تحقیقات قبلی بازاریابی، تصویر[۱۱۰] را به اجزای مختلفی تقسیم بندی کرده اند: تصویر شرکت، تصویر شناسه، تصویر محصول و تصویر فروشگاه[۱۱۱]. اما در این تحقیق، مفهوم تصویر از دیدگاه متفاوت و جدیدتری مورد بررسی قرار میگیرد(سیان[۱۱۲]، ۲۰۱۱، ص۱۷۴).
مطابق با مینگهان (۱۹۹۵)، شناسهسازی[۱۱۳] وسیلهای برای ایجاد دنیایی از معانی و تصاویر میباشد. آن همچنین یک “بردار ادراکی”[۱۱۴] است که قادر به حمل مجموعه ای از ارزشها ، ایده ها، افکار، احساسات، تداعیها و نمادها در یک نهاد[۱۱۵] خاص است که این نهاد می تواند یک محصول، فروشگاه، نشان تجاری و یا یک شرکت و تیم باشد(سیان، ۲۰۱۱، ص۱۷۳).
از لحاظ نظری ، “تصویر شناسه” مفهوم گستردهای است، که میتوان آن را برای سازمانها، شرکتها، کالاها یا خدمات بکار برد. همچنین میتوان از آن برای افراد یا احزاب سیاسی نیز استفاده کرد. در نتیجه، میتوان ابزار و روشهایی که به منظور بررسی تصویر شناسه مورد استفاده قرار میگیرند را در موارد مختلفی بکار برد (سیان، ۲۰۱۱، ص۱۷۵).
تصویر شناسه در اثر تداعیهای ذهنی هوادارن از شناسه شکل میگیرد. کلر (۱۹۹۳)، سه بعد مختلف برای تداعیهای ذهنی از شناسه را بر میشمارد که عبارتند از:
ویژگیها
مزایا
و نگرشها
ویژگیها، به مشخصههای مربوط به کالا/خدمات اشاره دارد که خود بر دو نوع است: (۱) ویژگی های مرتبط با محصول و (۲) سایر ویژگی ها.
مزایا، عبارتند از ادراک مصرف کنندگان از ارزش محصول و نتایج مورد انتظار از محصول. و در نهایت نگرشها، عبارتند از ارزیابی کلی مصرف کنندگان از شناسه.
کلر (۱۹۹۳) همچنین عنوان می کند که نگرشها، مهمترین عامل در این بین میباشد چراکه مطالعه نگرشها این امکان را فرآهم میسازد تا درک درستی از انتخابهای مصرف کنندگان داشته باشیم. با توجه به اینکه هدف پژوهش، بررسی ادراکات کلی هواداران از حامی است، لذا تنها به بررسی نگرشها پرداخته می شود. بررسی ویژگیها و مزایا، نیازمند داشتن اطلاعات جامع نسبت به محصولات شرکت است که این موضوع خارج از حیطه این پژوهش است. به عبارت دیگر، منظور از تصویر شناسه حامی در این پژوهش، مجموعه ای از ادراکها و نگرشهای کلی مصرف کنندگان(هواداران) از شرکت حامی می باشد و نه برداشتی که افراد درباره یک محصول یا خدمات دارند (کلر، ۱۹۹۳، ص ۱۲-۲۲).
مطابق با کیهان(۲۰۰۶)، این ادراک کلی مصرف کنندگان از شرکت/حامی، از دو بخش مختلف تشکیل شده است: بخش عاطفی[۱۱۶] و بخش شناختی[۱۱۷].
بخش عاطفی شامل ارزیابیها، احساسات و نگرشهای مصرف کنندگان نسبت به حامی است. بخش شناختی نیز از حقایق کلی، عقاید و استنباط مصرف کنندگان از حامی تشکیل شده است. شکل (۵-۲) نشان دهنده اجزای مختلف تصویر حامی است.
شکل (۵-۲)؛ اجزای مختلف تصویر شناسه حامی(کیهان، ۲۰۰۶، ۵۳)
در این تحقیق، با توجه به اهداف مورد نظر، تنها بعد احساسی تصویر حامی مورد بررسی قرار میگیرد و پرداختن به بعد شناختی، خارج از حیطه این پژوهش است. بنابر این منظور از تصویر شناسه حامی در این پژوهش، بعد احساسی نگرشها و ادراکهای کلی هوادارن از شرکت حامی است.
شرکت ها از دیر باز به دنبال بهبود تصویر و ایجاد نگرش مثبت نسبت به شرکت از طریق حامیگری بوده اند. محققین در مطالعات خود بیان کرده اند که احساسات و نگرشهای مثبت نسبت به یک رویداد ورزشی می تواند به شرکت حامی آن رویداد منتقل شود(والیسر، ۲۰۰۳، ص۱۹).
رویدادهای ورزشی دارای مجموعه ای غنی از ارزشها و نمادها است که می تواند به تصویر حامی منتقل شود. به عبارت دیگر، تصویر مثبت ورزش می تواند کل مجموعه درگیر در ورزش را تحت تاثیر قرار دهد (کو و همکاران، ۲۰۰۸، ص۲۳).
پرسیجوس (۲۰۰۴) خاطر نشان می کند که هر چه مصرف کننده علاقه بیشتری به رویداد مورد نظر داشته باشد، نگرش مثبتتری به حامی پیدا می کند (پرسیجوس، ۲۰۰۴، ص۱۸۲).
به طور مشابه، مینگهان (۲۰۰۱)، بیان کرده است که اگر نگرش مصرف کننده از فعالیتهای حامی نسبت به تیم مثبت باشد، این نگرش مثبت به خود حامی نیز منتقل می شود. بهعنوان مثال راسل و استامینگر (۱۹۸۸) بر اساس مصاحبهای که از ۵۰۵ نفر از تماشاگران جام دیویس[۱۱۸] انجام داده بودند به این نتیجه رسیدند که برخی از صفات بازیکنان تنیس مانند اجتماعی بودن، صمیمی و دوستداشتنی بودن، می تواند به حامیان این بازیکنان منتقل شود. استیپ و شیاون (۱۹۹۶)، همچنین نشان دادند که نگرش نسبت به المپیک می تواند به حامیان المپیک نیز منتقل شود. این دو محقق از طریق تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه، به این نتیجه رسیدند که نگرش نسبت به المپیک، تاثیر معنیداری بر تصویر حامی دارد(عبدوی، ۱۳۹۱، ص۶۴).
بهبود تصویر شرکت به عنوان یک ابزار بازاریابی، می تواند فرصتی برای متمایز شدن از رقبا، افزایش ارزش ادراک شده محصولات شرکت و جذب و حفظ مشتریان، در اختیار شرکت قرار دهد. تحقیقات نشان میدهد که تصویر شرکت می تواند قضاوت ها و نیات رفتاری هوادران را تحت تاثیر قرار دهد.(فیلو، فانک و اوبرین، ۲۰۱۰، ص۶۲۹).
تصویر شناسه شرکت همچنین رفتارهای حمایتی هوادران از محصولات شرکت را تحت تاثیر قرار دهد رفتارهای حمایتی، یکی از پرکاربردترین نتایج حاصل از حامیگری است(تسیتسو و الکساندر، ۲۰۰۹، ص۳۶۴).
تصویر سازمانی مثبت ادراک شده توسط مشتری از آن جهت که ریسک ادراک شده وی را کاهش میدهد عاملی تأثیرگذار بر روی تصمیمات مربوط به تراکنشهای مالی مصرف کننده است و احتمال خرید را افزایش میدهد. هم چنین تصویر سازمانی دارای پتانسیل اثرگذاری بر روی وضعیت رقابتی سازمان است و از این رو برای سازمان اهمیت ویژهای دارد (رحیمیان, ۱۳۸۷, ص. ۲۷).
رضایت از حامی، یکی دیگر از نتایج حاصل از حامیگری است که تحت تاثیر تصویر حامی قرار میگیرد (تسیتسو و الکساندر، ۲۰۰۹، ص). رضایت از حامی را میتوان یکی از مطلوبترین نتایج حامیگری دانست. اهمیت رضایت از حامی به عنوان یکی از موثرترین ابزارهای ارتباطی، مورد تایید محققین قرار گرفته است. داشتن تصویری مناسب از یک شناسه می تواند تاثیر مثبتی بر رضایت از حامی و توصیه آن شناسه به دیگران داشته باشد (لیو و همکاران، ۲۰۰۹، ص). الکساندر و همکاران (۲۰۰۷)، نتیجه گیری کرده اند که افرادی که از نگرش مثبتی نسبت به حامی برخوردارند، محصولات حامی را بیشتر به دیگران توصیه می کنند (عبدوی، ۱۳۹۱، ص۶۷).
۳-۳-۴-۲) نتایج رفتاری(حمایت و رضایت از حامی مالی)
حمایت از حامی مالی
حمایت از حامی(قصد خرید) یکی از متغیرهایی است که بسیار مورد توجه بازاریابان و محققین کسب و کار قرار گرفته و در مطالعات مربوط به حامیگری نیز بسیار کاربرد داشته است قصد خرید عبارت است از احتمال اینکه مصرف کننده محصول خاصی را در اثر تعامل یا نیاز به محصول، نگرش نسبت به آن و ادراک وی از محصول و شرکت تولید کننده آن، خریداری نماید. ویتلارک و همکاران (۱۹۹۳)، قصد خرید را احتمال خرید در درصدی از افرادی که واقعا خواهان خرید محصول در آینده هستند، تعریف کرده اند که این احتمال خرید، فقط از منظر تمایل مورد بررسی قرار میگیرد. (حلیم و حامد[۱۱۹]، ۲۰۰۵، ص۱۰۹).
