۳- برای اینکه یک اثر به عنوان پتنت در سطح جهانی مطرح شود و به ثبت رسد چه شرایطی باید داشته باشد؟
۴- آیا در حقوق داخلی ایران قانونی برای ثبت اختراعات وجود دارد؟ و اگر وجود دارد تا چه اندازه در این مورد مثمر ثمر بوده است؟
۱-۶- فرضیه های تحقیق
فرضیه های اصلی:
۱-از نقاط مشترک ثبت ورقه اختراع در حقوق ایران با حقوق بینالمللی، میتوان تشکیل پرونده در مرحله نخست، در یکی از مراجع معرفی شده را دانست، بدین صورت که متقاضی ثبت باید در ابتدا نسبت به تشکیل پرونده اقدام کند. و از جمله نقاط متفاوت این دو، در پیروی از دو نظام جهانی ثبت ورقه اختراع میباشد.
فرضیه های فرعی:
۲- به نظر میرسد که مقوله کهن سال ثبت اختراع در ایران هنوز در مراحل جنینی است و شاید نیاز به انکوبا توری برای تولد آن باشد.
۳-از شرایط پتنت شدن اختراع شامل نو بودن، دارا بودن گام ابتکاری کاربرد عملی و ارزش بیشتر اقتصادی است.
۴- به نظر میر سد در بخش ثبت اختراع، متأسفانه ایران نه تنها پیشرفتی نداشته بلکه جایگاهش تنزل کرده است.
فصـل دوم:
شباهتهای ثبت بینالمللی ورقه اختراع با حقوق ایران
۲-۱- حقوق مالکیت فکری
یکی از زیرساختهایی که میتواند ضامن موفقیت اقتصادی و فناوری پژوهشگران و شرکتهای دانش بنیان در عصر دانایی محوری باشد، توجه به «حقوق مالکیت فکری» است. حقوق مالکیت فکری، مفهوم حقوق نوینی است که از فعالیتها و محصولات فکری در زمینههای تجاری، علمی، ادبی و هنری حمایت میکند. به عبارت دیگر، حقوق مالکیت فکری مجموعه ای از قوانین و مقرراتی است که از اثرات ناشی از فکر، خلاقیت و ابتکار بشر حمایت کرده و در این راستا یک سری حقوق مادی محدود به زمان و حقوق معنوی دائمی به پدید آورنده آن اعطاء می کند. سازمان جهانی مالکیت فکری، در تعریف حقوق مالکیت فکری چنین مقرر داشته است: «حقوق ناشی از خلاقیتها و آفرینشهای فکری در زمینه های علمی، صنعتی، ادبی و هنری است.» ( زر کلام، ۱۳۸۷)
البته موضوع مالکیت فکری بحث نوینی نیست. بلکه با پیدایش انسان، مالکیت فکری نیز به وجود آمده است. چرا که فکر، قدرت لاینفکی بوده که انسان هیچ وقت از آن خالی نبوده و همیشه به منظور رفع نیازهای خود از آن بهره میگرفته است. با تاسیس سازمان جهانی مالکیت فکری در سال۱۹۶۷ این اصطلاح به صورت رسمی بکار برده شده است. در قانون مالکیت فکری این مسئله مطرح است که اندیشه های خلاق انسانی زمانی شکوفا میشود که صاحبان حق انحصاری اثر از نظر مالی از کار خود بهرهمند شوند و نسخه برداری از اثر خود را تحت کنترل داشته باشند.(فتحی زاده و همکاران، ۱۳۸۳).
بنابراین حقوق مالکیت فکری، حلقه مکمل چرخه نوآوری به حساب میآید و سبب شکوفایی اندیشه های خلاق انسانی، توسعهی تحقیقات، علم و فناوری و تجارت میشود.با تکامل صنعت از قرن ۱۶ میلادی به بعد، برای حفظ آثار صنعتی و اختراعات صنعتگران و مخترعین و تشویق آنان حقوق مالکیت فکری هم مطرح شد. حقوق مالکیت صنعتی(فکری)، در بر گیرنده مواردی از قبیل حق اختراع، علائم تجاری، طرحهای صنعتی، نشان مبدأ جغرافیایی، مدلهای مصرفی، مدارهای یکپارچه، گونه های جدید گیاهی و اسرار تجاری است. (عربیان، ۱۳۸۲).
حقوق مالکیت فکری را در واقع میتوان یکی از مباحث بسیار مهم در شناسایی و احترام به حقوق اشخاص و عمدتاً به عنوان بخشی از حقوق آنها بر اموال تلقی کرد. در اهمیت و ضرورت شناخت و رعایت اینگونه حقوق اعتباری بحثهای فراوانی صورت پذیرفته است و البته مخالفانی نیز دیده میشود. هدف از اعتبار و احترام این حقوق، بیشتر فراهم کردن بستر فعالیتهای خلاق و نوآوری و ابتکار در جامعه از طریق حمایت از کسانی است که وقت، انرژی و سرمایه خود را در راه خلق آثار و ایجاد اختراعات و ابتکارات به کار میگیرند. (زر کلام، ۱۳۸۷ ).
موضوعات این حقوق بسیار متنوع و گسترده است. این گستردگی ناشی از قوهی ابتکار بشر است. امروزه دورهی قدیم، به زمان ما بسیار نزدیک شده است. فناوری و دانش مرزها را میشکند و دنیا به دهکدهی جهانی تبدیل میشود. به هر حال در یک تقسیم بندی سنتی و مورد قبول، حقوق مالکیت فکری شامل دو گروه عمدهی حقوق مالکیت صنعتی و تجارتی و حقوق مالکیت ادبی و هنری است.
در گروه اول، جنبه های صنعتی و تجارتی دانش بشری شامل اختراعات، اکتشافات، دانش فنی، علائم و نامهای تجارتی، اسرار تجارتی و غیره مورد بحث قرار میگیرند. و در گروه دوم، حقوق پدیدآورندگان آثار مختلف شامل کتاب، فیلم، انواع آثار هنری و غیره و به تبع آن حقوق اجراکنندگان این آثار و هنرمندان و تهیه کنندگان آثار صوتی و تصویری و جزء آن، جای میگیرند. (زر کلام،۱۳۸۷).
حقوق مالکیت فکری، اغلب در کشور ما به «حقوق مالکیت معنوی» ترجمه شده است که، به نظر میرسد کلمهی «معنوی»، به خاطر معانی گستردهاش آن گونه که باید و شاید حق مطلب را در رابطه با معنی و مقصود مورد نظر ادا نمیکند. به عبارت روشنتر و به اصطلاح اهل منطق، این کلمه جامع هست، اما مانع نیست. چرا که اغلب در مقابل مادی، صوری و ظاهری تعریف شده است. در حالی که مقصود و منظور از این نوع مالکیت، حقوقی است که نشات گرفته از فکر، اندیشه و قوه تعقل انسان میباشد. موضوع مورد حمایت در این حقوق، آثار فکری و آفریده های خلاقانه بشری میباشد.
