مرحوم خوئی در معجم رجال الحدیث، در مورد این روایت چنین میگویند:
این روایت را تا جمله (قال فخرج زراره.. إلخ ) را ، ابراهیم بن عبدالحمید از عیسی بن ابی منصور و ابی اسامه الشحام و یعقوب الاحمر، روایت کرده است.
در مورد عیسی (بن ابی منصور ) توثیقی وارد نشده است. و در مورد یعقوب (الاحمر) نیز کلامی است که بیان خواهد شد. با این وجود روایت صحیح است، زیرا، ابا اسامه همان زید الشحام است که ثقه است.ولی جمله (قال فخرج زراره.. إلخ ) مجهول السند است و معلوم نیست که گوینده این جمله چه کسی میباشد. آیا گوینده این جمله یعقوب الاحمر است یا ابراهیم بن عبدالحمید است که آن را مرسلا بیان نموده است. پس بر این جمله روایت نمیتوان اعتماد کرد. [۳۰۰]
برای همین است که مرحوم خوئی در مورد چنین روایات شاذی اینگونه میگویند:
این روایت اگر چه سندش صحیح است ولی نمیتوان به آن استناد نمود زیرا صدور این کلام از زراره با جلالت مقام و علو رتبه ایشان و روایات مستفیض که برخی ازآنها، روایات صحیح میباشد در مدح او، غیر ممکن می کند. پس این خبر، خبری شاذ است که توانایی مقابله با روایات مشهوری که صدور آنان از امام علیه السلام قطعی است را ندارد. گذشته از اینکه سند این روایت نیز مجهول است، که ما وجهه مجهول بودن جمله مذکور را بیان نمودیم.[۳۰۱]
بررسی ونقد شبهه ششم: روایات فراوانی در مذمت زراره وارد شده است.
۶ - علاوه بر روایتهایی که ذکر شد امام صادق جملات زیادی در مورد این شخص دارد،که ملخص آن این است:
الف: اگر مریض شد به عیادتش نروید و اگر مرد بر جنازه اش نماز نخوانید. [۳۰۲]
ب: بله زراره از یهود و نصاری و کسانی که بگویند سه خداوجوددارد، بدتر است. [۳۰۳]
پاسخ:
سند روایت فوق چنین است: محمدبن أحمد عن محمد بن عیسى عن علی بن الحکم، عن بعض رجاله عن أبی عبدالله علیه السلام قال….
روایت فوق به دوجهت مردود است:
۱- محمد بن احمد مجهول است. همچنان که آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث، اشاره نمودهاند.[۳۰۴]
۲ - روایت مرسله میباشد زیرا واسطه میان علی بن الحکم تا امام صادق(علیه السلام) معلوم نیست.
ج: أبی سیار میگوید: شنیدم از ابا عبدالله که میگفت: خداوند، برید و زراره را لعن کند. [۳۰۵]
پاسخ:
این روایت به سند ذیل آمده است:
حدثنی محمدبن مسعود، عن جبریل بن أحمد، عن محمدبن عیسى، عن یونس، عن مِسْمَعٍ کِرْدِین أبی سیار، قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام….
روایات فوق نیز ضعیف است زیرا:
در سند روایت ” جبریل بن احمد ” وجود دارد که مجهول الحال است. آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث، در مورد وی چنین میگویند: جبرئیل بن احمد، با وجود اینکه از او زیاد روایت شده است، ولی در حق او هیچ مدح و توثیقی وجود ندارد.[۳۰۶]
چ: خطاب بن مسلمه میگوید: ابا عبدالله میگفت: زاره نمیمیرد مگر سرگردان و حیران. [۳۰۷]
پاسخ:
روایت فوق به سند ذیل آمده است:
محمد بن مسعود، قال: حدثنی جبرئیل بن أحمد، عن العبیدی، عن یونس، عن خطاب بن مسلمه، عن لیث المرادی قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام…
در سند روایت ” جبریل بن احمد ” وجود دارد که مجهول الحال است. آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث، در مورد وی چنین میگویند جبرئیل بن احمد، با وجود اینکه از او زیاد روایت شده است ولی در حق او هیچ مدح و توثیقی وجود ندارد.[۳۰۸]
ح: عمران زعفرانی میگوید: شنیدم ازامام جعفر صادق که به ابی بصیر میگفت: ای ابا بصیر دوازده نفری که در اسلام بدعت ایجاد کردند کسی مانند زراره بدعت ایجاد نکرد خداوند او را لعنت کند. [۳۰۹]
پاسخ:
سند روایت این چنین است:محمد بن مسعود، قال: حدثنی جبرئیل بن أحمد، عن العبیدی، عن یونس، عن إبراهیم المؤمن، عن عمران الزعفرانی، قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام…
آیت الله العظمی خوئی در معجم رجال الحدیث، در مورد این روایت چنین میگویند:
روایت ضعیف است به دلیل، وجود جبرئیل بن احمد و ابراهیم و عمران، زیرا همگی مجهول الحال هستند .[۳۱۰]
خ: زراره و ابو جارود اجازه ورود گرفتند ابی عبدالله گفت: ای غلام آندو را وارد کن چرا که آندو گوساله، زندگی و مرگ هستند. [۳۱۱]
پاسخ:
سند روایت به صورت زیر است:حدثنی محمد بن مسعود، قال: حدثنی جبرئیل بن أحمد، قال: حدثنی موسى بن جعفر وهب عن علی القصیر، عن بعض رجاله…
روایت به دلایل ذیل ضعیف است:
۱ - روایت مرسله میباشد زیرا ” عن بعض رجاله ” که از آنها روایت نموده است معلوم نیستند.
۲ - در سند روایت ” جبرئیل بن احمد ” وجود دارد که مجهول الحال است.
آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث، در مورد وی چنین میگویند: جبرئیل بن احمد، با وجود اینکه از او زیاد روایت شده است ولی در حق او هیچ مدح و توثیقی وجود ندارد .[۳۱۲]
د: گفت: این زراره بن اعین است او از کسانی است که الله عزوجل آنها را در کتابش وصف کرده وگفته: فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً. [۳۱۳] و بسوی آنچه انجام داده ایم میرویم و آن را به صورت غبار پراکندهاى در میآوریم. [۳۱۴] این آیه برای مشرکین آمده است،کسانی که اعمالشان حبط میشود.
پاسخ:
روایت به سند زیر آمده است:حدثنی محمد بن مسعود، قال: حدثنی جبرئیل بن أحمد، عن موسى ابن جعفر، عن علی بن أشیم، قال: حدثنی رجل عن عمار الساباطی…
روایت ضعیف است زیرا:
۱ - روایت مرسله میباشد زیرا واسطه میان ” علی بن اشیم ” و ” عمار ساباطی ” معلوم نیست و مجهول است.
۲ - در سند روایت ” جبریل بن احمد ” وجود دارد که مجهول الحال است. آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث، در مورد وی چنین میگویند:
جبرئیل بن احمد، با وجود اینکه از او زیاد روایت شده است ولی در حق او هیچ مدح و توثیقی وجود ندارد.[۳۱۵]
ذ: قومی ایمان را عاریت میگیرند سپس آن را پس میدهند و در روز قیامت به آنها گفته میشود معارون، یقینا زراره از آنهاست. [۳۱۶]
پاسخ:
سند روایت چنین است:محمد بن یزداد، قال: حدثنی محمد بن علی الحداد، عن مسعده بن صدقه، قال: قال أبوعبدالله علیه السلام…
مرحوم آیت الله العظمی خوئی در معجم رجال الحدیث، چنین میگویند:
محمد بن علی الحداد مجهول است، پس روایت ضعیف است. [۳۱۷]
لازم به ذکر است که علمای بزرگوار شیعه درپاسخ به شبهاتی که درباره جناب زراره مطرح شده است، نکات بسیار مهم وارزنده ای بیان کردهاند که محققین عزیز میتوانند جهت اطلاع بیشتر به کتاب اعیان الشیعه ج ۷ ص ۴۷، کتاب معجم رجال الحدیث ج ۸ ص ۲۴۵ مراجعه نمایند.