سابقه مطالعات پیشین نشان میدهد که تعلق روانشناختی فرد نسبت به حمایت شونده (رویداد، سازمان یا تیم ورزشی)، می تواند نیات رفتاری مشخصی را به دنبال داشته باشد که این نیات در جهت اهداف حامی است. به عنوان مثال مادریگال (۲۰۰۰)، پیشنهاد می کند که وفاداری نسبت به تیم می تواند نتایج مطلوبی برای شرکت حامی به همراه داشته باشد. بر اساس ایده تعصبات گروهی[۱۲۰]، تعلق تیمی بالا در افراد می تواند رابطه مثبتی با قصد خرید محصولات حامی داشته باشد. قصد خرید بالا همچنین هنگامی بوقوع میپیوندد که این مقاصد برای سایر اعضای گروه نیز با اهمیت باشد. بر این اساس، مادریگال (۲۰۰۰)، بیان کرده است که تعلق روانی به یک تیم ورزشی بیانگر جنبه های مهمی از هویت شخصی فرد است که می تواند باعث ایجاد نیات رفتاری در جهت حمایت از تیم شود(مادریگال، ۲۰۰۰، ص۱۸).
نتایج تحقیق اروین و همکاران (۲۰۰۳)، نشان داد که در نتیجه حامیگری برخی شرکتها از یک مسابقه گلف، حمایت هواداران از محصولات این شرکتها شدیداً تحت تاثیر قرار گرفته است. به عنوان مثال، ۶۸ درصد از شرکت کنندگان در پاسخ به این سؤال که آیا حاضرند پول بیشتری برای کالاها و خدمات ارائه شده توسط شرکتهای حامی بپردازند یا نه، پاسخ موافقم و کاملاً موافقم را انتخاب کرده بودند (اروین و همکاران، ۲۰۰۳، ص۲۳).
تبلیغات توصیهای
تبلیغات توصیهای(رضایت از حامی) یکی دیگر از نتایج رفتاری حامیگری است که در برخی تحقیقات بدان اشاره شده است(الکساندر، تسایوسی و جیمز[۱۲۱]، ۲۰۰۷، ص). تبلیغات توصیهای یک فرایند تاثیرگذار شخصی است که در آن ارتباطات میان فرستنده و گیرنده پیام می تواند رفتار یا نگرش گیرنده پیام را تحت تاثیر قرار دهد. به بیانی دیگر میتوان گفت که تبلیغات توصیهای فرآیندی است که در آن مشتریان فعلی، اطلاعاتی را در اختیار سایر افراد از جمله دوستان و آشنایان قرار می دهند. توانایی مشتریان در تاثیر گذاشتن بر افکار دیگران موضوعی است که بسیار مورد علاقه سازمانها است. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری مییابد که محصول تا قبل از خرید غیر قابل آزمایش باشد(عبدوی، ۱۳۹۱، ص۶۸).
تبلیغات توصیهای ممکن است بصورت مثبت یا منفی انجام گیرد. به نظر میرسد که تبلیغات توصیهای منفی شدت و اندازه بیشتری نسبت به نوع مثبت داشته باشد. نارضایتی عاملی است که می تواند حتی از شرکت نیز مخفی باشد. مشتریان ترجیح می دهند خبرهای بد را در محیطهای منفی و تجربه های خوب را در محیطهای مثبت نشان دهند. اعتقاد بر این است که تبلیغات توصیهای مثبت عامل موثری در جذب مشتریان جدید میباشد. ارزش تبلیغات شفاهی زمانی معلوم می شود که پیامدها و اثرات آن بر خریداران بالقوه و واقعی را مشاهده کنیم. توضیحات و تفسیرهای مثبت از سوی مشتریان خشنود می تواند موجب افزایش خریدها شود و این در حالی است که توضیحات و تفاسیر منفی از سوی مشتریان ناخشنود می تواند به کاهش خریدها منجر شود. تبلیغات توصیهای همچنین یکی از موثرترین و قدرتمندترین روشها در انتخاب کالاها و خدمات در میان خانواده، دوستان و همسالان است(عظیمی، ۱۳۸۸، ص۷۸).
در این تحقیق، رضایت از حامیان مالی به عنوان متغیر تحقیق در نظر گرفته شده است. رضایت از حامی تاثیر زیادی بر ادراک افراد از محصول دارد و ممکن است حتی قضاوت و ارزش ادراکی افراد را تحت تاثیر قرار دهد. تبلیغات توصیهای مثبت همچنین می تواند ریسک ادراک شده توسط مشتری را کاهش دهد. سودآوری شرکتها در نتیجه تبلیغات شفاهی مثبت افزایش مییابد چراکه مشتریان راضی این تجربه خوب را به دوستان و آشنایان و نیز همکاران خود منتقل می کنند که این خود ممکن است تصمیم خرید آنها را تحت تاثیر قرار دهد(عظیمی، ۱۳۸۸، ص۷۹). یکی از عواملی که موجب تولید ارزش و سوددهی توسط تبلیغات توصیهای برای شرکت می شود، تبادل دانش تجربی مصرف کنندگان است. دانش تجربی به عنوان یک مهارت علمی این امکان را در اختیار شخص قرار میدهد تا موثرتر و با بازدهی بیشتری تصمیم گیری کند(توماس، اوسمانبکو و زاپلوسکی[۱۲۲]، ۲۰۰۶، ص۴۵۲). به طور کلی میتوان بیان کرد که رضایت از یک حامی تاثیر بیشتری در افکار و رفتار مشتری آن شرکت و محصولاتش دارد. در تحقیق حاضر محقق برآنست تا بیشتر روی تاثیر و تاثر پیامدهای نگرشی و رفتاری حامیگری روی هواداران و برعکس، بپردازد.
۵-۲) حامیگری در ایران
همانطور که قبلاً نیز ذکر شد، امروزه حمایت از باشگاهها، تیمها و فعالیتهای ورزشی به یک صنعت مهم در دنیای کسب و کار تبدیل شده است. برای بسیاری از شرکتهای بزرگ و کوچک، حمایت مالی از باشگاهها و تیمهای ورزشی از بهترین تاکتیکهای ترویج نام تجاری، تبلیغ کالا یا خدمات و افزایش فروش است. یک نهاد یا رویداد ورزشی از خصوصیاتی بهرهمند است که آن را به یک رسانه تبلیغاتی مهم و مورد توجه صاحبان کسب و کار تبدیل می کند. مسابقات و رویدادهای ورزشی از گستره بسیار وسیع توجه، به همراه لذت و عشق مردم برخوردارند. در بازاریابی، از ویژگیهای مهمی که یک شناسه باید دارا باشد، شناخته شدن در سطح وسیع و مورد علاقه بودن در سطحی بالا است. حامیگری ورزشی وسیلهای است که این شهرت و محبوبیت را به شناسه شرکت منتقل می کند. علاقهمندان به باشگاههای ورزشی ویژگی مهمی دارند و آن وفاداری است. موفقیت و بقای یک شناسه در وفاداری مشتریانش نهفته است. حمایت از یک تیم یا رویداد ورزشی، موجب انتقال وفاداری هواداران ورزشی به شناسه حامی می شود. رویدادهای ورزشی آمیخته با هیجان و سرشار از انرژی هستند. بارها در مطالعات نشان داده شده است که در اغلب خریدهای مشتریان در هر گروهی از کالاها، عنصر احساسی و هیجانی نقش مهمی دارند. با این وجود، حامیگری در ایران از وضعیت مناسبی برخوردار نیست. نبود حمایت مالی، مسئلهای است که صاحبان تیمهای ورزشی مختلف همواره به آن اذعان داشته اند. بسیاری از کارشناسان ورزشی اصلیترین دلیل عدم پیشرفت ورزش حرفهای در ایران را کمبود حامی میدانند(عبدوی،۱۳۹۱،ص ۷۷).
معدود شرکتهایی نیز که در کشور به حامیگری روی آوردهاند، یا شرکتهای دولتی(مثل همراه اول، شهرداری و …) هستند و یا شرکتهایی هستند که در صنعت B2B فعالیت می کنند (مثل ذوب آهن، فولاد و …) و کمتر شرکت خصوصی را میتوان یافت که حمایت از تیم های ورزشی را به عهده گرفته باشد.
اینکه چرا شرکتهای خصوصی در کشور علاقهای به حمایت از تیمهای ورزشی ندارند، پرسشی است که خود جای تحقیق و بررسی فراوان دارد. اما به نظر محقق یکی از پاسخهای این سؤال را میتوان عدم آگاهی و آشنا نبودن شرکتها با مفهوم حامیگری و چگونگی کارکرد و نتایج حاصل از آن دانست.
با توجه به اینکه تحقیقات صورت گرفته در حوزه حامیگری در کشور بسیار محدود و انگشت شمار است، لذا شرکتها در این زمینه اطلاعات کافی را ندارند و حتی شاید از نقش حامیگری به عنوان یک ابزار بازاریابی کارآمد آگاه نیستند.
لذا محقق امیدوار است تا این تحقیق بتواند راهگشای گوشه ای از این مشکلات بوده و آگاهی شرکتها از چگونگی کارکرد و نتایج حاصل از حامیگری را افزایش دهد.
در این تحقیق، محقق پس از بررسی رشته های مختلف ورزشی و تیمهای حاضر در آنها، و همچنین پس از جمعآوری اطلاعات درباره حامیان این تیمها، ورزش فوتبال و شرکت و تیم ورزشی تراکتورسازی تبریز را به منظور پیاده کردن مدل تحقیق انتخاب نمود. یکی از اصلیترین دلایل این انتخاب این بود که تیم تراکتورسازی تبریز در فصلهای ۸۸-۸۷ ، ۹۰-۸۹ و ۹۱-۹۰ به عنوان پرتماشاگرترین تیم لیگ برتر انتخاب شد و به گفتهی مدیر باشگاه در سال ۸۹ این تیم حدود ۴۸۲ هزار هوادار رسمی داشته است که چندین برابر هواداران ثبت شده رئال مادرید، یکی از باشگاههای پرطرفدار دنیا است. “پرشورها” لقبی است که پس از انتخاب هواداران تراکتورسازی به عنوان “پرشورترین هواداران” ایران به آنها داده شده است و اینک در بیشتر شهرها و محافل ورزشی کشور با این لقب خوانده میشوند. تراکتورسازی تبریز نه تنها در شهر تبریز و استان آذربایجان شرقی بلکه در سایر شهرها و استانها (همانطور که در بازیهای خارج از خانهی این تیم مشاهده می شود) نیز هوادارانی دارد.