تحول زندگی بشر، تخصصی شدن مشاغل اجتماعی، پیچیدگی روابط اقتصادی و پیشرفتهای حیرت آور و ارتباطات و فناوری از جمله عوامل رشد و ارتقای جایگاه حقوق مالکیت فکری است. زندگی ساده و آسان انسان گذشته، این امکان را برای او پدید آورده بود که همهی نیازهای مادی خود را از راه فعالیتهای ابتدایی اقتصادی فراهم آورد و به این صورت بتواند روزگار خویش را بگذراند. بنابراین، علم و صنعت مراحل طفولیت خود را پشت سر گذاشته و نیازهای مادی و سطح زندگیها به شدت گسترش و ارتقاء یافته است. (امیری، ۱۳۸۸).
پیشرفت علم و فن آوری، تقسیم کار در اجتماع را ناگزیر ساخته است و تقریباً کسی نمیتواند هم زمان با پرداخت اصولی و عمیق به خلاقیتهای فکری، به اشتغال و کسب درآمد از مشاغل معمولی نیز بیندیشد. برخلاف گذشته، اکنون آثار فکری ارزش مادی نیز پیدا کرده است و به عنوان تنها راه، و یا اصلیترین راه تأمین نیازهای مادی پدیدآورندگان شناخته میشود.
از سوی دیگر، پیشرفت و تنوع روزافزون وسایل ارتباطی، این سرمایهها را در معرض خطرهای بزرگ قرار داده است. با پیدایش صنعت چاپ در اواخر قرن پانزدهم میلادی، سوء استفاده از کتاب و نوشته های علمی سهولت و سرعت زیادی پیدا کرد و به همین جهت گفتگو پیرامون حق مؤلف و حمایت از اختراعات مخترعین، دارای طولانیترین پیشینه، در میان مباحث حقوق مالکیتهای فکری است. (زر کلام، ۱۳۸۷).
گواهی نامه ثبت اختراع یا پتنت، حقی انحصاری است که از طرف دولت به مخترع یک محصول یا یک فرایند ارائه دهنده راه حل یک مشکل یا مسئله، اعطا میشود. همچنین مالکیت فکری به حمایت از گونه های جدید گیاهی میپردازد تا به تلاش و مطالعات محققان در این زمینه پاسخ مناسبی بدهد. اسرار تجاری، فرمول، رویه، فرایند، طرح، ابزار، الگو یا مجموعه اطلاعاتی که در یک کسب و کار برای به دست آوردن مزیت نسبت به رقبا مورد استفاده قرار میگیرند، همگی در سایه حمایت مالکیت فکری یا صنعتی قرار میگیرند.
اصطلاح «حقوق مالکیت فکری»، از سه واژه حقوق، مالکیت و فکری، تشکیل شده است که با بررسی این واژهها، میشود به درک بهتری از آن دست یافت.کلمه حقوق، در واقع جمع حق میباشد و در اصطلاح حقوقی عبارت است از قدرت، امتیاز، سلطه یا خواسته ای پیوسته و جدانشدنی که قانون برای یک شخص حقیقی یا حقوقی میشناسد. به عبارت دیگر، حقوق هر کشوری برای شخص، در برابر دیگران امتیازی میشناسد. این امتیاز که قانون برای حفظ منافع اشخاص در جامعه به آنها میدهد«حق» نامیده میشود.
حق را میتوان دارای سه ویژگی اصلی دانست. اول اینکه، ویژه و مخصوص دارنده آن است. دوم اینکه، دارنده حق میتواند هر زمان که بخواهد در چارچوب قانون از آن استفاده کند و دیگران باید به این حق دارنده احترام گذارند. و سوم اینکه، قانون از دارنده حق حمایت میکند مثلاً شخص میتواند با طرح دعوا یا دفاع در دادگاهها و مراجع قضایی و اداری صلاحیت دار، از پشتیبانی قانونی برخوردار شود. و اما مالکیت، مفهومی عرفی- اعتباری است. هر چیزی که به شخص (حقیقی یا حقوقی) تعلق دارد و او میتواند هر زمانی که بخواهد از آن استفاده نماید و دیگران حق ندارند طبق قانون، بدون اجازه دارنده این حق از آن بهرهمند گردند، مالکیت نامیده میشود. به آفریدههای ذهنی انسانها و آنچه از اندیشه و ذوق او تراوش میشود «فکری» میگویند. (ساکت، ۱۳۷۱).
مالکیت فکری، از حاصل آفرینشهای ذهن و ذوق بشر، هوش و درک انسان پشتیبانی میکند. حقوق مالکیت فکری بر مبنای مصادیق مورد حمایت به دو بخش عمده «مالکیت ادبی-هنری» و «مالکیت صنعتی» تقسیم میشود. قبل از آنکه صنعت رو به تکامل رود و روز به روز پیشرفت کند، حقوق مالکیت صنعتی مطرح نبود. اما از قرن ۱۶ میلادی به بعد، در قاره اروپا موضوع صنعت و تجارت و اختراعات اهمیت ویژهای پیدا کرد و از طرفی نیز برای حفظ آثار صنعتی و اختراعات صنعتگران و مخترعین و تشویق آنان مقرراتی به وجود آمد و با توجه به اینکه دامنه اختراعات روز به روز توسعه مییافت و صنعتگران از آن اختراعات بهرهمند میشدند، لذا به تدریج در قوانین مربوط به حمایت آثار مخترعین و صنعتگران تحولاتی پدید آمد تا به حدی که امروز در تمام کشورهای اروپا، آمریکا و آسیا قوانینی برای حفظ حقوق مالکیت صنعتی و اختراعات اشخاص وضع و به اجرا گذارده شده است. (ساکت، ۱۳۸۴). بنابراین مالکیت فکری، از جمله مقولههایی است که به جهت اهمیت آن باید حفاظت شود، همانگونه که نیروی انتظامی امنیت را در شهر حاکم میسازد، مالکیت فکری هم باید محافظت شود.
حقوق شخصیت شامل پشتیبانی از آثار فکری و اندیشه گری (آفرینه ادبی، علمی، هنری و گواهینامه اختراع و اکتشاف) نیز میشود (ساکت، ۱۳۷۱).
بنابراین حقوق فکری از دسته حقوق شخصیت است که هر کدام از این حقوق، نمودی از نمودهای پیوسته به شخصیت دارنده آن و جدانشدنی از اوست.
۲-۲- تعریف حقوق مالکیت فکری از نظر سازمان جهانی مالکیت فکری Intellectual Property
سازمان جهانی مالکیت فکری، حقوق مالکیت فکری را این چنین تعریف می کند:
حقوق ناشی از خلاقیتها و آفرینشهای فکری در زمینه های: علمی، صنعتی، ادبی و هنری است.