پیوست:
بررسی ونقد شبهات، پیرامون زراره
ازدیدگاه مؤلف کتاب تاریخ آل زراره
استراتژی تامین مواد
انتخاب تامین کننده بر مبنای کیفیت، انعطاف پذیری و سرعت عمل
استراتژی حمل و نقل
انتخاب روش های حمل و نقل سریع و قابل اطمینان
۲-۶-۹- مدل های زنجیره تامین چابک
یاری از محققان مجموعه ای از نگرش های مفهومی را در زمینه چابک سازی زنجیره های تامین مطرح نموده اند، که مراجع مختلف و مدل های تکامل یافته گوناگونی را در بر می گیرد.
مدل ۱ : مدل کریستوفر و ون هوک[۳۸]
کریستوفر و ون هوک (۲۰۰۰) چابکی زنجیره تامین را بر اساس مدل ارائه شده در شکل ۲-۹ سنجیده اند.لذا، بر مبنای سایر آثار مربوطه، ارکان و توانمند سازی های اصلی چابکی را به چهار دسته تقسیم می کند:
روابط همکارانه : این استراتژی زنجیره تامین عبارت است از توانایی برای جذب خریداران و تامین کنندگان برای کار به صورت همکاری، و مشترکا توسعه محصولات و سیستم اطلاعات
یکپارچگی فرایند : یکپارچگی فرایند به عنوان اساس زنجیره تامین بدین معناست که زنجیره تامین محور و مرکز ی از شرکاست که به یک شبکه متصل می شوند و با انجام فعالیتهای مشخص، هدف خاصی را به طور مشترک دنبال می کنند.
یکپارچگی اطلاعات : این مورد به عنوان زیر بنای زنجیره تامین، توانایی استفاده از فناوری اطلاعات برای تسهیم داده ها میان خریداران و تامین کنندگان و در نتیجه ایجاد موثر زنجیره های تامین مجازی را در بر می گیرد.گفتنی است زنجیره تامین مجازی مبتنی بر اطلاعات هستند نه مبتنی بر موجودی انبار.
حساسیت نسبت به مشتری : این مورد به عنوان اساس و محور زنجیره تامین، توانایی ادراک یا شناخت و پاسخگویی به نیازهای جاری مشتری و نیز تغییر جامع و عدم اطمینان را شامل می شود.
شکل ۲-۹ ارکان یا ویژگی های زنجیره تامین چابک (برگرفته از مدل کریستوفر و ون هوک)
مدل ۲ : مدل ون هوک و همکارانش
اجزای زنجیره تامین چابک از دیدگاه ون هوک و همکارانش در سال ۲۰۰۱ به شرح زیر است:
حساسیت مشتری که بر روی مشتری ها و بازار تاکید دارد.
یکپارچه سازی مجازی که بر دستیابی، تفسیر و پاسخگویی به تقاضای آنی تاکید دارد.
یکپارچه سازی فرایند که بر بیشینه کردن خودمختاری و پاسخگویی سریع بر عملکرد خودمدیریتی بودن تاکید دارد.
یکپارچه سازی شبکه که بر خوشه های سیال ارتباطات شبکه ای تکیه می کند.
مدل ۳ : مدل زئین[۳۹] و همکارانش
زئین و همکارانش در مدل خود (۲۰۰۵) یک چهارچوب پنج عاملی را با نگاهی به مدل گلدمن در مورد ارزشیابی چابکی زنجیره تامین ارائه کرده اند.موارد این چهارچوب عبارتند از:
غنی سازی مشتریان
سازماندهی برای ایجاد مزیت رقابتی
همراستایی افراد و اطلاعات
پاسخگویی
مدل ۴ : مدل کریستوفر و تویل[۴۰]
این مدل توسط کریستوفر و تویل در سال ۲۰۰۱ ارائه شد.آنان مدلی ادغامی برای طراحی زنجیره تامین چابک ارائه دادند.چنانکه در شکل ۲-۱۰ نشان داده شده ، مدلی سه سطحی است که مفاهیم مرتبط با زنجیره تامین چابک را خلاصه می نماید.
در این مدل سطح یک مفاهیم اساسی دربرگیرنده زنجیره تامین چابک را شامل می شود.سطح دوم برنامه های جداگانه ای مثل تولید ناب، چابکی سازمانی و پاسخگویی سریع را در بر می گیرد، که اجرای آنها برای رسیدن به اصول مطرح شده در سطح یک ضروری تلقی می شود.سطح سوم اقدامات جداگانه ای است که برای پشتیبانی از برنامه های سطح دوم انجام می گردد.ممکن است تمامی اجزای نشان داده شده در این مدل، در یک بازار یا زمینه تولیدی خاص ضروری نباشد.با این حال احتمال اینکه یک زنجیره تامین چابک شامل بسیاری از این اجزا باشد، بسیار است.
زنجیره تامین چابک
زنجیره تامین چابک
تجدید تدارکات سریع
فعالیتهای همزمان
مدیریت موجودی
مدیریت فرایند
تیمهای چند وظیفه ای
تقاضای واقعی
تدارکات مستمر
استاندارد سازی
کاهش زمان راه اندازی
کاهش زمان تولید
مقیاس اقتصادی
کاهش اتلاف
۱-۴ روند اسلام گرایی در منطقه پس از فروپاشی شوروی
پس از فروپاشی دولت های آسیای مرکزی از مذهب جهت رفع نیازهای خود بهره گرفتند، در همهی این کشورها بر طبق قانون اساسی، اصل تفکیک دین از سیاست پذیرفته شده است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بار دیگر اسلام به آسیای مرکزی و قفقاز بازگشت و این برخاسته از واکنش آگاهانه ی مسلمانان در برابر فشار و سرکوب های دوران شوروی بود. به هر رو این رستاخیز اسلامی از دید سیاسی و به ویژه از بعد نظامی بیشتر اهمیت داشت. از این رو با اعلام استقلال برخی رهبران جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز کوشیدند، دوباره آموزه های اسلامی را رواج دهند، زیرا پی برده بودند که اسلام می تواند عنصری نیرومند برای بازسازی ملی گرایی باشد. این سیاست در بازسازی گستردهی مسجدها و مدرسه ها و نظارت بر مراسم مذهبی بازتاب یافت. اعمال اسلامی از جمله ازدواج اسلامی، روزه گرفتن، حج، حضور در نماز جمعه و مساجد در همه ی جمهوری ها حتی در قزاقستان و قرقیزستان که به نسبت دیگر اقوام منطقه دیرتر مسلمان شده بودند، رواج یافت.
در ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳ حکومت های منطقه به ویژه ازبکستان و ترکمنستان به رویارویی جدی با گروه های اسلام گرا و بیرون کردن اعضای این گروه ها از نهادهای حکومتی پرداختند. این سرکوب و کنار زدن در ازبکستان شدیدتر بود و در قرقیزستان نیز همین وضع دیده شد. به تدریج فعالیت این گروه های اسلام گرا افزایش یافت.[۱۳۰] بنابراین در سراسر دهه ی ۱۹۹۰ چنین به نظر می رسید که فعالیت های اسلامی، جز در جنگ داخلی تاجیکستان و برپایی جنبش اسلامی در ازبکستان چندان پررنگ نیست.
گرایش های اسلامی پدید آمده پس از فروپاشی شوروی را می توان، در قالب سه دسته بندی نشان داد: اسلام سنتی، اسلام مورد حمایت دولت و اسلام تندرو.