دلیل دیگر این انتخاب این بود که چون سایر تیمهای ورزشی در ایران یا حامی ندارند و یا حامی آنها ثابت و مشخص نیست و حتی گاهاً دیده می شود که در یک سال چند شرکت حامی یک تیم می شود و با توجه به اینکه تعدد حامی می تواند نتایج حاصل از حامیگری را کمرنگ کند، لذا محقق شرکت تراکتورسازی تبریز را با توجه به اینکه هم یکی از شناسههای شناخته شده در صنعت است و هم سالهاست که بهعنوان حامی رسمی تیم تراکتورسازی تبریز مشغول بکار است، برای این تحقیق انتخاب نمود.
در ادامه به طور خلاصه به معرفی شرکت تراکتورسازی تبریز و تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز پرداخته می شود.
۱-۵-۲) شرکت تراکتورسازی تبریز
شرکت تراکتورسازی ایران در سال ۱۳۴۷ به صورت شرکت سهامی خاص تاسیس شد و طی شماره ۵۴۰/۳۲۴ مورخ ۲۶/۰۲/۱۳۴۷ در اداره ثبت شرکتها در تبریز به ثبت رسید. این شرکت در تاریخ ۲۱/۰۱/۱۳۷۵ به شرکت سهامی عام تبدیل و در تاریخ ۰۹/۰۵/۱۳۷۵ در بورس اوراق بهادر پذیرفته شد. مرکز اصلی شرکت و کارخانه در شهر تبریز واقع است.
۲-۵-۲) باشگاه فرهنگی ورزشی تراکتورسازی تبریز
باشگاه فرهنگی ورزشی تراکتورسازی تبریز، که بیشتر با نام تراکتورسازی یا به صورت مخفف تراکتور و در بین هواداران ترک خود به عنوان تیراختور شناخته می شود، یکی از پرهوادارترین باشگاههای فوتبال در ایران و آسیاست. این باشگاه فوتبال علاوه بر ایران در کشورهایی همچون جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز هوادارانی دارد. این تیم در سال ۱۳۴۹ شمسی با حمایت کارخانهی تراکتورسازی در شهر تبریز بنیانگذاری شد و هم اکنون تحت مسئولیت سپاه عاشورا است. سپاه عاشورا نقش مهمی در حل مسائل مالی باشگاه تراکتورسازی دارد و این تیم از امکانات ورزشی این ارگان استفاده می کند. همچنین ۳۰ درصد سهام باشگاه متعلق به موسسه مالی و اعتباری کوثر میباشد. علاوه بر این موسسه مهر ایرانیان وابسته به سپاه پاسداران و شرکت سایپا از دیگر سهامداران و متولیان این باشگاه محسوب می شود. تیم تراکتورسازی تبریز تا فصل ۸۱-۱۳۸۰ در سطح اول فوتبال ایران بازی میکرد اما در پایان آن فصل به دسته پایینتر سقوط کرد و پس از ۸ سال تلاش ناموفق برای صعود، سرانجام در سال ۱۳۸۸ دوباره به لیگ برتر فوتبال ایران راه یافت. این تیم پس از صعود به لیگ برتر روند رو به رشدی داشته به طوری که در فصلهای ۹۱-۱۳۹۰ و ۹۲-۱۳۹۱ در جایگاه دوم جدول ایستاد تا اینکه در فصل ۹۳-۱۳۹۲ در رقابتهای جام حذفی برای اولین بار به قهرمانی دست پیدا کرد. طبق آخرین ردهبندی برترین تیمهای باشگاهی جهان در ۲۰۱۴ میلادی که توسط پایگاه فوتبال دیتابیس صورت گرفته، تیم باشگاه تراکتورسازی تبریز با کسب ۱۴۴۸ امتیاز در ردهی پنجم ایران، سی و پنجم آسیا و چهارصدویکم جهان قرار دارد. طبق گفتهی فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال بهترین رتبهای که تراکتورسازی تا به حال توانسته کسب کند رتبهی دویست و هشتم جهان، دهم آسیا و دوم ایران میباشد. باشگاه تراکتورسازی تبریز علاوه بر فوتبال، در رشته های ورزشی فوتسال، سپک تاکرا و بسکتبال با ویلچر نیز فعالیت می کند(سایت فرهنگی ورزشی تراکتورسازی تبریز).
۶-۲) سابقه مطالعات پیشین
۱-۶-۲)خارجی
ویچر و همکاران (۱۹۹۱)، و راجرتنام (۱۹۹۴)، در چند مطالعه موردی، به بررسی این موضوع پرداختهاند. یکی از این موارد شرکت کورنهیل[۱۲۳]، بود که به مدت ۵ سال حمایت از لیگ کریکت انگلستان را با قراردادی ۲ میلیون یورویی بر عهده گرفت. در نتیجه این کار، تشخیص شناسه شرکت کورنهیل، از ۲ درصد به ۲۱ درصد افزایش یافت. همچنین، نتایج حاصله نشان داد که فروش شرکت چیزی در حدود ۱۵ الی ۲۰ میلیون یورو افزایش داشته است.
راسل و استامینگر در سال ۱۹۸۸ بر اساس مصاحبهای که از ۵۰۵ نفر از تماشاگران جام دیویس[۱۲۴] انجام داده بودند به این نتیجه رسیدند که برخی از صفات بازیکنان تنیس مانند اجتماعی بودن، صمیمی و دوست داشتنی بودن، می تواند به حامیان این بازیکنان منتقل شود.
استیپ و شیاون در تحقیقی در سال ۱۹۹۶ تحت عنوان “مدلسازی حمایت مالی المپیک روی تصویر شرکت” نشان دادند که نگرش نسبت به المپیک می تواند به حامیان المپیک نیز منتقل شود. این دو محقق از طریق تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه، به این نتیجه رسیدند که نگرش نسبت به المپیک، تاثیر معنیداری بر تصویر حامی دارد.
مادریگال ۲۰۰۰ در تحقیقی تحت عنوان “تاثیر اتحاد اجتماعی در ورزش در مقاصد خرید محصولات ورزشی” که بر روی تماشاگران یک بازی فوتبال انجام داد نشان داد که قصد خرید مصرف کنندگان از محصولات حامی رابطه مثبتی با تعلق به تیم دارد. وی همچنین در تحقیقی مشابه نشان داد که تعلق به تیم شدت رابطه میان نگرش نسبت به حامی و قصد خرید مصرف کنندگان از محصولات حامی را تحت تاثیر قرار میدهد.
پاپ و واگز در تحقیق جامعی تحت عنوان “تاثیر فعالیتهای حامیان مالی ورزشی، تصویر شناسه و استفاده از قبل روی قصد خرید مصرف کننده” در سال ۲۰۰۰، که بر روی ۱۱۳۶ نفر از دانشجویان یک دانشگاه استرالیایی انجام دادند، به بررسی اثرات حامیگری بر رفتارهای حمایتی هواداران در ۷ رشته ورزشی پرداختند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد، قصد خرید محصولات حامی در افرادی که تصویر مثبتی از شرکت در ذهنشان وجود دارد، نسبت به سایر افراد بیشتر است.
اسپید و تامسون[۱۲۵](۲۰۰۰) در تحقیق خود به بررسی رابطه بین نگرش مصرف کنندگان به رویداد ورزشی، تناسب ادراک شده میان حامی و رویداد، و نگرش نسبت به حامی با نتایج حاصل از حامیگری پرداختند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که تناسب میان رویداد و حامی، حسن نیت حامی، حضور پر رنگ حامی و نگرش نسبت به حامی، از مهمترین عوامل تعیین کننده نتایج حاصل از حامیگری است. علاقه نسبت به رویداد و جایگاه رویداد از دیگر عوامل تعیین کننده نتایج حاصل از حامیگری است. تناسب میان حامی و رویداد، شدت رابطه میان علاقه به رویداد و جایگاه رویداد را تحت تاثیر قرار میدهد.
مادریگال در تحقیقی تحت عنوان “تاثیر شناسهی اجتماعی روی سلسله مراتب نگرش اهداف” در سال ۲۰۰۱ بر اساس نظریه هویت اجتماعی نشان داد که اگر طرفداران یک تیم ورزشی از تعلق تیمی بالایی برخوردار باشند، احتمال خرید آنان از محصولات حامی افزایش مییابد. این بدان معنی است که داشتن تعلق خاطر به یک تیم ورزشی، بیانگر جنبههایی از هویت اصلی فرد است که مقاصد رفتاری و نگرشی وی نسبت به حامی تیم را تحت تاثیر قرار میدهد.
گوینر و اسوانسون[۱۲۶](۲۰۰۳) تاثیر تعلق هواداران به تیم ورزشی را بر روی چهار مورد از نتایج حامیگری، از جمله تشخیص حامی، نگرش نسبت به حامی، حمایت و رضایت از حامی، سنجیدند. علاوه بر آن، این دو محقق از متغیرهای اعتبار، اشتیاق به ورزش و مشارکت هوادار، به عنوان عوامل اثر گذار بر تعلق به تیم استفاده کرده اند. با بهره گرفتن از الگوی معادلات ساختاری، این محققین به این نتیجه رسیدند که طرفدارانی که از تعلق تیمی بالایی برخوردارند، پاسخ مثبتی به نتایج حاصل از حامیگری دادهاند. همچنین نتایج حاصل نشان داد که پیشآیندهای مطرح شده می تواند عاملی در پیش بینی تعلق تیمی بهشمار رود. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که میزان تشخیص حامی، نگرش مثبت به حامی، حمایت از حامی و رضایت از آن در افرادی که از تعلق تیمی بالایی برخوردار بوده اند، نسبت به سایر افراد بسیار بالا بوده است. همچنین بیان شد که تعلق به تیم در افراد مختلف متفاوت است چراکه آن می تواند تحت تاثیر اعتبار تیم، اشتیاق به ورزش و میزان مشارکت در ورزش، قرار گیرد.