بنابراین، حقوق مالکیت فکری، قدرت و امتیازات انحصاری است که قوانین برای صاحبان اندیشهها، به رسمیت شناخته است. وصف بارز و عمده این حقوق، موقتی، غیرمادی و ناملموس بودن آنهاست.
۲-۲-۱- مالکیت صنعتی Industrial Property؛
حقوق مالکیت صنعتی ، حقوقی است که به طور عمده، به دلیل توسعه صنعت و در نتیجه سعی و ابتکار و کوشش صاحبان صنایع و مخترعان حاصل میشود. لزوم حفظ آثار صنعتی و اختراعات صنعتگران و همچنین تشویق آنان، باعث گردید که از قرن ۱۶ میلادی به بعد، حقوق مالکیت صنعتی مورد عنایت ویژه قرار گیرد. این حقوق، از جمله حقوق شناخته شده در حوزهی بینالملل و همچنین حقوق داخلی کشور ما میباشند. حقوق مالکیت صنعتی به طور کلی، شامل حق اختراع، طرحهای صنعتی، علائم تجاری و علائم جغرافیایی میشود.
گواهی نامه ثبت اختراع یا پتنت، حقی انحصاری است که از طرف دولت به مخترع یک محصول یا یک فرایند ارائه دهنده راه حل یک مشکل یا یک مسئله، اعطا میشود. یک علامت تجاری، نشانه ای است که اجازه میدهد مشتریان، کالاها و خدمات مشخصی را از سایر کالاها و خدمات متمایز سازند.طرح صنعتی صرفاً به ماهیت زیبایی شناختی و تزئینی یک محصول اشاره دارد و صرفاً مربوط به شکل و ظاهر یک محصول است. نشان مبدأ جغرافیایی، اشاره به نام مکان جغرافیایی دارد و تضمین کننده کیفیت مشخصی برای یک محصول خاص است. مدل مصرفی، اختراعی است که از جنبه گام ابتکاری از سطح پایینتری برخوردار است.
حقوق مالکیت صنعتی به دو بخش اصلی، حقوق معنوی (اخلاقی) و حقوق مادی تقسیم میشود. که در ذیل به بررسی هر یک خواهیم پرداخت:
۲-۲-۱-۱- حقوق معنوی (اخلاقی)؛
یکی از تقسیم بندیهای حقوق مالکیت صنعتی، حقوق معنوی(اخلاقی)، میباشد. از جمله حقوق معنوی و اخلاقی، حق ثبت و ضبط نام مخترع به همراه اختراعش است. بدین معنی که اثر به وجود آمده همیشه همراه نام اوست و جامعه او را مخترع یا مبتکر میداند. این حق غیر قابل انتقال و دائمی میباشد.
۲-۲-۱-۲- حقوق مادی؛
این حقوق بدین معنی است که مخترع، به طور انحصاری حق بهرهوری مادی از اختراع، نام و علامت تجاری و…… را دارد. ویژگی حقوق مادی، قابلیت انتقال و موقت بودن است؛ مثلاً دارندهی حق اختراع میتواند اجازه بهره برداری از اختراع را به دیگران واگذار نماید یا اجازه دهد که دیگران به نام شرکت او کالا تولید و عرضه کنند.
در ایران، حقوق مالکیت صنعتی عمری طولانیتر نسبت به مالکیت ادبی و هنری دارد. اولین قانون در این مورد مربوط به ثبت علائم تجاری و صنعتی در سال ۱۳۰۴ میباشد. این قانون با تصویب قانون ثبت علائم و اختراعات در سال ۱۳۱۰ نسخ شد و در سال ۱۳۳۷ و همزمان با الحاق ایران به کنوانسیون حمایت از حقوق مالکیت صنعتی(قرارداد پاریس)، با اصلاحیه جدید تجدید حیات یافت. این قوانین، از قوانین موجود در زمینه مالکیتهای ادبی و هنری کاملتر بوده و کمتر جای ابهام و مجادله دارد و رویه های قضایی مربوط به آن هم غنیتر میباشد. در نهایت قانون ثبت اختراعات، طرحهای صنعتی و علائم تجاری در سال ۱۳۸۶ به منصه ظهور رسید.
از جنبه بینالمللی نیز کنوانسیون پاریس، شامل کلیه موضوعات مالکیت صنعتی، از جمله اختراعات، علائم تجاری، طرحهای صنعتی، نامهای تجاری که تحت آن یک فعالیت صنعتی و یا تجاری شکل میگیرد، خصایص جغرافیایی محصولات و سرانجام قواعد رقابتهای تجاری است که ایران نیز عضو آن میباشد.
۲-۲-۲- حقوق مالکیت ادبی و هنری Copyright؛
حقوق مالکیت ادبی و هنری به حمایت از حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان میپردازد.حقوق مالکیت ادبی و هنری نسبت به حقوق مالکیت صنعتی، از سابقهی طولانیتری برخوردار است اما، قوانین موجود در زمینهی حقوق مالکیت صنعتی غنیتر از قوانین حقوق مالکیت ادبی و هنری است. در روم و یونان قدیم، سرقت ادبی عملی مذموم شمرده میشده است، در قرون وسطی از آن جایی که آثار، مظهری از الهام الهی بود حق انحصاری برای مؤلف قائل نبودند و اکثر آثار آن عصر به صورت گمنام منتشر شده است، پس از آن به تدریج فروش آثار نوشتاری در اروپا رونق یافت و با اختراع ماشین چاپ در قرن پانزدهم تحولی در این عرصه شکل گرفت.
گاهی اوقات به جای اصطلاح «مالکیت ادبی و هنری»، از اصطلاح «حق مؤلف» استفاده میشود. مقصود از مؤلف، صرفاً نویسنده نیست، بلکه پدیدآورنده ای است که از راه دانش، هنر یا ذوق و سلیقه، موادی را با هم ترکیب و اثر علمی، هنری و ادبی به وجود آورده است. (نعیمی،۱۳۹۰)
در مورد مالکیت ادبی و هنری، تعریفهای گوناگونی ارائه شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میگردد:
۱-حق مؤلف عبارت است از سلطه و اختیارات مؤلف بر اثرش که ان را خلق کرده یا به وجود آورده است.
۲-مجموعه حقوقی است که قانون برای آفریننده (خالق اثر) نسبت به مخلوق اندیشه و هوش او میشناسد. این حقوق عبارت است از حق انحصاری بهره برداری از آفرینه (اثر) برای مدت محدود به سود آفریننده آن و پس از مرگ برای ورثه او.
ب) زنجیره های روایی
ـ زنجیره ی اجرایی: تلاش جعفر و کاوس برای جلب توجه و رضایت آمیرزا تقی و فرنگیس، اجرای نقشه ی توطئه آمیز کاوس، انجام درخواست کاوس توسط آمیرزا زنجیره های اجرایی داستان محسوب می شوند.