۱-۴-۱ اسلام سنتی:
برای تشریح نگرش محافظه کارانه به مذهب به کار می رود که مشخص کننده ی دیدگاه اکثریت بزرگی از مسلمانان آسیای مرکزی است. اسلام در این منطقه هنوز بیشتر به صورت یک تعریف قومی است تا یک نوع تعهد مذهبی. یک حس قوی از التزام به حفظ سنت های نیاکان وجود دارد. یعنی همهی مردم منطقه تمایل بر این دارند که هویت اسلامی خود را به صورت نمادین نشان دهند.[۱۳۱] در ازبکستان در دورهی ۱۹۹۴ـ۱۹۸۷ تعداد مساجد از ۸۷ به حدود ۳۰۰۰ و تعداد مدارس دینی از دو مدرسه علمیه به ۵۰ مدرسه رسید. در دورهی مشابه تعداد مساجد در قرقیزستان از ۳۴ به ۱۰۰۰ مسجد رسید. صفوف متراکم نماز جماعت در مساجد جمهوری ها در ماه رمضان، برگزاری نماز عید فطر با حضور جمعیت انبوه، فعالیت گستردهی مبلغین دینی محلی و خارجی، چاپ و توزیع گستردهی قرآن و کتاب های دینی و حتی نصب برچسب هایی با کلمات مذهبی روی شیشهی اتومبیل ها از علائم گسترش و تجدید حیات اسلام در این دوره است.[۱۳۲]
با آغاز این فرایند ملیگرایی با اسلام در آمیخت و دیدگاه های قوم گرایانه، ملی و اسلامی نیز رشد یافت.
۱-۴-۲ اسلام مورد حمایت دولت (رسمی):
اسلام مورد حمایت دولت در آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی، در واقع ادامهی تلاشی است که از مذهب جهت رفع نیاز های دولت بهره می برد. این نشان دهنده ی سیاست های رسمی نسبت به اسلام در اواخر دههی ۱۹۸۰ است. در اثنای جنگ جهانی دوم هنگامی که دولتمردان شوروی خواستار استفاده از توان مسلمانان در جنگ بودند، آن ها را مورد حمایت خود قرار دادند.
اسلام مورد حمایت دولت های کنونی آسیای مرکزی بر پایهی تعالیم اسلام اهل تسنن و مکتب فقه حنفی است. به این ترتیب از حوزه ی استفادهی کاملاً محدودی برخوردار است. توجه اصلی در سطوح دولتی، ترویج اسلام خوب یعنی آن چه که برای توسعهی کشور مفید بوده و دور ساختن اسلام بد، به عنوان تهدیدی علیه ثبات کشور می باشد. در تأکید بر این نکته به طور مکرر به تاجیکستان و افغانستان اشاره شده است. چنین ادعا می شود که گسترش اسلام بد در آنجا رنج و محنت را در پی داشته است.[۱۳۳] در قوانین همهی این کشورها جز تاجیکستان، فعالیت احزاب سیاسی با تمایلات مذهبی را غیر قانونی می دانند. همهی گروه های مذهبی باید توسط مقامات مربوط به ثبت برسند. این گروه ها جهت به ثبت رسیدن مشکلات زیادی پیش رو دارند. دولت جهت کنترل و نظارت بر فعالیت مسلمانان از ادارهی مفتیات ملی که باقی ماندهی ادارهی مفتیات دوران شوروی است، استفاده میکند. روحانیونی که نظرهای آن ها با خط مشی رسمی سازگاری ندارد، یا کسانی که احساس عدم وفاداری آن ها به دولت وجود دارد، از سیستم کنار گذاشته می شوند. بنابراین همهی تشکیلات رسمی مذهبی حامی بی چون وچرای سیاست های دولت می باشند.
۱-۴-۳ اسلام تندرو
روند سوم در اسلام آسیای مرکزی، که در طبقه بندی تندرو قرار می گیرد، شامل گروه فعالی است که درصدد زدودن اسلام از تحریف های حاصل در مرور ایام می باشند. این افراد به عنوان وهابیون تلقی می شوند، اصطلاحی که امروزه مانند دورهی شوروی، یک تعبیر عام از خشونت و به جای توصیف دقیقی از وابستگی مذهبی است.[۱۳۴]
۱-۵ نتیجه
توسعهی اسلام در آسیای مرکزی پیش از افول آن به قرن اول هجری بر می گردد و در قرن سوم هجری به عنوان دین اصلی در منطقه مطرح بوده است. از این دوران به بعد آسیای مرکزی یکی از کانون های اصلی فرهنگ و تمدن اسلامی شد. در قرون بعدی نیز توسعهی اسلام ادامه یافت و پیوند آداب و تعالیم اسلامی با فرهنگ و تمدن ایرانی در نقاط مختلف ایران و مناطق آسیای مرکزی و خراسان بارور شد و شهرهای سمرقند و بخارا به مراکز فرهنگ و تمدن اسلامی تبدیل شد. در همین دوران طریقت های صوفیه رواج پیدا می کنند. صوفیان نقش مدافعان از ایمان و باورهای اسلامی را پذیرفتند و تصوف تا حد نهضتی توده ای و مردمی متشکل از طریقت های گوناگون برجستگی یافت.
روند تضعیف شدهی مسلمانان در آسیای مرکزی پس از حملهی مغول به تدریج بنیان قبلی خود را گرفت تا این که نفوذ روسیه به سواحل دریای خزر، سبب ورود آسیای مرکزی به عصر انزوا و جدایی فزاینده از جهان اسلام و همچنین شروع سرکوب و آزار مسلمانان شد. در مقابل سیاست های ضد مذهبی در منطقهی آسیای مرکزی از زمان روسیه تزاریسم تا به امروز نهضت ها و قیام هایی توسط مسلمانان صورت گرفته، که مقابله با حفظ اسلام و برتری بخشیدن به آن را با شیوه هایی متفاوت مورد توجه قرار می دادند. مهمترین این قیام ها و نهضت ها عبارتند از: نهضت جدیدی ها که جنبش اصلاح طلبی فرهنگی- آموزشی و سیاسی و نهضت باسماچها، که سیاسی و ضد شوروی بود. تا دههی ۱۹۸۰ وضع اسلام در این مناطق به منوال گذشته بود تا این که در دههی ۱۹۸۰ وارد مرحلهی جدیدی شد و نهضت رستاخیز اسلامی در منطقه احیاء شد. در این دوران به واسطهی اصلاحات سیاسی و اقتصادی گورباچف، میدان وسیعی برای مسلمانان و افزایش نفوذ آن ها در جامعه باز شد. این اصلاحات نیز بر گسترش فعالیت گروه های بنیادگرا در منطقهی آسیای مرکزی پس از فروپاشی شوروی مؤثر بوده است.
در همین راستا در فصل دوم به توضیح بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی و زمینه های آن؛ با تأکید بر حزب التحریر به عنوان یکی از جریانهای اسلامگرایی در منطقه پس از فروپاشی شوروی پرداخته شده است.
فصل دوم:
بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی و زمینه های آن؛ با تأکید بر حزب التحریر
۲-۱ مقدمه
هم اکنون بنیادگرایان اسلامی در نقطه، نقطهی جهان پراکندهاند، هر چند که هر کدام برداشتهای خاصی از اسلام دارند. به هر حال جملگی آن ها را میتوان در یک شبکه مرتبط، اما ناهمگون در نظر گرفت که در نهایت هدف واحدی را دنبال میکنند. اگرچه جهان عرب را میتوان خاستگاه اصلی بنیادگرایی دانست، اما در خارج از آن، نیز این مسأله دامنهی وسیعی دارد. در این ارتباط می توان به گسترش بنیادگرایی اسلامی در کشورهای آسیای مرکزی به ویژه پس از فروپاشی شوروی اشاره کرد. امروزه نیز شاهد گسترش گروه های بنیادگرا از جمله حزب التحریر در منطقه می باشیم.