پیت و سلاتر در تحقیقی تحت عنوان “بررسی اثر زمان در میزان آگاهی از حمایت” در سال ۲۰۰۴، به بررسی رابطه بین حمایت از یک لیگ فوتبال و آگاهی از شناسه حامی پرداختند و به این نتیجه رسیدند که رابطه مثبتی بین آن دو وجود دارد.
کارنول و کیوت در سال ۲۰۰۵ در تحقیقی تحت عنوان “علت حمایتهای شرکتهای بزرگ: شناسایی نقش قصد خرید” به بررسی تاثیر حامیگری سازمان های غیر انتفاعی از رویدادهای ورزشی بر قصد خرید مصرف کنندگان پرداختند. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که تعلق به رویداد ورزشی تاثیر مثبتی بر قصد خرید مصرف کنندگان از محصولات حامی دارد.
هاروی و همکاران در تحقیقی تحت عنوان “اندازه گیری پیامدهای حامیگری” در سال ۲۰۰۶ بیان کرده اند که حامیگری می تواند واکنش مصرف کنندگان نسبت به حامی را تغیر داده و موجب ایجاد نگرشهای مثبت نسبت به حامی شود، که این امر در نهایت منجر به افزایش تمایل مصرف کنندگان به خرید محصولات حامی می شود. به طور مشابه، کو و همکاران (۲۰۰۸)، نتیجه گیری کرده اند که تمایل به خرید محصولات حامی در مصرفکنندگانی که تصویر مثبتی از حامی دارند، بیشتر است.
الکساندر و همکاران[۱۲۷] در سال ۲۰۰۷ به بررسی رابطه بین نگرش نسبت به رویداد، اشتیاق به ورزش و نگرش نسبت به حامی با تصویر شناسه، قصد خرید و تبلیغات توصیهای محصولات حامی پرداختند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل الکساندر و همکاران نشاد داد که قصد خرید مصرف کنندگان از محصولات حامی شدیداً تحت تاثیر نگرش نسبت به رویداد، اشتیاق به ورزش و نگرش نسبت به حامی قرار دارد. تبلیغات توصیهای و تصویر شناسه نیز رابطه معنیداری با نگرش نسبت به حامی و اشتیاق به ورزش دارد. همچنین نتایج حاصله نشان داد که ۷۳ درصد از پاسخ دهندگان از حامی رویداد آگاهی داشته اند.
بإسمک أیتها الریّه
( اغانی افریقیا ، ص ۱۶۶ )
فیتوری بهای رسیدن به آزادی را بسیار گزاف می داند که باید خون های بسیاری برای رسیـدن
به آن ریخته شود .
او با به تصویر کشیدن مرگ ۵ نفر در سپیده دم آنها را همچون ۵ خورشیـدی می دانـد کـه در
سیاهی شب آزادی را زمزمه می کردند اما در خون خود غسل داده شدند.
فیتوری در قصیده « عوده النبی » ( بازگشت پیامبر ) در خصوص تجلیل از دعوت کننـدگان به
آزادی می گوید :
کما تمزّقت فوقَ الحسابِ الوعود
وانتبهت تونسُ مذعودهً
مع انتفاضاتِ الصباحِ الولید
انتبهتَ تبحَثُ عن نفسِها … عنه
عن الشادِی الحزین السرید
و استیقظَت أعماقُ إفریقیا …
تغسلِ بالنورِ خطایا الجدود …
و انطلَق الماردُ من سجنه
تسحَقِ رجلا. بقایا السدود
وعدت یا شابی حریه …
ثائره مل ء ضلوع العبید
وعدت عزماً فی وجوهِ الأسی
و یقظه مل ء عیون الرقود
وعدتَ یاشابی فی ناظِر الأعمی
و فی قلبِ الأصّمِ العقید
عدت نبیاً کالنبیین …
لو تدرک معناک عقولُ الوجود !
یعنی : تونس بیدار گشته است و به دنبال هویت خویش می گردد و آفریقا نیز بیدار شده است و مردمانش سدها را کنار می زنند و تو ای شابی ، آزادی را بازگردانده ای و همچون پیامبران نابینایان را بینا کرده ای و گوش کران را شنوا نموده ای اگر عقلها تو را درک کنند.
فیتوری در ادامه گفتارش پیرامون آزادی ، این بار آزادی را چنین توصیف می نماید و در قصیده
« من أجل عیون الحریه » می گوید :
أکتُب یا جبّارَ الأحزان
أکتُب باسمِ جلالِ الانسان
باسمِ وجوهٍ خلفَ القضبان …
وجوهٍ لم تعرِفها بعدُ
باسمِ القتلی فی کان مکان
المصلوبین علی الجُدران
المنسییِّن بِلا أکفان
بعیداً عن ضوضاءِ المجد
المشنوقین … المنفیین
المهزومین … المقهورین
( اغانی إفریقیا ، ص ۱۶۱ )
فیتوری از جبار غم و اندوه می خواهد بزرگی انسان را بنویسد ، چهره هایی که پشت میـله های
زندان هستند. کسانی که به دار آویخته می شوند ، فراموش شدگانی که بدون کفن دفن می گردند و آوارگان و تبعید شدگانی که همگی برای بدست آوردن آزادی این رنج ها را تحمل می نمایند.
من أجلِک یا إفریقیه
یا ذاتِ الشمس الزنجیه
یا أرضَ الایامِ الحیّه
یا أغنیهً فی شفتیَّه
أغنیه ساذجهَ الالحان
إسمعها ، فیضبحُّ بروحی
قلقُ الانسانِ المجروح
و یغیم علی عینیَّ دخان ( همان ، ص ۱۶۲ )
او همه اینها را به خاطر آفریقا می داند به خاطر آفریقا که خـورشید زنگبـار است ، آفریقـایی که
نغمه اش بر هر زبانی جاری است و در پایان قصیده می گوید :
اکتب … فعلی أرضِکَ مازال
الرُّعبُ الابیضُ ذوالأ غلال
یغسِلُ بالدمِ قلبَ الاطفال
مدیریت استعداد، مفهوم و استراتژی است که:
سیستم و منابع انسانی را منسجم می کند
الف)بین بخشها و سطوح مختلف ارتباط مورب ایجاد می کند
ب)همکاری همه کارکنان و مدیران، از هیات مدیره تا پایین ترین سطح کارمند، ایجاد می کند.
تسهیل در ماهیت(همچون توسعه سازمان)
تنظیم استعدادها با استراتژی کسب و کار
فعالیت بر حسب ثبات و رشد آینده
توسعه فرآیندهای بهبود یافته برای توسعه و مدیریت کردن استعدادها
ارتباط فرهنگی میان همه کارکنان/مدیران
در حوزه اول ، مدیریت استعداد مجموعه فعایتها و کارکردهای بخش منابع انسانی است به عبارت دیگر استخدام ، انتخاب ، توسعه و مسیر شغلی را در بردارد. در این حوزه واژه مدیریت استعداد جایگزین منابع انسانی شده است.
جریان دوم ،مدیریت را بر حسب منبع استعداد تعریف می کند. این جریان، همچنان که متمرکز بر استعداد درون سازمان به جای بیرون سازمان است. مرتبط با برنامه ریزی موفقیت یا برنامه ریزی منابع انسانی است. مدیریت استعداد ،مجموعه فرایند های طراحی شده برای اطمینان از جریان کارکنان در سازمان است. بسیاری از سازمانها ، به مدیریت استعداد به عنوان فرایند استخدام توجه می کند.
باکینگهام[۴۱] و وسبورگ [۴۲](۲۰۰۱)مدیریت استعداد را بر طبق عملکرد تعریف کردند. مدیریت استعداد “عمومی ” فقط روی موقعیت های خاص تمرکز نمیکند. عنصر کلیدی، مدیریت کردن افراد با عملکرد بالاست که نیازمند همکاری و ارتباط با مدیران در همه سطوح است .
راسول[۴۳] و پورچ[۴۴] (۲۰۰۴)مدیریت استعداد را شامل برنامه ریزی موفقیت دانسته اند . این دیدگاه رویکردی سیستماتیک و بلند مدت برای کسب نیازهای استعداد جاری و آتی سازمان به منظور دستیابی به اهداف کسب و کار است. این فقط به معنی قرار دادن افراد درست در مکان درست و در زمان درست نیست، بلکه هر گونه تلاش طراحی شده برای اطمینان از عملکرد اثر بخش مداوم واحد یا سازمان، با تمرکز بر توسعه، جانشینی و بکارگیری استراتژیک افراد کلیدی است. راسول و ولینز[۴۵](۲۰۰۴) همچنین مدل شایستگی را برای کمک به برنامه ریزی نیازهای آتی استعداد، که تبدیل به شایستگی کلیدی شود، اجرای استراتژی و برتری عملیات را بهبود میدهد. این یک رویکرد کل نگر به منابع انسانی یا توسعه سازمان و برنامه ریزی کسب و کار است. مدیریت استعداد، عملکرد و پتانسیل افرادی که میتوانند روی سازمان اثر بگذارند را بهبود میدهد. آشتون [۴۶]و مورتون[۴۷] (۲۰۰۵)در مطالعه خود به نتیجه رسیدند که، از آنجا که هیچ تعریف دقیقی از مدیریت استعداد وجود ندارد، مدیریت استعداد باید همکاری و ارتباطات مدیران در همه سطوح را شامل شود.(سوییم[۴۸]،۲۰۰۹)
۲٫۱٫۵٫ ارکان مدیریت استعداد
استعداد را به عنوان مجموعه ای از تواناییهای یک شخص نیز میتوان در نظر گرفت، بر این اساس استعداد شامل مفاهیمی مانند ذوق ذاتی، مهارت ها، دانش، قابلیت و توانایی یادگیری میباشد.