ـ زنجیره ی میثاقی: قصد ازدواج جعفر و کاوس با فرنگیس، نگاه حساب گرانه ی آمیرزا تقی به ازدواج دخترش، طرح نقشه از سوی کاوس و تصورات کاوس درباره ی عملی شدن درست نقشه اش، زنجیره های میثاقی داستان هستند.
ـ زنجیره ی انفصالی: فرستادن نامه به خانه ی آمیرزا تقی از سوی کاوس و همچنین فرستادن نامه به جعفر، حضور کاوس در سرکوچه، ورود آمیرزا تقی به کوچه و کنار صندوق زباله و برگشتنش از آن جا، ورود و خروج جعفر به کوچه، رفتن کاوس بر سر صندوق زباله و برداشتن نامه ی جعفر از آن جا زنجیره های انفصالی داستان هستند.
۲۱-نامه رسان[۶۲۹]
خانم سانی که بدون رضایت خانواده اش با جوانی مسلمان ازدواج کرده بعد از مرگ همسرش تنها و بیکس شده وبه تنهایی درمنزلی که همسرش قبل از مرگ به او بخشیده زندگی می کند. خانم سانی جوان و نسبتاً زیباست. روزی نامه رسان که جوانی خوش قامت است به در خانه ی خانم سانی میرود و پاکتی را به دست او می دهد. خانم سانی به داخل خانه میرود و پاکت را باز می کند و می بیند که یک کاغذ کاملاً سفید داخل پاکت است. با دیدن کاغذ سفید ناراحت می شود و اشک می ریزد چون کاملاً تنهاست و با کسی رابطه ای ندارد و الان هم حدود یک ماه است که چنین پاکت هایی به در خانه اش فرستاده میشود. ابتدا او با دیدن کاغذهای سفید متعجب و کنجکاو می شود اما کم کم نوعی ترس و تشویش به خاطر کاغذها به وجودش راه می یابد. روز بعد باز هم نامه رسان به در خانه می آید و پاکتی به خانم می دهد. این بار خانم از نامهرسان می خواهد که بایستد و بعد موضوع کاغذهای سفید را پیش او مطرح می کند و از او می خوهد که کمکش کند تا فرستنده ی پاکت ها را پیدا کند. نامه رسان مقداری خانم را دلداری می دهد و وانمود می کند که مساله مهمی اتفاق نیفتاده و خطری خانم را تهدید نمی کند و بهتر است که نترسد و دستپاچه نشود. بعدخانم از نامه رسان می خواهد که این موضوع را جایی مطرح نکند و نامه رسان از آن جا می رود. روز بعد مجدداً نامه رسان به در خانه ی خانم سانی می رود ولی این بار فقط می خواهد که به او بگوید دیگر پاکتی برایش فرستاده نشده است و احتمالاً دیگر هم فرستاده نخواهد شد. تا یک ماه بعد دیگر پاکتی برای خانم فرستاده نمی شود. تا این که یک روز دوباره نامه رسان پاکتی برای خانم می برد و خانم هم پاکت را پیش نامه رسان باز می کند و باز هم میبیند که یک کاغذ سفید داخل پاکت است. نامه رسان بسیار متعجب می شود و خانم از او می خواهد که کمی جلوی در صبر کند بعد خانم به داخل خانه می رود و پاکت های قبلی را می آورد و به نامه رسان نشان می دهد و به نحوی به او می فهماند که متوجه شده است که فرستنده ی پاکت ها خود نامه رسان بوده است. نامه رسان مضطرب می شود و می خواهد منکر قضیه شود ولی خانم باز هم او را محکوم می کند. بالاخره نامه رسان طاقت نمی آورد و اعتراف می کند که فرستنده ی کاغذهای سفید بوده است. خانم علت این کار را از او می پرسد و او با خجالت و شرمندگی موضوع علاقه مند بودنش به خانم را مطرح می کند و علت فرستادن کاغذهای سفید را این گونه بیان می کند که می خواسته به این بهانه هر روز خانم را ببیند ولی بعد از این که متوجه ترس و نگرانی او شده این کار را دیگر ادامه نداده است.خانم سانی هم به جوان می گویدکه پاکت آخری را خودش به صندوق پست انداخته است و وقتی که جوان علت این کار را می پرسد خانم سانی حقیقت را به او می گوید و به او ابراز علاقه مندی می کند. چند روز بعد خانم سانی و نامه رسان با هم ازدواج می کنند و در همان خانه به زندگی مشترک خود می پردازند.
ـ تحلیل داستان
الف) کنشگران
جوان نامه رسان در این داستان نقش کنشگر فاعل را دارد و اگرچه هدف او از ابتدای داستان مشخص نیست، اما نهایتاً مشخص می شود که هدف او این بوده که هر چند روزی یک بار خانم سانی را ببیند (به خاطر علاقه مند بودنش به او) خانم سانی هم نقش فاعل را بر عهده دارد و هدفش این است که بفهمد چه کسی برایش پاکت ها و نامه های سفید را می فرستد، در این قسمت نامه رسان نقش یاریگر را دارد.
در ابتدای داستان جوان نامه رسان اعطا کننده و خانم سانی دریافت کننده هستند و در پایان داستان این نقش های کنشی بین دو شخصیت عوض می شود و خانم سانی اعطا کننده و جوان دریافت کننده است.
فاعل
نامه رسان/خانم سانی
هدف
ملاقات خانم سانی هرچند روز یک بار/پی بردن به راز نامه های سفید
بازدارنده
____
یاری رسان
__/نامه رسان
اعطاکننده
نامه رسان/خانم سانی
دریافت کننده
خانم سانی/نامه رسان
ب) زنجیره های روایی
ـ زنجیره ی اجرایی: به تنهایی زندگی کردن خانم سانی درمنزل شوهرش، تلاش خانم سانی برای پیدا کردن فرستنده ی نامه ها، طرح مسأله ی نامه ها با نامه رسان از سوی خانم سانی، دلداری و اطمینان دادن نامه رسان به خانم سانی، مشخص شدن قصد و نیت نامه رسان برای خانم سانی و ازدواج خانم سانی و نامه رسان با یکدیگر زنجیره های اجرایی این روایت هستند.
ـ زنجیره ی انفصالی: رفتن جوان نامه رسان به درخانه ی خانم سانی و برگشتن از آنجا بعد از دادن نامه، رفتن خانم سانی به جلوی در و برگشتن به داخل خانه، ناراحت شدن خانم سانی بعد از دیدن کاغذ سفید، فرستاده نشدن پاکت برای خانم سانی به مدت یک ماه، ارسال مجدد نامه ی سفید بعد از یک ماه، رفتن نامه رسان به در خانه ی خانم سانی و ایستادن در آن جا به درخواست خانم، رفتن خانم به داخل خانه و آوردن تمام پاکت های قبلی پیش نامه رسان، رفتن نامه رسان از آن جا بعد از روشن شدن قضیه و نهایتاً برگشتن نامه رسان به در خانه ی خانم سانی و وارد شدن او به داخل خانه زنجیره های انفصالی این داستان محسوب می شوند.