از دههی ۱۹۴۰ اسلام رسمی – اسلام مورد حمایت حزب کمونیست اتحاد شوروی - نهادهای خود را به صورت محدود به وجود آورد. اسلام موازی به شکل بنیادگرایانه خود نیز که از قرن نوزدهم به وجود آمده بود، به گونه ای حمایت خود را ادامه می داد. این نگرش با طرفداران محمد عبدالوهاب که از قرن نوزدهم در شبه جزیرهی عربستان ایده های خود را مطرح کرده بود، ارتباط داشتند. بنیادگراها در دوران اتحاد شوروی نیز به اشکال گوناگون ارتباط خود را با وهابیون در عربستان حفظ کرده و از منابع مالی آن ها بهره می بردند. آن ها در پی پالایش اندیشه های دینی از باورهایی بودند که طی قرون به اسلام افزوده شده بودند.[۱۳۵]
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بنیادگرایی اسلامی از عوامل بی ثباتی در آسیای مرکزی معرفی شده است. در آغاز برخی از کارشناسان برآن بودند که اسلام افراطی از عوامل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بوده است و از این رو پیش بینی می کردند که اسلام می تواند عاملی چالش برانگیز برای حکومت های پس از دوران کمونیسم باشد. اوضاع در آسیای مرکزی نیز نشان دهندهی افراطی شدن جنبش های اسلامی بود. بمب گذاری در تاشکند در فوریهی ۱۹۹۹، رویدادهای تروریستی در قرقیزستان در سال ۲۰۰۰ تا اندازهای این گمان را پیش میآورد که بنیادگرایی اسلامی می تواند کنترل منطقه را به دست گیرد. فروپاشی الگوی توسعهی کمونیستی و حضور میلیون ها مسلمان، زمینهی مناسبی برای افزایش گرایش های اسلامی در منطقه فراهم میآورد. رهبران جمهوری های منطقه که، جز قرقیزستان، همان نخبگان دوران شوروی هستند، پیروان اسلام سیاسی را جدیترین رقیبان خود برآورد کردهاند. مسلمانان این منطقه که در دوران کمونیسم پیوسته در برابر تبلیغات سنگین ضد اسلامی قرار داشتند، در پایان این دوران، بازگشت به اسلام را بخشی از هویت تازهی خود دانستهاند. دگرگونی های سیاسی و نظامی در تاجیکستان و درگیریهای خونین در این جمهوری ها به زودی تهدید اسلامی را – که رهبران آمریکا و روسیه از یک سو و نخبگان بومی از سوی دیگر برای بزرگ جلوه دادن آن می کوشیدند- برجسته کردند.
۲-۲ بنیادگرایی اسلامی
۲-۲-۱ تعریف بنیادگرایی
کلمهی بنیادگرایی مشتق از کلمهی انگلیسی[۱۳۶]، به معنای شالوده و اساس است. معادل این واژه در زبان عربی « الاصولیه » است که به معنای بازگشت به اصول و مبانی می باشد. این واژه برای نخستین بار در اوایل قرن بیستم و در مباحث درون مذهبی پروتستان در آمریکا رواج یافت. بین سالهای ۱۹۱۵-۱۹۱۰ پروتستانهای کلیسای انجیلی مبادرت به انتشار جزواتی با عنوان « مبانی » کردند، که در آن ها بر حقیقت نص کتاب مقدس در برابر تفسیرهای جدید تأکید شده بودند و به دفاع از بعضی از اصول مسلم مسیحیت پرداختند. اصولی مثل هبوط انسان، عصمت حضرت مسیح، عصمت کتاب مقدس یا انجیل تحریف نشده و برخی موارد دیگر.[۱۳۷]
با گسترش جریانهای دینی در نیمهی دوم قرن بیستم واژهی بنیادگرایی کاربرد گستردهای یافت و در مورد جریانهای فکری - دینی تمام مذاهب بهکار گرفته شد. از این رو این مفهوم برای توصیف آن دسته از گروه های دینی بهکار می رود که خواهان زندگی بر اساس مبانی و اصول دینی بودند. در حقیقت بنیادگرایی مذهبی نوعی حرکت یا برنامهی سیاسی به شمار میآید که نه تنها به حقانیت نص کتب مقدس ایمان دارد، بلکه مدعی لزوم بازسازی جامعه و روابط اجتماعی بر پایه آن است. از این منظر باید گفت که این جریان جهتگیری سیاسی و اجتماعی پیدا کردند و آن چه این جریانها را به هم پیوند می زند، پرداختن به « اصول و مبانی » اساسی و ایمان به حقیقت مطلق متون دینی است.[۱۳۸]
در حالی که برخی مانند « جان اسپوزیتو » و « پیتربرگر » بنیادگرایی را واژهی مناسبی برای توصیف جریانهای نو دینی تلقی نمیکنند و آن را دارای بار منفی میدانند. [۱۳۹]بعضی دیگر همچون هانتیگتون آن را برای تبیین خیزش های جدید مذهبی و پر کردن خلاء هویتی کارآمد می دانند و بنیادگرایی مذهبی و به ویژه بنیادگرایی اسلامی را بهعنوان خطر اصلی صلح و ثبات جهانی معرفی می کنند.[۱۴۰]
« آنتونی گیدنز » بنیادگرایی را بیان یکپارچگی جهانی و بازتاب آن می داند که با ویژگی تغییرها در این پدیدهی پیچیده ارتباط تنگاتنگ دارد. بنیادگرایی سنتی است که از خود در دنیایی دفاع می کند که دیگر نمی توان از سنت با روش سنتی دفاع کرد. ساده ترین تعریف از بنیادگرایی از نظر وی ” بنیادگرایی اساساً امتناع از گفتگو” می باشد زیرا بنیادگرایی بیان و تجلی آیین های سنت به خالص ترین شکل است که اغلب تهاجمی است. بنیادگرایی بیانی در ارتباط با نیروهای محرک مدرنیته است که بر آموزه های بنیادین و بر اعتبار مفاهیم مشخص تأکید می کند. وی موضوع ثابت در بنیادگرایی، به ویژه بنیادگرایی مذهبی را امتناع از تساوی زن و مرد و دفاع قاطعانه از خانواده سنتی و رویگردانی از مدرنیته می داند. [۱۴۱]
« حمید احمدی » معتقد است منظور از بنیادگرایی دینی اشاره به گروه هایی است که بنا به دلایلی با فرآیندهای حاکم بر شرایط روز مخالفت می کنند و با ارجاع به بنیادهای اصلی دین خود، نوعی جامعهی ایده آل ذهنی ترسیم می کنند و وضعیت موجود را به دلیل عدم تطابق با آن جامعهی ایده آل به نقد می کشند. بنابراین بنیادگرایی، نگاه نوستالژیک(حسرت گونه)، از شرایط مدرن به شرایط اولیه و پیشین است. بنیادگرایان قصد زنده کردن بنیادهای غیر قابل نقد و مقدس را در روزگار مدرن دارند.[۱۴۲]
« خالد م. ابوالفادی » در یک ارزیابی از مفهوم تقلیل فرایند اندیشهی ترقی خواه اسلامی بیان می دارد ” مسلمان با معرفت شناسی، فرآیندها و ایجاد بخش عقلانیاش که در عصر مدرن از یکدیگر جدا شده اند، در ارتباط هست، البته به این معنی نیست که بخش عقلانی ایده آل و برای رهایی از مشکلات بوده، بلکه به این معنی است که نیروی اخلاقی و معنوی اش برتر از هر چیز دیگری است که جایگزینش شود.”[۱۴۳]
در واقع بنیادگرایی در معنای ریشه ای خود، بر حفظ اصول و مبانی تأکید می کند. البته لازم به ذکر است که بنیادگراها ممکن است، دینی، سیاسی، اجتماعی، علمی و فلسفی باشند. امّا آن چه مورد نظر است همان بنیادگرایی در حوزهی دین است. بنیادگرایی، واژه ای به نسبت جدید است، که شاید بیش از سه دهه از عمر آن نمی گذرد. گرچه به لحاظ معنوی سابقهی طولانی دارد. به این معنا که اگر بنیادگرایی را به عنوان یک مقولهی تحلیلی در نظر بگیریم، شاید پیش از اسلام به دیگر ادیان و سابقهی دورتری می رسد؛ ولی امروزه این پدیده نیز همانند تروریسم که با القاعده گره خورده است، با اسلام و اسلام گرایی گره خورده است. تا سخن از بنیادگرایی به میان می آید، جهان اسلام و مسلمانان به اذهان متبادر می شوند.