استعداد از سه رکن مهارت ها، قابلیتها، و فرصت تشکیل شده است.(نمودار۱-۲)
مهارت ها
فرصتها قابلیتها
نمودار۱-۲:ارکان مدیریت استعداد
۲٫۱٫۵٫۱٫ مهارت[۴۹]
توانایی انجام کار به نحو احسن است که حاصل یادگیری یا تمرین است. مهارت ممکن است ذاتی باشد.
۲٫۱٫۵٫۲٫ قابلیت[۵۰]
قابلیت توانایی ذاتی برای استفاده از مهارت های مخصوص و یا انجام امور در موقعیتهای ویژه است. در حقیقت قابلیت توانایی استفاده از مهارت ها برای به حداکثر رساندن اثر بخشی است. مهارت ها میتوانند آموخته شوند، اما قابلیت از درون آن برمیخیزد. هنگامی که مهارت و قابلیت در یک موقعیت فرصت طلبانه قرار میگیرند، نتایج بالاتر از حد متوسط انتظار میرود. استعداد ممکن است نهفته باشد یعنی زمانی که شخص مهارت ها، قابلیتهایی دارد اما فرصت برای بروز استعدادش را ندارد و یا ممکن است سه عنصر تشکیل دهنده استعداد یعنی فرصت، قابلیت، و مهارت در یک موقعیت وجود داشته باشند.
۲٫۱٫۵٫۳٫ فرصت[۵۱]
استعداد برای بروز و ظهور نیاز به فرصت دارد. استعداد تنها منحصر به یک جنس و یا یک نژاد نیست اما متاسفانه در گذشته تنها به گروه های اجتماعی و نژادی خاص و یا تنها یک جنس )مذکر( فرصت داده میشد. فرصتها به دو طریق ایجاد میشوند، اول: افراد به طور انفرادی به دنبال فرصتی برای نشان دادن استعدادهایشان می گردند و دوم: اشخاصی هستند که نقش و کارشان باید به گونه ای باشد که فرصتهایی را برای استعداد فراهم آورند این افراد عبارتند از : والدین، معلمین، و بعدها در زندگی اجتماعی، همکاران، سرپرستان و ما فوقها، در نتیجه میتوان بیان نمود که استعداد برای تحقق به مهارت ها، قابلیت و فرصت نیاز دارد. تامین مهارت ها و فرصتها بخش مهمی از وظیفه هر مدیری میباشد، استعداد یک ویژگی است، برای اینکه به طور موثر استفاده شود، نیاز به هدایت و راهنمایی دارد(کارت رایت، ۱۳۸۶،۲۵)
۲٫۱٫۶٫ رویکردها و رهیافتهای مدیریت استعداد
براساس بررسیهای هارتمن، فیزل و شوبر(۲۰۱۰) سه جریان تحقیق برای مدیریت استعداد وجود دارد، که در طی دهه اخیر حاصل شده است(جدول شماره۲-۲)
جدول شماره۲-۲: سه جریان تحقیق مدیریت استعداد
ردیف
جریان تحقیق
نویسنده
سال
تعریف
۱
مدیریت استعداد به عنوان مجموعه ای از کارکردهای ویژه مدیریت منابع انسانی
اسکویر[۵۲]
۲۰۰۴
جورج هومنز وپیتر بلاو دو چهره اصلی نظریه تبادل هستند. این نظریه تحت تاثیر نظرات اسکینر و جامعه شناسان رفتارگرا و در تضاد با کارکردگرایی دورکیم و لوی اشتراوس ساخته و پرداخته شده است. هومنز با رد تبیین هایی که جامعه شناسان در مورد رفتار و نهادهای بشری ارائه می کردند، در صدد بود تبیینی علمی و واضح و قانع کننده از آن ها ارائه کند.
از این رو او گمان کرد که استفاده از قضایا و اصول روانشناختی برای تبیین رفتارهای افراد راهگشا خواهد بود. او بیشتر بر تبادل دوطرفه تاکید داشت تا صورت های اجتماعی و گسترده تبادل و گفت که جامعه شناسی راستین فقط آن نوعی است که بر اصول روانشناختی استوار باشد. اصولی که او برای تبیین رفتار افراد به کار برد در قالب قضایای بنیادی مطرح شدند. هدف او به طور کلی تبیین رفتار بنیادی اجتماعی بر حسب پاداش ها و خسارت ها در قالب نظریه تبادل بود. به نظر او وظیفه جامعه شناسان بررسی رفتار اجتماعی است که در آن، فعالیت دست کم یکی از دو تن، فعالیت طرف دیگر را تقویت یا تحذیر می کند و هر یک بر دیگری نفوذ متقابل می گذارند. «در این نظریه نیز همچون نظریه کنش متقابل بشر باید انسان بودن خود را از طریق کنش متقابل کسب کند. هومنز با توسل به متغیرهای ارزش و کمیت سعی در تبیین قضایایی دارد که برای توضیح نظریه مبادله ساخته و پرداخته است. این قضایا شامل قضایای عام و قضایای خاص می شود.
۱-قضیه موفقیت
این قضیه به این مساله می پردازد که هر گاه شخصی عملی را انجام داد، اگر آن عمل به پاداش منتهی شود احتمال تکرار آن عمل توسط آن شخص افزایش می یابد. (ابتدا عمل رخ می دهد، اتفاقی یا به هر وسیله ای دیگر این مهم نیست، آنچه مهم است آن است که بعد از رخ دادن آیا پاداش دریافت می کند یا نمی کند) و اگر پاداش دریافت کرد، احتمال تکرار آن افزایش می یابد. این قضیه سه مرحله دارد (نخست کشش یک شخص؛ دوم نتیجه همراه با پاداش؛ و سرانجام تکرار کنش نخستین یا کنشی که دست کم از برخی جهات با کنش اولی مشابه باشد)، هومنز چندین نکته را در این رابطه بیان می کند که شکل و دوام رابطه را تحت تاثیر قرار می دهد.به نظر او عملی که پاداش می گیرد تا بی نهایت تکرار نمی شود بلکه با مساله اشباع گره خورده است. علاوه بر این اگر پاداش دریافتی منظم باشد، تکرار عمل کاهش پیدا می کند و در صورت قطع پاداش به زودی خاموش می شود. در حالی که در پاداش نامنظم، تکرار عمل افزایش یافته و با قطع پاداش عمل دیرتر خاموش می شود. فاصله بین زمان وقوع عمل و دریافت پاداش نیز اساسی است، چرا که هر چه فاصله میان این دو کم باشد احتمال تکرار عمل افزایش می یابد و هر چه فاصله زیاد باشد، احتمال تکرار عمل کاهش می یابد.
پس در مورد همه اعمالی که اشخاص انجام می دهند غالبا این گونه است که هر عملی از یک شخص اگر مورد پاداش قرار گیرد احتمال تکرار آن عمل به وسیله همان شخص افزایش می یابد(هومنز،۱۹۷۴، ۱۶).
۲-قضیه محرک
این قضیه به تاثیر شباهت محرک های زمان حال با محرک هایی که در زمان گذشته باعث شکل گیری و عمل که منجر به پاداش شده است، اشاره دارد. به نظر هومنز هر قدر محرک های زمان حال با محرک های سابق شباهت داشته باشد احتمال بیشتری می رود که آن شخص در برخورد با این محرک ها آن کنش یا همانندش را انجام دهد.
در واقع از دیدگاه هومنز این تصور آن پاداش است که انگیزه می شود، تصور آن شیء است که پاداش می شود، نه رسیدن به خود شیء که ما قبلا آن را خواسته و به دست آورده ایم به نظر هومنز «اگر محرکی منجر به عمل موفقیت آمیز شود. شخص در تلاش است که آن محرکها را تعمیم دهد. از سوئی دیگر محرک و عمل تفاوت دارند و اگر محرک بسیار زودتر از عمل رخ دهد، در شکل دادن عمل تاثیر کمتری خواهد داشت، و اگر محرک پاداشی باشد که دارای ارزش بسیار زیادی است، آن محرک برای شخص بسیار حساس می شود و در نهایت ممکن است به شکست فرد منتهی می شود ». علاوه بر این هومنز معتقد است که انسان رفتار همنوعانش را تقلید می کند و این تقلید مستلزم مشاهده است… اما انسان ها تنها اعمالی را که برای آنها پاداش به ارمغان بیاورد، تقلید می کنند، وگرنه آن را رها خواهند ساخت.
بدین ترتیب اگر در گذشته وجود محرک خاصی، یا یک رشته از محرکها باعث شده باشد که شخصی با کنش خود پاداش گرفته باشد محرکهای کنونی و آنی هر چه به محرک گذشته شباهت بیشتری داشته باشد احتمال بیشتری می رود که آن شخص در برخورد با این محرکها آن کنش یا همانندش را انجام دهد(هومنز،۱۹۷۴، :۲۳).