ـ زنجیره ی میثاقی: علاقه مند بودن نامه رسان به خانم سانی، درخواست خانم سانی از نامه رسان برای مخفی نگه داشتن ماجرای نامه های سفید، ترس خانم سانی از دریافت نامه ها، درخواست نامه رسان از خانم سانی برای کنترل خود و غلبه بر ترس، قول نامه رسان به خانم سانی در مورد این که دیگر نامه ای به خانه اش فرستاده نخواهد شد، فرستادن نامه به خانه ی خانم سانی توسط خودش برای پی بردن به درستی حدس و گمانش درباره ی نامه رسان، علاقه مند شدن خانم سانی به نامه رسان، گذاشتن قول و قرار ازدواج بین خانم سانی و نامه رسان زنجیره های میثاقی این داستان را شکل دادهاند.
۲۲-آقای دکتر اختیار دارید[۶۳۰]
مولف به همراه چند نفر از دوستانش در مجلسی بوده که یک نفر روزنامه ای می آورد که در آن مقاله ای درباره ی گرانی نرخ ویزیت پزشکان نوشته شده است و با خواندن این مقاله هر یک از حاضرین درباره ی این موضوع خاطره ای مربوط به خودشان نقل می کنند و نفر سوم این داستان را تعریف می کند. بنابراین راوی این داستان همین نفر سوم است.
راوی صبح یک روز به یک دکتر زنگ می زند و او را به بالین خود دعوت می کند. منشی دکتر می گوید که باید بیمار به آن جا برود و اول پول ویزیت را بدهد و بعد دکتر را با خودش ببرد. راوی هم می گوید که اگر می توانست که به آن جا برود دیگر چه لزومی داشت که دکتر را به خانه ی خود دعوت کند اما منشی قانع نمی شود و می گوید که پول را بدهید شخص دیگری بیاورد و راوی باز هم اصرار می کند و می گوید که مجرد است و کسی را ندارد تا به آن جا بفرستد، بالاخره منشی راضی می شود که دکتر را به خانه ی راوی بفرستد و راوی هم قول می دهد که فوراً حق ویزیت را به خود پزشک بدهد. یک ساعت بعد راوی صدای سرفه های شدیدی را از فضای پلکان عمارت می شوند و حدس می زند که صدای آقای دکتر باشد که به خاطر بالا بودن سنش، بالا رفتن از پله ها باعث تنگ شدن نفسش شده است. راوی در اتاق را باز می کند و می بیند که آقای دکتر وارد شده و در وسط اتاق ناگهان مثل نعش بر زمین می افتد. راوی به خاطر وحشت زیاد ناشی از دیدن وضع جسمی پزشک و ترس از این که مبادا پزشک در خانه ی او بمیرد و او مورد سوءظن پلیس قرار بگیرد، بیماری خود را کاملاً فراموش می کند و تصمیم می گیرد که پزشک را به جایی برساند تا مداوایش کنند. گوشی تلفن را بر می دارد که به بیمارستانی زنگ بزند و تقاضای کمک کند ولی به خاطر نقص در خطوط تلفن نمی تواند با جایی تماس بگیرد و بالاخره تصمیم می گیرد که خودش او را به بیمارستان برساند و پزشک را به کول خود می گیرد و از اتاق بیرون رفته و از پله ها به پایین می رود و به خاطر طی کردن پنج طبقه پله به شدت عرق می کند. وقتی که از ساختمان خارج میشود یک تاکسی خالی را می بیند و می خواهد که سوار بشود اما راننده ی تاکسی با دیدن پزشک بیهوش از سوار کردن او خودداری می کند و راوی مجبور می شود که مقداری بیشتر از کرایه ی معمول به راننده بدهد و بعد سوار تاکسی می شود، راننده ی تاکسی علت بیهوشی پزشک را می پرسد و راوی جریان را به به طور خلاصه برای او شرح می دهد. راننده پیشنهاد می کند که راوی یخه ی پیراهن پزشک را باز و گره ی کراواتش را هم شل کند و شیشه ی ماشین را هم پایین بکشد تا باد به صورت پزشک بخورد و بعد فلاسک آب خود را به راوی می دهد و می گوید که کمی هم آب به صورت پزشک بزند راوی هم به سرعت تمام این کارها را انجام می دهد و قبل از رسیدن تاکسی به مطب پزشک حال او به جا می آید و راوی هم نفس راحتی می کشد. دکتر وقتی که به هوش می آید متعجب و سردرگم می شود و راوی هم قضیه را برایش شرح می دهد. جلوی مطب پزشک از تاکسی پیاده می شوند و راوی پزشک را تا مطبش همراهی می کند و چند دقیقه هم پیشش می ماند و هنگامی که از خوب بودن حال او مطمئن می شود بلند می شود و خداحافظی می کند تا از مطب بیرون برود اما قبل از این که بیرون برود پزشک می پرسد: ببینم چیزی را فراموش نکرده اید، راوی هم می پرسد چه چیزی را؟ و منشی پاسخ می دهد که منظور آقای دکتر حق المعالجه است. راوی از شنیدن این حرف جا می خورد و به پزشک می گوید که این من بودم که شما را معالجه کردم ولی آقای دکتر از شنیدن این پاسخ بسیار عصبانی می شود، به راوی چیزی نمی گوید ولی با عصبانیت به منشی خود می گوید: حالا دیدی؟…. حالا فهمیدی چرا من اصرار دارم همیشه از ارباب رجوع، اول پول بگیریم؟……
ـ تحلیل داستان
الف) کنشگران
راوی داستان در این روایت نقش فاعل را دارد و هدف او ابتدا به اثبات رساندن بی انصافی بعضی از پزشکان است و با تعریف کردن ماجرای خود می خواهد که به همین هدف برسد و در روایت اصلی که همان خاطره ی راوی است نقش های کنشی را می توان به این صورت توضیح داد:
راوی داستان نقش فاعل را دارد و هدف او رسیدن به بهبودی است و به همین خاطر هم به مطب پزشک تلفن می کند تا او را به خانه اش دعوت کند، هدف بعدی او این است که منشی را راضی کند که ابتدا پزشک را به خانه ی او بفرستد تا او بعداً حق ویزیت را به خود پزشک بدهد. منشی هم در این قسمت ابتدا فاعل است و هدف او انجام دستور پزشک و دریافت حق المعالجه از بیمار قبل از فرستادن پزشک به آدرس اوست، ولی وقتی که بیمار شرایط خودش را برای او شرح می دهد، منشی نقش یاری رسان را بر عهده می گیرد و از پزشک می خواهد که به منزل بیمار برود. پزشک هم ابتدا نقش فاعل را دارد و هدف او معالجه ی بیمار در خانه اش است ولی وقتی که حال پزشک بد می شود، نقش های کنشی جابجا می شوند و بیمار نقش فاعل را بر عهده می گیرد و هدف او نجات پزشک است. ضمناً باید گفت که به هم خوردن حال پزشک عاملی است که نقش بازدارنده را دارد. راننده ی تاکسی هم نقش یاری رسان را دارد و به بیمار کمک می کند کارهایی را انجام دهد که حال پزشک بهتر شود.