ویژگی های اصلی بنیادگرایی عبارتند از:
- نفی عرف بین المللی؛ به این معنا که بنیادگرایان به هیچیک از عرف های بین المللی مثل احترام به حقوق بشر، اقدام بر مبنای روابط بینالملل، دیپلماسی و ساختارهای بین المللی سازمان ملل، سازمان های بین المللی دیگر پایبند نیستند. چنانکه طالبان بارها در برابر اعلامیه های سازمان ملل به صراحت می گفت که ما سازمان ملل را به رسمیت نمی شناسیم.
- نفی اصول کلی تمدن غرب و مدرنیته، مثل دموکراسی، حقوق بشر، کثرت گرایی و تساهل وتسامح و…
- تلاش برای جایگزینی حکومت دینی به جای حکومت های دموکراتیک
- اقدامات مبتنی بر پوپولیسم و توده گرایی
۲-۲-۲ کاربردهای بنیادگرایی دینی
برخی از اندیشمندان بنیادگرایی دینی را موجد طغیانی علیه نوگرایی می دانند. به گفتهی بهیخو پارخ( ۱۹۹۴)، بنیادگرایی دینی یک ” فرزند نامشروع نوگرایی ” است.[۱۴۴]
حداقل سه کاربرد را برای آن می توان شناسایی کرد:
-
- نخستین کاربرد این واژه در مورد پروتستان های آمریکایی بوده است. [۱۴۵]هر چند فرقه ی مسیحیت انجیلی[۱۴۶]ریشه در پروتستانیسم اروپایی سده های پیش دارد، اما در دههی دوم قرن بیستم است که به یک جریان سیاسی و دینی در برابر اصول و آموزه های مدرنیسم تبدیل شد. مهمترین آموزه های بنیادگرایان دینی مسیحی در آمریکا عبارت بود از:
-
- متن و الفاظ کتاب مقدس به همان صورت که خداوند فرستاده است، می باشد.
-
- مبارزهی آشتی ناپذیر با الهیات مدرن و هرگونه اقدام برای غیر مذهبی کردن جامعهی مسیحی.
-
- زندگی تحول یافتهی معنوی با شاخصه های رفتار اخلاقی و تعهد شخصی، مثل قرائت کتاب مقدس، نیایش، تعصب به مسیحیت و مأموریت های دینی.[۱۴۷]
دومین کاربرد بنیادگرایی دینی، در مورد اسلام گرایان معاصر می باشد. در این کاربرد کل جریان اسلام گرایی در برابر جریان غرب گرایی، بنیادگرایی خوانده می شود. جهان اسلام در دو سدهی اخیر در مواجهه با دو چالش جدی این دوران، یعنی انحطاط و عقبماندگی داخلی و تهاجم غربی،[۱۴۸] در قالب چند جریان کلی شکل گرفته است که جریان اسلامگرایی یکی از این جریان ها میباشد. جریان نخست با رویگردانی از گذشتهی اسلامی و مشاهدهی پیشرفت های مادی و تمدنی غرب، چاره را در پیروی از غرب میداند. این جریان خود به دو دسته غربگرا و غربزده تقسیم میشود. غربزدگان به ظواهر تمدنی غرب دل میبندند و از درک تحولات درونی آن کاملاً غفلت میکنند. اما غربگرایان به شیوهای متفاوت مبنای فکری و تمدنی غرب را مد نظر قرار میدهند. شاخص کلی این جریان ــ در هر دو شاخهی آن ــ ردّ سنت و گذشته و اعتقاد به ضرورت پیروی از روش و شیوهی غرب است. همچنین از نظر این جریان، گذشته و سنت اسلامی هیچ نکتهی روشنی ندارد، ضروری است که این سنت، در فرایند نوسازی مورد تجدیدنظر قرارگیرد.
جریان سیاسی و فکری دوم، جریان بازگشت به سنّت ماقبل اسلامی و قومی ــ ملی است. این جریان نیز راه حل خروج از وضعیت بحرانی را فاصلهگیری از گذشتهی اسلامی میداند. حتی در مواردی تجربههای تلخ گذشته را معلول حاکمیت اسلام میداند. طرفداران این دیدگاه، باستانگرا نامیده شدهاند. نمایندگان این جریان به احیای سنّت های ما قبل اسلامی در جهان اسلام میپردازند. دو نمونه بارز آن را میتوان در ایران و مصر مشاهدهکرد. به دلیل وجود تمدن های بزرگ قبل از اسلام در این دو منطقه، آنان در صدد احیای میراث بومی کهن بودند. این جریان با امواج ملیگرایی که محصول دوران مدرن بود، خود را همراه ساخته و در قالب جدید ملیگرایی سنّتی بروز نمود. پانعربیسم ناصری در مصر و برگزاری جشن های۲۵۰۰ ساله در ایران توسط محمدرضا پهلوی، نمونههای بارز صورت های دولتی این جریان بودند.[۱۴۹]
جریان سوم، همان جریان اسلامگرایی میباشد که برخی آن را با عنوان بنیادگرایی دینی معرفی میکنند.[۱۵۰] این جریان در صدد احیای اسلام بوده است و به این جهت، جریان احیای دینی با رد غرب و آموزههای مدرن آن بر سنت و گذشته اسلامی تأکید میکند. اسلامگرایی خود بر اساس جریان های فکری درونی جهان اسلام به دو دسته تقسیم میشود: دستهی نخست از جریان عقلگریز دوره اسلامی نشأت میگیرد که بیشتردر تفکر اهل حدیث، حنبلیگری و اشعریگری ریشه دارد. بر اساس این بنمایهها هرگونه امر جدید را نفی میکند. مهمترین نمایندهی این جریان را میتوان محمدبنعبدالوهاب و جنبش وهابیت دانست. دستهی دوم که به جریان عقلگرای دورهی اسلامی، یعنی به جریان عدلیه و فلاسفه تعلق دارد، در مواجهه با پدیدههای جدید، این دستاوردها را با اصول تفکر اسلامی تطبیق داده و از این میان به گزینش آن ها اقدام میکند. مهمترین نمایندگان این جریان را میتوان سیدجمالالدین اسدآبادی، علامه نائینی و در نهایت امامخمینی(ره) دانست.