۳-قضیه ارزش
«هر چه نتیجه یک کنش برای شخص با ارزش تر باشد، احتمال بیشتری دارد که همان کنش را دوباره انجام دهد» او با مطرح کردن دو مفهوم تنبیه و پاداش به این مساله می پردازد که پاداش کنشی است که دارای ارزش مثبت است و باعث افزایش تکرار عمل می شود، در حالی که تنبیه، کنشی است که دارای ارزش منفی است و تکرار عمل را کاهش می دهد. هر چند به نظر هومنز استفاده از تنبیه، کارآیی چندانی نخواهد داشت، و بهترین راه کاهش تکرار و حذف یک عمل، ندادن پاداش است. پاداش ها هم جنبه مادی (پول) و هم جنبه نوع دوستانه (کمک به دیگران) دارند. از نظر او همین که شخص عملی را انجام می دهد، نشان دهنده این موضوع است که «ارزش نتیجه عمل برای او بالاتر از صفر است.» پاداش یا تنبیه دریافت کردن، بستگی به نتیجه عمل شخص دارد، در صورت مثبت بودن نتیجه عمل، پاداش و در صورت منفی بودن نتیجه عمل، تنبیه دریافت می شود. «نقطه صفر جایی است که شخص نسبت به نتیجه عملی که انجام می دهد، بی اعتناست.» از سوی دیگر دو نوع پاداش وجود دارد، تنبیه ذاتی و تنبیه برای جلوگیری از پاداش.همان طور که ذکر شد، هومنز همواره بر عدم استفاده از تنبیه به عنوان ابزاری برای حذف یک عمل یا ایجاد یک عمل دیگر تاکید می کرد.
پس هر چه نتیجه کنش برای شخص با ارزشتر باشد احتمال دارد که همان کنش را دوباره انجام دهد (هومنز،۱۹۷۴ :۲۵).
۴-قضیه محرومیت –سیری
«یک شخص هر چه در گذشته نزدیک، پاداش معینی را بیشتر دریافت کرده باشد، همان پاداش در آینده برایش کم ارزش تر خواهد شد.» او با در نظر گرفتن فاصله زمانی به دو مفهوم خسارت و سود نیز توجه کرد. به نظر او هر چه فاصله زمانی دادن پاداش طولانی تر باشد، احتمال سیری از آن پاداش کم می شود. علاوه بر این خسارت مفهومی است که بر میزان پاداش هایی که شخص در یک کنش متقابل از دست داده است، دلالت می کند، در حالی که سود، به میزان پاداش هایی که او در کنش متقابل به دست آورده است، دلالت دارد. به خاطر همین مساله هومنز در نهایت کار قضیه محرومیت و سیری را به گونه ای دیگر بیان کرد؛ «هر چه یک شخص در نتیجه یک عمل سود بیشتری کسب کرده باشد، احتمال بیشتری می رود که آن عمل را دوباره انجام دهد.» با توجه به قضیه ارزش، هر چه پاداش زیاد دریافت شود، از ارزش آن پاداش برای شخص کاسته می شود. در واقع قضیه محرومیت به این مساله اشاره دارد که «اگر کسی یاد بگیرد نوع خاصی از پاداش را ارزشمند بشمارد، اما در گذشته آن را کمتر دریافت کرده باشد، دچار محرومیت شده است. بنابراین ارزش پاداش برای او زیاد شده و او بیشتر می خواهد آن عمل را انجام دهد.» با انجام عمل و رسیدن به پاداش، در صورتی که دریافت پاداش زیاد شود از ارزش پاداش کاسته می شود، در این حالت، پاداش های دیگری به طور نسبی برای فرد ارزشمند می شود. اما در این جا مساله خسارت یا هزینه و سود نقش مهمی دارد. چرا که برخی اعمالی که برای انسان پاداش به همراه می آورد برای وی به طورهمزمان مجازاتی نیز به همراه دارند. علاوه بر این صرف نظر کردن یک شخص از پاداشی خاص در حکم ضرر و زیان برای آن شخص است. زمانی که شخص می خواهد عملی را انجام دهد آن نوع عمل را برای انجام دادن برمی گزیند که نسبت به سایر اعمال پاداش زیادتر و هزینه کمتری داشته باشد. «اضافه پاداش دریافتی فرد از عمل نسبت به هزینه آن عمل، سود یا پاداش خالص آن عمل است» . هر چه سود عملی زیادتر باشد احتمال تکرار آن بیشتر است و هر چه هزینه عملی زیاد شود، احتمال تکرار آن کاهش می یابد. و اگر سود هزینه و عمل برابر باشد، احتمال تکرار هر دو عمل، برابر خواهد بود و اگر پاداش و هزینه عملی مشخص نباشد، فرد دچار اضطراب می شود و ممکن است نتواند هیچ عملی انجام دهد. صرفنظرکردن از عملی برای انسان ها تنها زمانی امکان دارد که فعالیت دیگری که متضمن پاداش است را جایگزین آن کند و در صورت نبودن جایگزینی که دارای پاداش است، فرد کاری که حتی ارزش مطلق کمتری دارد را انجام خواهد داد.
یک شخص هررچه در گذشته نزدیک پاداش معینی را بیشتر دریافت کرده باشد همان پاداش درآینده برایش کم ارزشتر خواهد شد (هومنز،۱۹۷۴ :۲۹).
۵-قضایای پرخاشگری – تایید
این قضیه دو بخش دارد. یک بخش به مساله پرخاشگری می پردازد که اگر شخصی با انجام عملی پاداشی را که انتظار داشت دریافت نکند یا با تنبیهی مواجه شود که انتظارش را نداشت، احتمال انجام رفتار پرخاشگرانه از جانب او زیاد است و نتیجه چنین رفتاری برای او اهمیت زیادی دارد. رفتار پرخاشگرانه ابتدا ممکن است به طور خودکار و در پاسخ به شکست در دستیابی به پاداشی رخ دهد، اما اگر آن رفتار پرخاشگرانه پاداشی به همراه آورد، شخص آن را می آموزد و تکرار می کند. بخش دوم قضیه مربوط به تایید است: هر گاه شخصی پاداش مورد انتظارش را به دست بیاورد، به ویژه اگر پاداش بیش از حد چشمداشت باشد، یا با تنبیه مورد انتظارش روبرو نشود، احساس خرسندی خواهد کرد. در این صورت احتمال بیشتری می رود که آن شخص رفتار تایید آمیزی از خود نشان دهد و نتایج رفتارش نیز برایش ارزشمندتر می شود. تایید همچون پرخاش می تواند آموختنی و ارادی شود.هم این قضایا در ارتباط متقابل با همدیگر عمل می کنند و به نوعی نظامی از قضایا را شکل می دهند. هر یک از این قضایا تنها اگر در شرایط برابر باشند درست عمل خواهند کرد. زیرا در ارتباط با هر قضیه، تعیین سایر شرایط و اینکه آن شرایط چه باشند و در کجا باشند و در چه حالتی با هم برابر باشند به وسیله قضایایی دیگر مشخص می شود.
همان طور که قبلا گفته شد قضایای هومنز در سطح فرد، عمل می کند و در تبیین فرایندهای اجتماعی پیچیده ای که حاکم بر ساخت های پیچیده اجتماعی است، ناتوان است. به طور کلی مطلب اصلی نظریه هومنز این است که انسان ها دست به عمل خاصی می زنند، تا به پاداش معینی دست یابند و یا از هزینه و خسارتی رها شوند. بعضی از پاداش ها مثل غذا حالت زیستی داشته و برای زندگی انسان حیاتی است و برخی دیگر آموختنی هستند. علاوه بر این، انسان ها رفتار خود را از دیگران تقلید می کنند و رفتارهایی را که پاداش در برداشته باشد، تکرار می کنند، هر چه از پاداش خاصی محروم شوند، هم آن پاداش برایشان بسیار ارزشمند می شود و هم آن ها میل زیادی به انجام عمل برای رسیدن به آن پاداش دارند.
هر گاه یک شخص از کنش خود پاداشی را که انتظار دارد بدست نیاورد و یا تنبیهی را دریافت دارد که انتظارش را ندارد خشمگین خواهد شد و در چنین موقعیتی احتمال بیشتری دارد که خود رفتار پرخاشگرانه ای نشان دهد در ضمن نتایج یک چنین رفتاری برایش ارزشمند تر خواهد شد (هومنز ۱۹۷۴، ۳۷).
۲-۲-۲- نظریه تبادل تلفیقی بلاو (۱۹۱۸)
پیتر بلاو(۱۹۶۴) گامی جلوتر از آنها برداشت و درصدد بر آمد نظریه ای تبادلی را بپردازند که تلفیقی از رفتارگرایی و واقعیتگرایی اجتماعی باشد هدف بلاو فهم ساختار اجتماعی بر پایه تحلیل فراگردهای اجتماعی حاکم بر روابط میان افراد و گروه ها است مساله اصلی این است که چگونه زندگی اجتماعی در قالب ساختارهای بیش از پیش پیچیده هم گروهی میان انسانها سازمان می گیرد(۱۹۶۴ :۲). هومنز به کار در سطح رفتاری بسنده کرد اما بلاو یک چنین کاری را تنها وسیله ای برای دستیابی به یک هدف گسترده تر می داند تاکید بلاو بر فراگرد تبادل است که به نظر او بیشتر رفتار بشری را جهت می دهد و برروابط میان انسانها و نیز روابط گروه ها تسلط دارد.
به نظر بلاو چهار نوع ارزش وجود دارد که هر کدام کارکرد متفاوتی را انجام می دهد نخست ارزشهایی جزیی گرایانه که به عنوان میانجیان یکپارچگی و همبستگی عمل می کنند این ارزشها اعضای یک گروه را بر محور چیزهایی چون میهن پرستی، یا مصالح مدرسه ویا شرکت متحد می سازند این ارزشها در سطح جمعی یا احساسات جاذبه شخصی که افراد را بر یک مبنای رودررو متحد می سازد همانندند. (ریتزر)
دومین نوع ارزش کلی گرایانه اند این نوع ارزش ها معیارهایی اند که به وسیله آنها ارزش نسبی انواع چیزهایی که می توان مبادله شان کرد مورد ارزیابی قرار می گیرد.
سومین دسته ارزشها آنهایی اند که به اقتدار مشروعیت می بخشند چهارمین نوع ارزش ارزشهای مخالفت ربط پیدا می کند ارزشهای مخالفت اجازه می دهند که احساس نیاز به دگرگونی به فرسوی آنچه که صرفا از طریق تماس شخص میان افراد مخالف با نظم مستقر امکان پذیر است گسترش یابد. (ریتزر ).