بیمار اعطا کننده و راننده ی تاکسی دریافت کننده هستند.
فاعل
بیمار(راوی داستان)
هدف
معالجه شدن توسط پزشک در خانه/کمک به پزشک و به هوش آوردن او
بازدارنده
حساسیت نسبت به مشتری و بازار
شکل ۲-۶- چارچوب مفهومی در زنجیره تامین چابک(لین و همکاران، ۲۰۰۶)
۲-۲-۴- زنجیرههای تأمین ناب و چابک
در گذشتهای نه چندان دور بسیاری از سازمانها، تفکر تولید ناب را برای مدیریت و بهبود جایگاه رقابتی خود برگزیده بودند. چابکی را میتوان قدمی پس از ناب بودن معرفی کرد. بدین معنی که به محض دستیابی به خصوصیات ناب، یک شرکت یا سازمان میتواند تلاش خود را معطوف به چابکی کند در این رابطه نیلور و همکارانش (۱۹۹۹) تعاریف زیر را در ارتباط با تأمین چابک و ناب بیان میکند:
تأمین چابک به معنای استفاده از دانش بازار و استفاده از مفهوم شرکت مجازی در راستای بهرهبرداری مناسب از فرصتهای پر سود در بازار پر نوسان است. در حالیکه تأمین ناب عبارت است از توسعه یک جریان ارزشی برای حذف کلیه ضایعات از جمله زمان، و نیز تضمین یک برنامهریزی یکنواخت یا یکسان.
برخی از محققین با توجه به تفاوتهایی در اهداف نهایی، ناب و چابک بودن را راهبردهایی میدانند که پشتیبان و حامی یکدیگرند(نیلور و همکاران، ۱۹۹۹،؛ هرمزی، ۲۰۰۱). تولید چابک گام منطقی بعدی در پیوستار صعودی تولید دستی، تولید انبوه و تولید ناب است. کاتامایا (۱۹۹۹) تولیدناب را مفهومی میداند که با هر سیستم تولیدی سازگاری داشته و در این میان، تولید چابک عامل متداخل در بین سیستم تولیدی و سیستم باز است و لذا میتوان نتیجه گرفت که هر دو راهبرد میتوانند در سازمان مثمر ثمر باشند. محققین همزیستی و ملازمت در پارادایم ناب و چابک بودن را تئوری ناب ـ چابک[۴۱] معرفی کردهاند.
میسون جونز و همکاران (۲۰۰۰) مدلی از ناب ـ چابک ارائه میکنند که در آن سیستمهای ناب و چابک در نقاط مختلفی از زنجیره تأمین فعالیت میکنند. در این پارادایم سازمانها مسئله کاهش هزینه و افزایش کارایی را در نظر داشته و هم از توانایی پاسخگویی سریع و مؤثر بهرهمند میگردند. جدول (۲-۶) مقایسه میان زنجیره تأمین ناب، چابک و ناب چابک را نشان میدهد.
۲-۲-۵- اهمیت چابکی در سازمان های دولتی
مطالعات نشان میدهد که سازمان های دولتی چابک نرخ موفقیت فزاینده ای در اجرای اقدامات تحولی نسبت به همتایان خود به دست می آورند. دولت هایی که در زمینه سرعت، انعطاف پذیری بیشتر و پاسخگویی فراوان سرمایه گذاری می کند به احتمال زیاد به اهداف خود دست می یابند. زیرا عوامل سیاسی، اقتصادی و فن آوری با سرعت هرچه تمام بر دولت ها و تصمیمات آنها تأثیر می گذارد. شهروندان و بازرگانان به خدمات سریع تر و تخصصتری نیاز دارند و در نتیجه این امر باید خط مشی ها سریع تر از گذشته تهیه و تدوین و اجرا گردند و مطمئناً با این امور موسسه موفق به انجام رسالت و کسب اهداف سازمانی خود خواهد شد. اکنون دولت های چابک می دانند که مزایای چابکی مانند افزایش بهره وری بر مزیت صرفه جویی در هزینه سنگینی می کنند. در مطالعه ای که توسط گروه خط مشی های دولتی LSE در لندن انجام شد، مشخص گردید تقریباً هر کشور نمونه چندین موسسه چابک دولتی را داشتند. استرالیا، کانادا بیشترین تعداد موسسات اقدام کننده در زمینه چابکی را داشتند. استرالیا و کانادا بیشترین بها را خدمت رسانی به مشتری، رهبری و مدیریت عملکرد می دهد و موسسات ایالات متحده ترکیبی از برنامه های رهبری و تحول سازمانها را دنبال می کنند که نشان می دهد هر بخش در خط مشی گذاری برای افزایش چابکی سازمان، راهبردهای خاص خود را تعیین می کند. در مجموع میتوان گفت که هر سازمان بر اساس اهداف و وظایف اصلی خود، میتواند بر ابعاد مهم چابکی تکیه داشته و در راستای تقویت آنها تلاش نماید(رجب زاده و شهایی، ۱۳۸۵، ۴).
۲-۲-۶- تفاوت بین سازمان های چابک و سازمان های سنتی
بنه عقیده رامش و دواداسان(۲۰۰۷) بین سازمان های سنتی و سازمان های چابک در ویژگی هایی همچون ساختار سازمانی، سرمایه گذاری، کیفیت، وضعیت کارکنان، مشارکت کارکنان، وضعیت مدیریت، فن آوری استفاده شده و …. تفاوت وجود دارد. آنها بیان داشته اند که از لحاظ ساختار سازمانی، سازمان های سنتی از ساختار عمودی و سلسله مراتبی استفاده می کنند، در حالی که ساختار سازمانی سازمانهای چابک مسطح و مبتنی بر کار تیمی است. برخلاف سازمان های سنتی که مشارکت کارکنان اندک، مهخارت کارکنان بسیار کم، مدیریت دیکتاتوری و چرخه تولیدات محصول طولانی مدت و انعطاف ناپذیر است، در سازمان های چابک کارکنان در تصمیم گیری های سازمانی مشارکت فعال دارند، مهارت کارکنان در سطح بالایی است، مدیریت مشارکتی و چرخه تولید محصولات کوتاه و انعطاف پذیر است. خلاصه ای از تفاوت بین سازمان های سنتی و چابک در جدول زیر نشان داده شده است(ابراهیمیان جلودار و ابراهیمیان جلودار، ۱۳۹۰، ۹):
(جدول ۲-۶) تفاوت های سازمان های سنتی و چابک
۲-۲-۷- ابعاد چابکی
نتایج نشان میدهند که بیشتر سازمان های چابک، شش بعد از چابکی را مد نظر داشته اند. که این ابعاد به صورت کامل در شکل نشان داده شده اند. ابعناد مورد توجه عبارتند از: تحول سازمانی، رهبری، فرهنگ و ارزش ها، خدمت به مشتری، فن آوری اطلاعات، مدیریت عملکرد.