کاربرد سوم بنیادگرایی اطلاق آن بر جریان عقل گریز و متصلب اسلام گرایی می باشد. از این منظر جریان اسلام گرایی به دو شاخهی بنیادگرایی و افراط گرایی تقسیم می شود. از این نظر مصداق بارز بنیادگرایی در عصر حاضر، همان جریان وهابیت است. که با الهام از جریان حنبلی و آموزه های ابن تیمیه در دو سده های نوزدهم و بیستم در جهان اسلام ظهور کرد. در چنین اطلاقی بنیادگرایی با عقل گریزی و رد مطلق هر امر جدید و در نتیجه رد کل آموزه های دنیای جدید، شناسایی می شود. ظهور مرموز جریاناتی مثل طالبان و القاعده در دو دهه ی اخیر که توسط غرب به عنوان چهرهی کلی اسلام ارائه شده است، چنین چهره ای را از اسلام سیاسی و اسلامگرایان، برجسته کرده است.[۱۵۱]
۲-۲-۳ تعریف بنیادگرایی اسلامی و ریشه های آن
محققان و متخصصان اسلام سیاسی، معانی متفاوتی برای بنیادگرایی اسلامی در نظر گرفته اند. شاید بتوان علت اصلی این وضع را تنوع جماعت ها و جریان های تشکیل دهندهی جنبش های اسلامی دانست. از این رو اوصافی که برای جنبش های اسلامی ذکر شده و می شود، هر کدام شاید بخشی ازآن ها را در بر گیرد و چنان نیست که همهی این اوصاف بر همهی این جنبش ها تطبیق کند. جنبش های اسلامی معاصر با این اوصاف یاد می شوند: سلفی گرا، اصول گرا، تمامیت خواه، افراط گرا، تندرو اسلامگرا، پاکدین، جنبش نوزایی، بازگشت به اسلام، حیات بخشی دوبارهی رستاخیز اسلامی[۱۵۲]، بیداری اسلامی[۱۵۳] استفاده کرده اند.[۱۵۴]
جدول (۵-۱) مقادیر بدست آمده از آزمون T test برای گویه های کالبدی،اجتماعی، اقتصادی ۹۴
جدول (۵-۲) مقادیر بدست آمده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه برای گویه های کالبدی،اجتماعی،
اقتصادی ۹۵
فهرست اشکال
عنوان صفحه
شکل (۲-۱) :ابعاد و مولفه های اصلی توسعه پایدار ۱۵
شکل (۲-۲) فرایند انجام تحقیق ۳۹
شکل (۳-۱) موقعیت جغرافیایی بخش مرکزی شهرستان کرج در استان البرز ۴۱
شکل (۳-۲) نقشه توپوگرافی شهرستان رستم ۴۴
شکل(۳-۳) میانگین ماهیانه حداقل دمای روزانه بر حسب درجه سانتی گراد ۴۷
شکل(۳-۴) میانگین ماهیانه حداکثر دمای روزانه بر حسب درجه سانتی گراد ۴۷
شکل(۳-۵) پهنه بندی متوسط دما در مقیاس سالانه ۴۸
شکل (۳-۶) میانگین ماهیانه بارش بر حسب میلی متر ۴۹
شکل(۳-۷) پهنه بندی متوسط سالیانه بارش ۵۰
شکل (۳-۸) میانگین ماهیانه حداقل رطوبت نسبی بر حسب در صد ۵۱
شکل(۳-۹) میانگین ماهیانه حداکثر رطوبت نسبی بر حسب در صد ۵۱
شکل (۳-۱۰) میانگین تعداد روزهای یخبندان ۵۲
شکل(۳-۱۱)پهنه بندی متوسط تعداد روزهای یخبندان سالانه ۵۳
شکل(۳-۱۲) میانگین ماهیانه سرعت باد بر حسب متر بر ثانیه ۵۴
شکل(۳-۱۳) میانگین تعداد ساعات آفتابی منطقه(ساعت) ۵۵
شکل(۴-۱) نمودار جنس پاسخگویان ۶۳
شکل(۴-۲) وضعیت سنی پاسخگویان ۶۴
شکل(۴-۳) وضعیت تحصیلی پاسخگویان ۶۵
شکل(۴-۴) وضعیت شغلی پاسخگویان ۶۶
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
جغرافیا علم شناخت محیط و پدیده های موجود در آن است . این پدیده ها اعم از اینکه به شکل طبیعی وجود داشته باشند یا اینکه در نتیجه رابطه انسان با محیط بوجود آمده و شکل گرفته باشند، به دلیل اشغال فضا و قرارگیری در بستر محیط به خودی خود در حیطه مطالعات جغرافیایی قرار میگیرند . سکونتگاه های انسانی ، پدیده هایی مکانی و فضایی بوده است وبه همین علت شناخت و تبیین و درک قانونمندیهای حاکم بر شکلگیری ، تحول و تکامل آن در چهارچوب روابط متقابل انسان و محیط ، یک موضوع جغرافیایی بوده و در محور مطالعات جغرافیایی قرار میگیرد . همچنین سکونتگاه ها تبلور و انعکاس فضایی ایفای نقش انسان میباشند که برحسب شرایط محیطی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ، سیاسی و تاریخی شکل گرفته و متحول شده اند . با توجه به اهمیت روستاها و نقش تعیین کنندهای که در توسعه اقتصادی ، اجتماعی و امنیت ملی ایفا می نمایند تامین مسکن مناسب در آنها و برطرف نمودن مشکلات موجود در این زمینه خصوصا تامین استحکام در رفع آسیب پذیری آنها از موضوعاتی است که اهمیت خاصی می یابد . بنابراین رسیدگی به کالبد روستا وبهبود بخشی فضایی زیست محیطی روستایی بخش کوچکی از مجموعه اقدامات عملی در زمینه توسعه روستایی است .
بدین ترتیب توجه به مجتمعهای زیستی روستایی که مسکن و شاخصهای پایدار آن از مهمترین عناصر توسعه پایدار روستایی به شمار می رود از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از میان انواع مولفه های پایداری روستایی مسکن از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
.
۱-۱.تبیین مسأله پژوهشی و اهمیت آن
مسکن خردترین و کوچک ترین شکل تجسم کالبدی رابطه متقابل انسان و محیط وخصوصی ترین فضای زندگی انسان است (زیاری و همکاران،۲:۱۳۸۹). مسکن روستایی یکی ازمهمترین بخشهای سکونتگاه های روستایی را تشکیل می دهد که از رابطه با کارکردهای اجتماعی ، اقتصادی ،اکولوژیکی و الگوهای زندگی روستاییان شکل می گیرد و در طول زمان با توجه به تحول نظام اقتصادی و اجتماعی متحول میشود که آثار این تحول را در وسعت ، فضابندی و مصالح بکاررفته در مساکن روستایی میتوان مشاهده کرد ( چپرلی ،۱۸:۱۳۸۷ ). مسکن نیاز اولیه بشر و مهمترین کالایی است که تامین آن سهم متنابهی از درآمد عامه مردم را به خود مشغول می دارد ( احمدی ، ۲۳:۱۳۸۷ ). مسکن در مجموعه بافت روستابه عنوان یک جز از هویت کلی روستا وایفاگر نقشی چندکارکردی است.مسکن علاوه بر نقش سکونت به عنوان بخشی از فضای اشتغال وتولید مطرح بوده که این امر از نقش سکونت و شیوه زیست و کیفیت استفاده از محیط و اقتصاد حاکم در روستا و سنت هاو هنجارهای پنهان و آشکار روستایی نشات میگیرد(روح الامینی،۱۳۷۰).کارکرد اصلی مسکن علاوه بر نقش آن به عنوان سرپناه ،فراهم آوردن شرایط مطلوب برای خانواده به منظور تحقق فعالیتهای خانوادگی است یکی از پیامدهای مثبت این امر ثبات و همبستگی خانواده است(هدایت نژاد،۵۶۳:۱۳۷۵). مسکن علاوه بر تامین یکی از نیازهای زندگی یعنی سرپناه به عنوان یک پس انداز نیز مطرح است از این رو مسکن کالایی سرمایه ای است و یک ارزش اجتماعی است که باعث پایداری جامعه و کاهش آسیب های اجتماعی می شود ( Dix,1985:1-10). مسکن به عنوان نمادی ازچگونگی تعامل و ارتباط انسان با محیط طبیعی پیرامون خویش است که درطی سالیان متمادی بر حسب شرایط زمانی –مکانی در هرمنطقه شکل گرفته و به نوعی نشان دهنده نوع فعالیت ها در ابعاد اقتصادی،نگرش اجتماعی-فرهنگی روستاییان،چگونگی تحول و استفاده ازتکنولوژی ونهایتا سطح درآمدو معیشت وساکنان آن می باشد(شمس الدینی،۴۴:۱۳۸۷) . عوامل اقتصادی ، سبک معماری ،زبان بومی منطقه ، گرایشهای سبک شناختی ، آب و هوا ، جغرافیا و آداب و سنن محلی در توسعه و طراحی مسکن در مکان های مختلف تاثیر گذارند( Sendich ,2006:185) . امروزه تقاضا برای مسکن مناسب درحال افزایش است به دلیل اینکه مسکن و شرایط محیطی آن ،اثربخشترین مولفه رضایت فرد از محله مسکونی اش می باشد(westaway,2006:187) .مسکن مناسب درواقع مسکن پایدار است که دارای ویژگیهای آسایش مناسب،فضای مناسب،عوامل بهداشتی مناسب،مکان مناسب،وقابلت دسترسی از نظر کار را دارا می باشد(روستایی وهمکاران،۱۵۱:۱۳۹۱) .