۳-۲-۲- دورکیم
دورکیم (۱۹۱۷-۱۸۵۸) واقعیتهای اجتماعی رانیروها وساختارهایی می انگاشت که در خارج از افراد قرار دارند و آنها را وادر به رفتار معینی می سازند این واقعیتهای اجتماعی به نظر دورکیم بر افراد تسلط دارند وتصمیم های فردی چندان تاثیری در این واقعیتها ندارند به نظر او کنش ها و کنشهای متقابل افراد جامعه تحت تاثیر نیروهای اجتماعی شکل می گیرند و چهارچوب وصورتهای کنش فردی را ساختار های اجتماعی تعیین می کنند به نظر دورکیم آنچه که افراد یک جامعه را گرد هم می آورد وباعث پیوند آنها می شود یک اخلاق مشترک نیرومند و یا وجدان جمعی است که شیرازه ضد جوامع ابتدایی تا نوین است وجدان جمعی در جوامع ابتدایی بسیار نیرومند است ولی در جوامع نوین قدرت این وجدان اجتماعی کاهش یافته است که به نظر دورکیم تقسیم کار پیچیده اجتماعی تا اندازه ای فقدان وجدان جمعی را در این نوع جوامع ترمیم می کند. دورکیم جامعه را شر چشمه نوین می انگارد و معتقد است که ارزشهای اجتماعی حاکم بر جوامع به صورت معتقدات مذهبی تجلی می یابند بخ نظر او این جامعه است که برخی پدیده ها را شرعی و برخی پدیده های دیگر را کفر آمیز جلوه می دهد دورکیم دین و جامعه را از یک گوهر می انگارد وماهیتی یکسان برای هر دو آنها قایل است.
به استدلال دورکیم دین در واقع زائیده مناسک است از طریق شرکت در مراسم مناسک مذهبی است که قدرت اخلاقی جامعه آشکارا حس می شود و احساسات اخلاقی اجتماعی از همین طریق تقویت تجدید می شود. دورکیم این کارکرد مناسب را با ایده های زندگی بومیان استرالیایی روشن می سازد. یک کلان استرالیایی در بیشتر ماه های سال به صورت دسته های کوچک شکارگر پراکنده است اما در یک فصل معین همین دسته های شکارگر در یک مکان خاص گردهم می آیند و یک رشته مناسک را با بیشترین هیجان و وجد یا به گفته خود دورکیم در کمال شور و شوق برگزار می کنند و به نظر دورکیم همین مناسک است که احساسات مذهبی را ایجاد تقویت تجدید می کند و حس وابستگی به یک قدرت خارجی روحانی و اخلاقی که در واقع همان جامعه است تشدید می نماید بدین سان مناسک همبستگی و انسجام احتمالی را ایجاد و حفظ می کنند. دورکیم به دنبال این است که نشان دهد که رهیافت او چه گونه می تواند انواع باورداشت ها و عملکردهای مذهبی را تبیین کند برای مثال او استدلال می کند که تصور روح به راستی چیزی جز اصل توتمی تبلور یافته در یکایک افراد نیست. تصور روح در واقع با شناخت این واقعیت است که جامعه تنها در افراد و از طریق آن ها وجود دارد او یادآور می شود روح بهره ای از رهبانیت دارد روح چیزی را باز می نماید که فراتر از ما ولی در ضمن در درون ماست. روح همچنین نامیرا است افراد می میرند ولی جامعه می ماند و اعتقاد به نامیرایی روح همین واقعیت را بیان می کند.
به اعتقاد دورکیم اعتقاد به انواع ارواح و خدایان از اعتقاد به ارواح نیاکان واقعی سرچشمه می گیرد و از این طریق یک اصل اجتماعی به صورت افراد خاص تجلی می یابد. به استدلال دورکیم محرمات و ممنوعیت هایی مناسک آمیز از رویکرد احترام به چیزهای مقدس سرچشمه می گیرند و مقصود از آن ها حفظ همین رویکرد است او سرچشمه دیدگاه ریاضت جویانه را که در بسیاری از سنت های مذهبی وجد دارد همین مفاهیم تاتو تقدس و احترام می داند. از همین مفاهیم است که ارزش های نهی و انکار نفس برمی خیزند، ارزش هایی که در ضمن این برداشت را بیان می کنند که نظم اجتماعی تنها در صورتی امکان پذیر است که افراد جامعه آرزوهایشان را تا اندازه ای انکار کنند.
قربانی کردن البته با انکار نفس رابطه نزدیکی دارد، اما دورکیم می پرسد که چرا خدایان غالباً به پیشکش هایی به صورت قربانی تا این اندازه علاقه مندند به نظر دورکیم این به خاطر آن است که خدایان بدون پرستش که عمل قربانی کردن بیانگر آن است نمی توانند کاری انجام دهند این نظر دورکیم منعکس کننده آن است چون خدایان چیزی جز جان که نیستند بدون پرستندگان نمی توانند کاری به پیش ببرند همان طور که جامع بدون اعضایش کاری از دستش ساخته نیست.
شرکت کنندگان در مناسک غالباً بر این باورند که مناسک وضعیت خوشایندی را به بار می آورند دورکیم می کوشد آن کارایی وسیله ای نسبت داده شده به مناسک مذهبی را بر مبنای کارایی اخلاقی آن ها تبیین کند به خاطر این کارایی اخلاقی که واقعی است اعتقاد به کارایی جسمانی و مادی این مناسک توجیه می شود از آن جا که این مناسک احساس عمیقی از سرخوشی بهروزی را به ارمغان می آورد این اطمینان را به بار می آورد که مقصود از این مناسک تحقق یافته است به عبارت دیگر آن چه شرکت کنندگان در مناسک تصور می کنند اتفاق می افتد در واقع اتفاق نمی افتد و آن چه که به راستی رخ می دهد اتفاق کاملاً متفاوتی است که شرکت کنندگان تصورش را نمی کنند. از طریق اعمال نفوذ نامی این عملکردها بر ذهن انسان و نحوه تاثیر آن ها بر حالت های ذهنی می توان به توجیه واقعی این عملکردها دست یافت.
دورکیم درباره مناسک می گوید: آن ها برای کارکرد درست زندگی اخلاقی ما همان اندازه ضروری اند که خوراک برای نگهداشت زندگی جسمانی ما ضرورت دارد، زیرا ما از طریق همین مناسک است که گروه خود را تائید و حفظ می کند جای شگفتی نیست که دورکیم ا از این جهت به مارکس تشبیه می کنند به گفته ترنر تمایز قائل شدن میان مفهوم دورکیمی دین به عنوان شیرازه اجتماعی و استعاره مارکسیستی دین به عنوان نیاز اجتماعی غالباً دشوار است.
دورکیم یادآور می شود که مراسم گوناگون بومیان استرالیا اساساً بر محور یک مضمون بنیادی دور می زنند. همه آن ها در واقع یک نوع مراسم اند که برای مقاصد گوناگون برگزار می شوند دورکیم پس یادآور می شود که این قضیه در مورد همه نظام های مذهبی مصداق دارد. برای مثال از شکل مراسم عشای کاتولیکی برای تشریفات زناشویی و سوگواری نیز استفاده می شود دورکیم از این ابهام چنین نتیجه می گیرد که کارکرد واقعی این برانگیختن یک نوع حالت روحی است که از نیروی اخلاق و اعتماد به نفس ترکیب می شود در نتیجه شکلی که یک منسک به خود می گیرد و مقصود اعلام شده اش چندان اهمیتی ندارد کارکرد واقعی مناسک همیشه یکی است. این اهمیت ندارد که اعضای گروه برای چه کاری گرد هم می آیند مهم این است که آن ها گرد هم می آیند و احساسات مشترکی را تجربه می کنند و به گونه یک کنش جمعی آن را بیان می کنند.
از نظردورکیم معتقد است که ارزش های مشترک و همانندی انسان ها که در دین تجلی میابد نقش موثری در نوع دوستی انسان ها دارد.(ریترز :۲۳،۵۷). با توجه به نقش دینداری در نوع دوستی به بررسی دینداری می پردازیم.
دین از ریشه واژه آریایی دئنا (Daena) و به دو معنی وجدان و حساب و کتاب و شمارش است و در زبان های سامی مانند عبری و عربی به کار رفته است. معنای آن در زبان عربی قضاوت و جزا است، مانند «یوم الدین» که معنی آن روز جزا و داوری است(رضایی، ۷۴). به طور کلی از نظر معنای لغوی، می توان گفت دین عبارتست از: عامل پیوستگی بین مردمی که اعتقاد مشترک دارند و این اعتقاد مشترک همان کیش و آیین است که می تواند در رفتار افراد قضاوت کند و در نهایت جزای عمل را در بر داشته باشد. (جان حسنی، ۱۳۸۵: ۱۱۳)
از منظر جامعهشناسی دو نوع تعریف از دین ارائه شده است: تعریف اسمی یا ذاتگرا و تعریف کارکردی یا شمولگرا. تعاریف کارکردگرا دین را عمدتاً به عنوان پدیدهای در نظر میگیرند که عهدهدار کارکردهای اجتماعی و یا روانی خاصی مثل انسجام اجتماعی (دورکیم)؛ نظام معنایی فراگیر (لاکمن) ؛ یا نظام معانی غایی (یینگر) است و با این کارکردها مشخص میشود. در تعاریف اسمی یا ذاتی از دین، دین به عنوان نظامی از باورها و عقاید و مناسک که مربوط به یک امر مقدس است اطلاق میشود (سراج زاده، ۱۳۷۷). همچنین وقتی صحبت از سنجش دین در سطح خرد میشود بحث دینداری به وجود میآید که صفت افراد یک جامعه است. به همین منظور گلارک (۱۹۵۹) چهار بعد را برای سنجش تجربی دین درنظر گرفتهاست که شامل بعد اعتقادی، تجربی، مناسکی و پیامدی میشود. این ابعاد الگوی بیشتر تحقیقات داخلی و خارجی دین است.