(شکل۲-۷) ابعاد چابکی(موسسه آی تی کرنی، ۲۰۰۳)
(جعفرنژاد و شهائی، ۱۳۸۶)
یکی از مدل های جامع برای رسیدن به چابکی، مدل ارائه شده توسط آقای ژانگ می باشند. این مدل که بر اساس تحلیل ادبیات مفهومی چابکی ارائه گردیده، در شکل زیر نشان داده شده است. قسمت اول: مدل محرک های چابکی است که در واقع همان تغییراتی هستند که در محیط کسب و کنار سازمان رخ می دهند و میتوانند شرکت را در جهت موقعیت های جدید و به دست آوردن مزیت های رقابتی هدایت کنند؛
قسمت دوم: قابلیت چابکی است که قدرت مورد نیاز برای پاسخ دادن به تغییرات را فراهم می کند؛
قسمت سوم: فراهم کننده های چابکی است که در واقع ابزاری هسنتند که از طریق آن ها می توان به توانایی های مورد نیاز دست یافت. شریفی و ژانگ معتقدند که شیوه های انجام کار در سازمان و همچنین نیروی انسانی و نوع فن آوری بکارگیری شده در سازمان می تواند نقش موثری در چابکی سازمان داشته باشد.
(نمودار ۲-۸) شیوه انجام کار در سازمان و نیروی انسانی و نوع فن آوری به کار گرفته شده
(استیو و همکاران، ۲۰۰۳)
همچنین بر اساس مدل ارائه شنده توسط یوسنف و همکنارانش در شکل زیر فن آوری های پیشرفته و تأمین کنندگان و مشتریان از پایه های اساسی سازمان ها به شمار می آیند. سیستم دوستانه و سازگار فن آوری اطلاعاتی یک بخش اساسی در مشارکت موثر اعضای سازمان در شبکه های مشتریان و کارکنان می باشد. در سازمان های چابک، نیروی انسانی از عوامل اصلی موفقیت سازمان میباشند. نیروی انسانی باید در همه سطوح سازمانی اهداف سازمانی را درک کند و در قبال موفقیت سازمان مسئولیت پذیر باشد؛ در کار خود نوآوری داشته باشد و در بهبود دائمی فرآیندهای کلیدی مشارکت داشته باشد. ضمنا با کاهش هزینه ها و افزایش سرعت و کیفیت می توان چابکی سازمان را بهبود بخشید. بر این اساس پاسخگویی و اعطاف پذیری که حاصل وجود ارتباط موثر میان کارکنان رهبری، کارکنان، مشتریان و عرضه کنندگان است رابطه تنگاتنگ با چابکی دارد. رهبری بعنوان بخشی که از کارکنان حمایت می کند تا با عرضه کنندگان و مشتریان رابطه برقرار نمایند، دارای اهمیت است. همچنین رهبری راهبردی می تواند از فرهنگ سازمان در جهت دست یابی به مزیت رقابتی استفاده کند(حمیدی و همکاران، ۱۳۸۸، ۱۱۵)
(نمودار ۲-۹) مدل چابکی سازمانی کروکیتو و یوسف
۲-۳- اعتماد عمومی
اعتماد، اهمیت نظری و عملی مهمی برای مطالعه سازمان های دولتی در بر دارد (Nachmias, 1985: 133-143). علیرغم ادبیات وسیعی که درباره کاربردهای اعتماد در زندگی سازمانی وجود دارد، تحقیقات نظام مند معدودی در زمینه عوامل مؤثر بر اعتماد درون سازمانی و اعتماد عمومی انجام شده است (Carnevale & Wechsler, 1992: 471).
برخی از صاحب نظران مدعی هستند که نوعی ساز و کار انسجام دهنده است که وحدت را در سیستم های اجتماعی ایجاد و حفظ می کند (Barber, 1983; Blau, 1964) و به مثابه پدیده ای است تسهیل گر که باعث بهره وری بیشتر سازمان ها می شود (Bennis & Nanus, 1985). اعتماد، به عملکرد اثر بخش منجر می شود زیرا تبادل اطلاعات مرتبط و مناسب بین شهروندان و سازمان ها را تشویق می کند. اعتماد، ارزش های دموکراتیک را پرورش می دهد (Bernsteinm 1980) و نقش انکار ناپذیری در تحقق اثربخشی کلان سازمانی ایفا می کند(Culbert & McDonough, 1985) و عامل بسیار مهمی در کارایی و اثربخشی گروه های اجتماعی است (Golembiewski & Mcconkie, 1993). اندیشمندان مدیریت، اعتماد را عامل مهمی در همکاری و تعارض (Loomis, 1959; Sherif, 1966)، سبک های رهبری (Likert, 1967)، پیش فرض های مدیریتی نسبت به کارکنان (McGregor, 1960)، ارضاء نیازها (Maslow, 1954)، تغییر و بالندگی سازمانی (Golembiewski, 1986)، مشارکت (Miles & Ritchie, 1984)، ارتباطات (millinger, 1956; O’Relly & Roberts, 1967)، استرس و تحلیل رفتگی (Golembiewski, 1983) و قراردادهای اجتماعی (Argris, 1960; Levinson, 1962; Schein, 1980) می دانند.
بر این اساس اعتماد (شامل انواع اعتماد اعتباری، متقابل و اجتماعی) عامل پیوند شهروندان و سازمان های دولتی بوده و مدیریت دولتی اثربخش منبعث از این پیوند و اعتماد دو طرفه است. از این رو اعتماد عمومی بر کیفیت مدیریت دولتی تأثیر زیادی خواهد داشت. این اعتماد یکی از ارزشمندترین سرمایه های اجتماعی است که مخدوش شدن آن هزینه بسیار سنگینی بر نظام سیاسی تحمیل خواهد کرد. بر این اساس افول اعتماد یکی از مسایل محوری در سیاست های دولت های امروزی است (Ruscio, 1996: 1). اعتماد عمومی برای دموکراسی، حائز اهمیت فراوان است. اعتماد، شهروندان را به نهادها و سازمانهایی که باید نمایندگان آنها باشند (Bianco, 1996) پیوند می دهد و بدین طریق هم مشروعیت و هم اثربخشی دولت دموکراتیک افزایش می یابد (Braithwaite & Levi, 1998; Gamson, 1968).