مسکن پایدار نقش بااهمیتی در ثبات خانواده ، رشد اقتصادی و اجتماعی و بالا بردن ضریب ایمنی افراد خصوصا ارتقای فرهنگی و آرامش روحی اعضای خانواده دارد و در کل سیستم نیز تاثیر میگذارد (آسایش ،۶۷:۱۳۷۵). یکی از راه های مهم آگاهی از وضعیت مسکن پایدار ، استفاده از شاخص های پایداری مسکن میباشد . این شاخص ها بیانگر وضعیت کمی و کیفی مسکن روستایی از یک طرف و بهبود بخشی برنامه ریزی مسکن از سوی دیگر برای یک افق بلندمدت است (لطفی ،۱:۱۳۸۸).شاخص ها در واقع ابزار اندازه گیری وسنجش وضعیت پایداری مسکن و روند تحول آن و همچنین میزان موفقیت و تحقق سیاست های مسکن محسوب می شوند به همین دلیل علاوه بر ارزیابی وضعیت ، در تدوین اهداف کمی برنامه ها نیز مورد استفاده قرار می گیرند .( حکمت نیا ، ۱۱۶:۱۳۸۵). تاکنون بطورهماهنگ و یکپارچه درخصوص تعیین سطح پایداری شاخصهای مسکن پایدار روستایی مطالعهای صورت نگرفته و همچنین در برنامه ها نسخه یکسانی برای روستاها و مساکن روستایی تجویز می شود در حالی که مناطق روستایی و مساکن از نظر شرایط جغرافیایی و آسیب پذیری با یکدیگر متفاوتند لذا نظام برنامه ریزی کشور نیازمند ساختاری جهت سنجش و ارزیابی پایدار مسکن روستایی است تا علاوه بر مشخص شدن شاخص های مناسب برای هر منطقه جغرافیایی ، میزان تحقق آنها در برنامه ها ارزیابی شود .
با توجه به تحولاتی که طی سالهای اخیر در جوامع روستایی کشور بوجود آمده است پرداختن به مقوله مسکن پایدار روستایی ، اهمیت خاصی می یابد ، برای رسیدن به نتایج کاربردی از جهات مختلف چون اقتصاد ، فرهنگ ، معماری ، سازه و ….. به پایداری مسکن روستایی باید توجه کرد . در این راستا طراحی و تدوین شاخص های پایدار مسکن روستایی همگام با تغییرات و تحولات در عرصه سکونت گاه های روستایی امری قطعی و ضروری تلقی می گردد تا فرایند طراحی الگوی توسعه پایدار با تاکید بر مسکن روستایی ، سازگاری خود را با سایر شاخص های توسعه روستایی همراه و همگام سازد .
با این حال مساله مهم آن است که شاخص های تبیین کننده پایداری مسکن روستایی در هر مکان جغرافیایی متفاوت و دارای ویژگیهای خاص خود میباشد . در این بین لازم است با بهره گیری از ابزارهای مناسب ضمن شناسایی این شاخص ها که تبیین کننده تفاوت ها و افتراقات مکانی – فضایی است اهمیت آنها شناخته در محدوده دهستان های مشخص با تفاوت های جغرافیایی مورد آزمون قرار گیرند .
تا کنون بطور هماهنگ و یکپارچه در خصوص تدوین شاخص های پایداری مسکن در نواحی روستایی کاری صورت نگرفته لذا نظام برنامه ریزی کشور نیازمند ساختاری جهت ارزیابی پایداری مسکن روستایی است تا علاوه بر مشخص شدن شاخص های مناسب برای هر منطقه جغرافیایی ، میزان تحقق آنها نیز در برنامه ها ارزیابی شود .
مساکن روستایی بخش مرکزی کرج نیز به مانند مساکن روستایی کشور از این مسایل جدا نیست و مشکلات بخش مسکن رادارد بنابراین با توجه به وضعیت مساکن روستایی بخش مرکزی کرج ،تلاش برای شناسایی هرچه دقیق ترمشکلات مسکن و رفع مسایل وموانع بر سر راه رسیدن به مسکن پایدار از جمله الزاماتی در مسیر توسعه روستایی منطقه مورد مطالعه به شمار می آید.مطالعه حاضر درصدد است تا با شناسایی عوامل موثر بر توسعه مسکن پایدارونقش مسکن پایدار بر توسعه روستایی بخش مرکزی شهرستان کرج را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد .
۱-۲.ضرورت و اهمیت تحقیق
روستاها مرکز تولیدات کشاورزی،دامی،صنایع دستی وکانون تامین مایحتاج خوراکی جمعیت کشور هستند. به اعتباری می تون آنها را کانون تولید ثروت و ارزش افزوده در کشور محسوب نمود. زیرا به رغم میزان سرمایه گذاری اندک در مقایسه با شهر ها،حدود یک سوم تولید ناخالص ملی کشور از آنها به دست می آید(طالب و دیگران،۱۳۷۹).تجربه نشان می دهد درمناطقی که روستاها مورد غفلت و بیتوجهی بودهاند مشکلات شهری-روستایی بیشتر و در مناطقی که ازعمران وآبادانی برخوردارند نابسامانی منطقه ای کمتر بوده است(سعیدی و طالب،۱۳۷۶).به همین دلیل نادیده گرفتن و رها نمودن روستاهاو بی توجهی نسبت به مسکن و بافت آنهاضمن نادیده گرفتن شرایط آسایش برای بخش قابل توجهی ازجمعیت کشور؛برهم زدن تعادل اجتماعی –اقتصادی کالبدی مناطق و متعاقب آن بروزنابسامانی نظام سکونتگاهی کشوررا به دنبال خواهد داشت(حبیب،۱۳۷۵). با توجه به اینکه مسکن یکی ازشاخصهای توسعه یافتگی ویکی ازنیازهای اساسی انسان محسوب می شود،بنابراین جایگاه مسکن و برنامه ریزی برای آن ولزوم توجه به آن از اهمیت زیادی برخوردار است. مهمترین دلایل توجه به مسئله مسکن روستایی عبارتند از:تحول شرایط زندگی روستایی والزام تطابق با شرایط حال،ضرورت کاهش خسارات بلایای طبیعی،سیل،زلزله،طوفان و رانش زمین،الزامات بهسازی و مقاوم سازی مساکن وابسته،فراهم آوردن محیط مناسب زندگی وتوازن شهر وروستاوبوجودآوردن شرایط مناسب زندگی برای جوانان و افراد تحصیل کرده می باشد.مساکن روستایی در ایران با توجه به تنوع اقلیمی وجغرافیایی دارای تیپ های مختلفی هستند،این مساکن با توجه به ویژگی های جغرافیایی،وضعیت زمین،نوع معیشت،شیوه های زیستی وسبک زندگی هرناحیه ساخته شده اند.روستاییان با توجه به دسترسی به مواد اولیه مسکن که اغلب از منابع محلی تامین می شود،اقدام به احداث مسکن خود می نمایندکه درنهایت استاندارهای مربوط به مسکن،رعایت نشده است.از این رو توجه جدی به کیفیت و کمیت ساختمان هایا به عبارتی مسکن روستایی لازم و ضروری مینماید،چرا که مسکن مناسب واستانداردازشاخص های توسعه روستایی به شمارمی آید(لطفی ودیگران،۱۳۸۸: ۱۰۷-۱۰۶). مسکن روستایی در ایران ازچند عامل رنج میبرد: ضعف تکنیکی ساخت و ساز،وجود مصالح کم دوام و کم توجهی به مقاوم سازی مسکن روستایی است(بهرامی،۱۳۹۰).که مساکن روستایی شهرستان کرج هم از این قاعده مستثنی نیستند.لازم است در شیوه نگرش به طراحی و ساخت مسکن روستایی در عین حفظ خصوصیات بومی،روش های ساخت محلی وتطابق مسکن با نیازهای معیشتی روستاییان اصلاح شده ومسایلی مانند مقاومت در برابر زلزله،ملزومات بهداشتی ،مباحث زیست محیطی ،استفاده بهینه از انرژی و مانند آن در طرح مسکن روستایی ملحوظ گردد(زندیه وحصاری،۱۳۹۰).