تعلق خاطر اصلی پژوهشگران جامعه شناسی در مورد دین ، کاربرد آن در جامعهانسانی است و اصطلاح «کارکرد» به سهم دین ـ یا هر نهاد اجتماعی دیگر ـ در ابقاء جوامع انسانی و تعلقات آن راجع است.
اهمیت مطالعه دین و بررسی میزان دینداری افراد جامعه، به خاطر نقش و کارکردی است که دین در زندگی شخصی افراد و نیز در کل جامعه برعهده دارد. در سطح خرد و فردی باید گفت که دین به گرایش افراد شکل میدهد و در سطح کلان نیز دین یکی از ارکان اساسی جامعه به شمار میرود و کارکرد آن در کارکرد کل جامعه بسیار مؤثر است. (رفیع پور ، ۱۳۷۶: ۳۰۵)
کارکردگرایان اساساً این باورند که یک نهاد اجتماعی را باید برحسب نقشی که در بقای یک جامعه یا یکپارچگی و همبستگی آن بازی میکند، باز شناخت. آنان معتقدند که دین برای نظم و ثبات اجتماعی و حفظ انسجام آن ضروری است. (همیلتون، ۱۳۸۱، ۸ ـ ۱۸۴)
تلقی کارکردگرایانه از دین براین اساس استوار است که دین اصلیترین نهاد کنترل اجتماعی در روابط است. (Turner,1991:109)
هاری آلپرت[۱] پژوهشگر دورکیمی، چهار کارکرد عمده دین را از نظر دورکیم به عنوان نیروهای اجتماعی انضباط بخشی، انسجامبخشی، حیاتبخشی و خوشبختی بخشی طبقهبندی کرده است. (کورز، ۱۳۸۶: ۲۰۰)
پیتربرگرنیز کارکردهای دین را در سه مقوله تقسیمبندی کرده است.
۱ـ جلوگیری از بی هنجاری
۲ـ جلوگیری از «از خودبیگانگی»
۳ـ مشروعیت بخشی (آزاد ارمکی ، ۱۳۸۱: ۱۱۷ ـ ۱۴۷)
اما دین و دینداری در هر شرایطی منجر به انجام و هم شکلی افراد با جامعه نمیشود استارک میگوید: دین تنها در شرایطی میتواند باعث هم شکلی شود که توسط تعامل افراد تداوم پیدا کند و اکثریت آن را به عنوان اساس معتبری برای کنش داشته باشند یعنی در صورتی که هم اکثریت افراد جامعه معتقد به دین باشند و هم امکان تعامل ارتباط بین افراد وجود داشته باشد، آنان در حضور هم، و به خاطر هم دیگر، و ترش از بنیههای گرده و دریافت تشویقهای دیگران، به دین و ارزشهای دینی پایبند میشوند و آنان را درونی میسازند (راسخی، ۱۳۸۵: ۳۳).
آلستون در زمره صاحب نظرانی است تعریف خود از دین را موکول به شناخت ابعاد و خصایص دین می کند. او میگوید : هرچند نمی توان مرز مشخصی بین دین و غیر دین ترسیم کرد اما با اتکای به یک الگوی کاملاً مشخص دینی و تشریح ابعاد و خصوصیات آن می توان وجوه اشتراک و افتراق در مورد را با الگوی مورد نظر مشخص ساخت. وی بر این باور است که این شیوه دقیقترین توصیف برای طرز پیدایش مفهوم دین است.بر این مبنا الستون مجموعه ای از خصوصیات متمایز کننده دین از پدیده های دیگر به شرح زیر معرفی می کند:
اعتقاد به موجودات ماورای طبیعی
تمایزگذاری بین امر قدسی از امور دنیوی
اعمال و مناسکی که مبتنی بر امور مقدس و بر آن تکیه دارند.
مجموعه قواعد اخلاقی که اعتقاد بر این است که مورد تایید خدایان است.
احساسات خالص دینی ، مانند خشیت، خوف احساس گناه و پرستش که در حین انجام مناسک و در محضر امور مقدس پدیدار می شود.
عبادت و سایر شیوه های ارتباط با خدا
یک جهان بینی با تصویری خاص از جهان به عنوان یک کل و جایگاه انسان در آن
اندام× اسیدسالیسیلیک
۳
ns ۱۴/۷۵
ns ۶۳/۱۱
کود× اندام× اسیدسالیسیلیک
۹
**۴۶/۳۵۶
*۶۴/۱۲
خطا
۶۲
۳۶/۱۵۷
۳۰/۱۲
ضریب تغییرات (CV%)
۳۸/۲۹
۳۹/۲۹
۴-۴- تأثیر متقابل کودهای آلی و اسیدسالیسیلیک بر روی صفات مورفولوژیکی
بر اساس نتایج تجزیه واریانس داده ها (جدول۴-۱) اثرمتقابل اسیدسالیسیلیک و کودهای آلی بر روی صفات اندازه گیری شده شامل وزن تر و خشک اندامهای هوایی و ریشه، طول دمبرگ و قطر گل در سطح احتمال ۱ درصد معنیدار و بر روی متغیرهای قطر ریشه، تعداد برگ، طول ساقه، طول ریشه، ارتفاع گیاه، طول برگ، عرض برگ، کلروفیل، نسبت طول به عرض برگ و قطر نهنج در سطح احتمال ۵ درصد معنیدار شده است.
۴-۵- مقایسه میانگین تأثیر کودهای آلی ، اسیدسالیسیلیک و اندام بر وزن تر و خشک اندامهای هوایی و ریشه
بر اساس نتایج مقایسه میانگینها (جدول۴-۴) بیشترین میزان وزن خشک در بستر شاهد(۰۷/۱۳گرم) مشاهده شد. بیشترین میزان وزن تر در بستر کود گاوی (۰۱/۴۷گرم) مشاهده شد. در تیمار اسیدسالیسیلیک بیشترین میزان وزن تر (۵۹/۴۸گرم) و خشک (۲۱/۱۴گرم) مربوط به غلظت۶-۱۰ مولار مشاهده شد و همچنین بیشترین وزن تر (۵۱/۶۹گرم) و خشک (۸۶/۱۷گرم) در اندامهای هوایی مشاهده شد (جدول۴-۴). بررسیهای انجام شده در این زمینه بیانگر تأثیر گذار بودن نقش کودهای آلی و اسیدسالیسیلیک در میزان وزن تر و خشک بود به عنوان مثال خلیل (۲۰۰۶) گزارش نمود تأثیر کود دامی، زیستی، کمپوست بر گیاه دارویی بارهنگ، روی صفات وزن تر و خشک گیاه معنیدار نشد. محمدی و همکاران، (۱۳۸۹) در بررسی تأثیر موادآلی گوسفندی بیان کردند که بر وزن خشک در سطح احتمال ۵ درصد معنیدار شده است. ماهشواری و همکاران (۲۰۰۰) در یک بررسی بر گیاه داروئی اسفرزه گزارش کردند که کود شیمایی و بیولوژیک بر صفات رشدی گیاه اثر معنیداری نداشت. در تحقیقی اثر اسیدسالیسیلیک بر وزن تر و خشک شاخساره ریحان تأثیر معنیداری داشت (محمدی بابازیدی و همکاران، ۱۳۹۲). با توجه به ماهیت استرس زا بودن اسیدسالیسیلیک، سلول گیاهی تحت تیمار این ترکیب رفتارهای رشدی یک سلول تحت تنش، از جمله افزایش مواد جامد قابل حل سلول، کاهش اندازه سلول و غلیظ نمودن محلول سیتوپلاسمی می کند. به همین دلیل است که افزایش اسید سالیسیلیک علی رغم کاهش وزن تر افزایش نسبی وزن خشک را سبب گردید. البته ارتباط یا عدم ارتباط مستقیم بین غلظتهای القاءکنندهها و القاء فعالیتهای متابولیسمی اولیه که منجر به افزایش وزن سلولها میشود به ماهیت ترکیب، گیاه و غلظت اسید سالیسیلیک بستگی دارد (نامدو، ۲۰۰۷). احتمال میرود که اختلاف موجود در روند افزایشی وزن خشک و کاهشی در وزن تر نتیجه نقش تعاملی این فیتوهورمون با گیرندههای مختلف و یا مسیرهای سیگنالینگ متعدد درگیر در رشد و توسعه سلولی باشد. اسیدسالیسیلیک، گسترش، تقسیم و مرگ سلولی را با دخالت در روابط اکسین و سیتوکینین تنظیم کرده و در واقع بین رشد و پیری تعادل ایجاد می کند (پاپووا و همکاران، ۱۹۹۷). اسپری اسیدسالیسیلیک روی بخشهای هوایی گیاهان ریحان و مرزنگوش باعث افزایش وزن تر و خشک شد (غریب، ۲۰۰۷). مندوزا و همکاران (۲۰۰۲) گزارش کردند تیمار بذرهای فلفل با اسیدسالیسیلیک در غلظت ۱/۰ میلیمولار نسبت به غلظت های ۱ و۰۱/۰ میلیمولار بیشترین تأثیر را در افزایش وزن تر و خشک داشت. بنابراین میتوان استنباط کرد که واکنش گیاهان مختلف تحت تأثیر تیمارهای کود آلی و شیمیایی متفاوت میباشد.
۴-۵- مقایسه میانگین تأثیر کودهای آلی بر وزن تر و خشک اندامهای هوایی و ریشه
بسترکاشت
وزن تر
وزن خشک
خاک زراعی
ab ۹۷/۳۹
a ۰۷/۱۳
کود ورمی کمپوست
b ۸۵/۳۸
b ۴۴/۱۰
کود گاوی