از مهمترین موارد اهمیت و ضرورت تحقیق ، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱) مطالعات در زمینه مسکن در کشور عمدتا به مسکن شهری معطوف بوده است . کمبود مطالعات در این زمینه و وجود تفاوت بین مسکن شهری و روستایی ، تحقیقات در زمینه شناخت ویژگی های توسعه پایدار مسکن در نواحی روستایی را از اهمیت خاصی برخوردار ساخته است . علی رغم این نیاز ، ماهیت توصیفی پژوهش های انجام شده طی سالهای اخیر و یا محدود بودن آنها به مناطقی خاص مانند گونه شناسی مسکن در برخی استان ها تاکنون نتوانسته به ارائه معیارهای مشخص و معتبری که در طراحی و برنامه ریزی مسکن موثرند منجر شود .
۲) مبحث مسکن به طور عام و پایداری مسکن روستایی به طور خاص از جمله مهمترین مباحث مطرح شده در برنامه های توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی بعد از انقلاب به شمار می رود . عدم درک و شناخت تفاوت های موجود در این زمینه به لحاظ هم سویی و هم پوشی مسکن روستایی با سایر فعالیت های اقتصادی و جریانات اجتماعی و تاثیر عمیق آن در فرایند اشتغال و رفاه جامعه روستایی ، میتواند اثرات سویی بر پیکره نظام برنامه ریزی کشور وارد نموده و تنش های اجتماعی ، اقتصادی و کالبدی مختلفی را به همراه داشته باشد .
۳) تدوین یک برنامه جامع در بخش مسکن روستایی نیازمند شناسایی و تجزیه و تحلیل ابعاد و اجزای مختلف مسکن است و شاخص های مسکن به عنوان یک برنامه جامع و ابزاری ضروری برای بیان ابعاد مختلف اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی وکالبدی مسکن از جایگاه ویژهای در برنامه ریزی مسکن روستایی برخوردار هستند .
۴) با تعریف و تدوین شاخص های مسکن روستایی شناخت عناصر ، کمیت ها و کیفیت های فضایی آن ، تفاوت های موجود در نیازهای کمی و کیفی مسکن در مناطق مختلف کشور را نشان داده و با تاکید بر ضرورت پرهیز از برنامه ها و اقدامات یکسان مشابه در مناطق روستایی بستر لازم برای تصمیم گیری های متناسب با قوت ها و ضعف های مسکن در پهنه – های مختلف جغرافیایی کشور را مهیا سازد .
۱-۳. پیشینه تحقیق
بدیهی است که توجه به پیشینه و ادبیات پژوهش انجام گرفته در راستای هر موضوع تحقیق برای هر محقق لازم و ضروری است . بر این اساس نتایج تعدادی از مهم ترین آنها را که به نحوی در راستای موضوع تحقیق یا بخشی از آن قرار می گیرد مطرح می کنیم .
ریموند و آندرو[۱](۲۰۰۰): در بررسی خود تحت عنوان روند وخط سیرزندگی روستایی در روستاهای کانادا معتقدندکه روستاهای این کشور در چند سال اخیرتحت تاثیر فرایندهای جهانی سازی ،شهرنشینی وگسترش تکنولوژی های مدرن قرار گرفته اندکه این عوامل به نوبه خودباعث تغییرات اجتماعی،فرهنگی،جمعیتی و اقتصادی در روستاها شد اند.
وین کنت و دیگران۲(۲۰۰۱): نقش سیاستگذاریهای مسکن ، دسترسی به زمین ، زیرساخت های مسکن ، مقررات ساخت ، مصالح ساختمانی و صنایع مرتبط با مسکن را درکشور نیجریه بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیدند که افزایش نقش بخش خصوصی می تواند منجر به کاهش مشکلات مسکن گردد .
ارتباطات مجازی قوی
تغییر فضای بانکداری
رقابتی بودن
رفتار شهروندی سازمانی
متغیر فرهنگ اجتماعی
نظام ارزشی حاکم بر جامعه
افراد مختلف مورد مصاحبه عنوان میدارند که دلایل متفاوتی میتواند زمینه ساز رابطه منابعانسانی و استراتژی مشتری مداری یک سازمان شود. از این میان تغییر ساختار بانکداری کشور به سمت بانکداری خصوصی نقش بسیار مهمی داشتهاست. تا زمانی که بانکهای کشور دولتی بوده و جذب منابع از طریق ارتباطات و با دستورالعمل و بخشنامه انجام میشد و سیاستها و خط مشی کلی آنها از نهادهای دولتی بالادست ابلاغ میشد، رقابت برای جذب منابع بیشتر تعریف شده نبود. در این میان توجه به حقوق مشتریان بخصوص مشتریان حقیقی قربانی ایستایی نظام موجود شده و تلاشی جهت بهبود شرایط صورت نمی گرفت.
همچنین معتقدند تاسیس برخی بانکهای خصوصی از یک سو و خصوصی شدن بانکهای دولتی،زمینه ساز رقابت بانکها در جهت جذب منابع آزاد مردم شد. قوانین بانکداری مصوب بانک مرکزی نوع خدمات ارائه شده از سوی بانکها را محدود میکند. از اینرو در فضای رقابت، بانکها بر تغییر نحوه ارائه خدمات مشابه تمرکز مینمایند. یکی از وجوه این تمرکز، مشتری مداری میباشد که لازم است از سوی نیرویانسانی محقق شود.
شرایط مداخلهگر
شرایط مداخلهگر عبارتند از مجموعه عواملی که در کنار عوامل اصلی فرایند اصلی تحقیق را تحت تاثیر قرار میدهد. این اثر ممکن است به شیوه های مختلف فرایند اصلی را دستخوش تغییر میسازد.
یکی از مصاحبهشوندگان در پاسخ به سوالی در مورد عوامل مداخلهگر میگوید” پارامترهای تعدیل گر در این فرایند، محیط شامل اجتماع و اقتصاد و … است. گاهی اوقات وقتی یک نکته کلیدی در یک جامعه کاملا جا افتادهاست در سخت ترین شرایط هم تغییری نمیکند اما در فرهنگ های مختلف متفاوت است. عوامل فرهنگی حتما بسیار مهم است. تحت تاثیر عوامل اقتصادی است مانند بد اخلاقیها و نفهمیدن تعاملات فیمابین . چون بحث انسانی در مشتری مداری موثر است کاملا میتواند در مشتریمدار موثر باشد. فضای حاکم بر اجتماع، جو عمومی و همدلی حاکم در جامعه و پاسخ دهی به افراد، شرایط اعتقادی جامعه، دغدغه های ادمها بسیار موثر است.”
مصاحبهشوندهدیگر معتقد است” همه شاخص ها مطرح است. هدف و استراتژی و محدودیت های محیطی و قوانین و مقررات بانک مرکزی و بانکهای دیگر و شرایط پرداخت با بانکهای دیگر و قوانین و مقررات دولتی و سیاست و اجتماع و فرهنگ. “
همچنین در نگاه کلان تر یکی دیگر از مدیران بانکی میگوید:" سهامدارها در بانک خصوصی بسیار مهم هستند و ذینفع هستند و نمی توان هر جور هزینه کنی و لازم است که سود آنها را تامین کنی. بحث رقبا و فعالیت آنها در حوزه منابعانسانی و در حوزه پرداختها بر هم موثر است. “
محقق با بررسی صحبت های مصاحبهشوندگان و پاسخ به سوالات مرتبط کدهای باز زیر را استخراج نمودهاست.
جدول ۴:کدهای باز مستخرج در مورد شرایط مداخلهگر
کدهای نهایی
کدهای مستخرج
کدهای مستخرج
نبود فرهنگ خدمتمحوری
توسعه ارتباطات مجازی
نا امنی اقتصادی و سیاسی
نبود فرهنگ خدمتمحوری
احترام به حق و حقوق
pest محیط قانونی و اقتصادی
محیط درونی و بیرونی
محیط فرهنگ و اجتماع و سیاست
عملکرد رسانه ها
نظام آموزش جامعه و توقع از فرد
نرخ تورم
رقبایی مثل بازار سرمایه و طلا و مسکن
نظام ارزشی جامعه
نظام های حقوقی پشتیبان مردم