۲-۳-۱- تعریف اعتماد عمومی
بررسی ادبیات موجود بر فقدان تعریف دقیقی از معنای واژه اعتماد حکایت دارد (Bhattacharya & Devinnery, 1998: 459). تعریف اعتماد در فرهنگ انگلیسی اکسفورد به شرح زیر است:
اطمینان یا اتکا به برخی از ویژگی ها یا خصایص یک شخص یا سازمان؛
پذیرفتن یا اعتبار دادن به شخص یا سازمان بدون بررسی و دریافت شواهد و قرائن؛
باور یا اعتقاد یا اتکا به صداقت یک فرد یا سازمان؛
داشتن انتظارات مطمئن نسبت به فرد یا سازمان؛
صداقت، درستی و وفاداری
اعتماد به عنوان یکی از محورهای مهم فلسفه اجتماعی و اخلاقی ریشه در سالهای دیرینه تاریخ بشر دارد. تعاریف متعددی از واژه اعتماد ارائه و در گذر زمان دستخوش تغییر قرار گرفته است. علیرغم گستردگی و عمق این ادبیات و تلاش های نسبتا جدید بایر (Baier, 1986)، بلا (Blau, 1964)، لاهمن (Luhman)، ویلیامسون (Williamson, 1993) و ذاکر (Zucker, 1986) برای ارائه تعریف تئوریک مناسبی از اعتماد، کماکان حضور پدیده اعتماد در ادبیات سازمان های دولتی کم رنگ است. برخی از صاحبنظران حتی هنگام استفاده از مفهوم اعتماد، تعریف آن را فراموش کرده اند. به علت چنین پیشینه ای، رویکردهای متفاوتی نسبت به مفهوم اعتماد وجود دارد.
در تعاریفی که از اعتماد ارائه می گردد به طور معمول از انتظارات یا باورهایی ذکر می شود که افراد دوست دارند دیگران به طریقی قابل پیش بینی (Luhman, 1979) و نه صرفا در راستای منفعت شخصی خود نشان دهند. به عبارت دیگر ما به دیگران اعتماد می کنیم تا منافع مان را در نظر بگیرند. اگر این افراد صرفا منفعت طلب باشند این حالت نسبت به آنها شکل نمی گیرد؛ لذا اگر طرف مورد اعتماد فقط نفع شخصی خود را ببیند اعتماد مفهومی پیدا نمی کند. به زعم مارچ و اُلسن، ایده محوری اعتماد این است که اعتماد بر نوعی انتظار استوار است (March & Olsen, 1989: 27). تخطی از این انتظارات، اعتماد را مخدوش می سازد، اما ضرورتا بی اعتمادی ایجاد نمی کند. به اعتقاد ذاکر بی اعتمادی وقتی ایجاد می شود که بدگمانی بروز می کند و در نتیجه بی توجهی به برخی از انتظارات در یک مبادله دو طرفه، احتمالا به دیگر مبادلات تعمیم داده می شود (Zucker, 1986: 59).
با عنایت به تعاریف فوق می توان گفت:
۱- اعتماد نمی تواند در محیط مطمئنی وجود داشته باشد و اگر چنین باشد، بسیار جزئی است. بنابراین اعتماد در محیطی نامطمئن و ریسک زا وجود دارد؛
۲- اعتماد منعکس کننده جنبه ای از پیش بینی است یعنی نوعی انتظار است؛
۳- اعتماد در محیطی مبتنی بر روابط متقابل وجود دارد یعنی در یک وضعیت دو طرفه شکل میگیرد؛
۴- اعتماد پدیده مطلوبی است.وقتی از اعتماد سخن رانده می شود در واقع از احتمال پیامدهای مثبت سخن می گوئیم نه پیامدهای منفی.
بنابراین می توان اعتماد را نوعی انتظار نتایج مثبت دانست که یک طرف می تواند بر مبنای اقدام مورد انتظار طرف دیگر، در یک تعامل که مشخصه اصلی آن عدم اطمینان است، دریافت نماید. این تعریف، تعریف کاملی است زیرا:
الف) در محیطی که عدم اطمینان وجود دارد، شکل می گیرد؛
ب) بیانگر نوعی انتظار است که امکان تخطی از آن وجود دارد؛
ج) میزانی از اعتماد به طور مستقیم به میزانی از انتظارات، پیوند می خورد؛
د) مستلزم دو یا چند طرف است؛
ه) به نتایج مطلوب مرتبط می شود، نه نتایج منفی.
بر این اساس وقتی سخن از اعتماد عمومی به میان می آید بدین معنی است که عامه مردم انتظار دارند مقامات و کارکنان سازمان های دولتی با اقدامات خود در تعامل با عامه که در این تعامل نوعی عدم اطمینان و عدم شناخت از نحوه انجام امور در سازمان های دولتی وجود دارد، به انتظارات آنها پاسخ دهند. به عبارت دیگر اعتماد عمومی یعنی انتظار عموم از دریافت مثبت پاسخ به خواسته هایشان از طرف متولیان امور عمومی. لذا اعتماد به عنوان مبنایی برای نظام اجتماعی در رشته ها و سطوح تحلیلی مختلف راه یافته است. درک اینکه چرا مردم اعتماد می کنند و همینطور اینکه چگونه اعتماد، روابط اجتماعی را شکل می دهد محور مهم بحث روانشناسان (Worchel, 1979)؛ جامعه شناسان (Gambetta, 1988)، اندیشمندان سیاسی (Barber, 1983)؛ اقتصاد دانان(Axelrold, 1984)؛ انسان شناسان (Ekeh, 1974) و محققان رفتار سازمانی (Kramer & Tyler, 1996) بوده است. همچنین اعتماد عمومی یکی از محورهای اصلی نظریه های دولت و نظریه های سازمان دولتی در مدیریت دولتی است.
تعداد پایاننامهها و رسالههای دردست راهنمایی دکترا/کارشناسی ارشد :
۴. اطلاعات مربوط به پایاننامه
۱ـ الف : عنوان پایاننامه :
فارسی R غیر فارسی : £
ب : نوع کار تحقیقاتی : بنیادی۱ £ نظری۲£ کاربردی۳ R عملی۴ £
پ : تعداد واحد پایاننامه : ۶ واحد
ت : پرسش اصلی تحقیق (مسأله تحقیق ) : آیا بین ابعاد سازمان یادگیرنده با فرسودگی شغلی در کارکنان رابطه وجود دارد؟
۵.بیان مسأله (تشریح ابعاد، حدود مسأله، معرفی دقیق مسأله، بیان جنبههای مجهول و مبهم و متغیرهای مربوط به پرسشهای تحقیق، منظور تحقیق)
در عصر حاضر که عصر دانایی نامیده می شود، سازمان ها شاهد محیط هایی هستند که روز به روز پویاتر و چالش برانگیزتر می شوند. تغییر و تحول جزء جدایی ناپذیر دنیای امروز است . امروزه توسعه سرمایه های نامشهود و معنوی ( دانش ) نقش اساسی در موفقیت سازمان ها در برابر تغییر و تحولات دارند (ملکی نیا و بجانی، ۱۳۸۸).
به گونه ای که پیتر دراکر[۱] در کتاب « مدیریت بر آینده » ادعا نموده است که از حالا دانش شاه کلید می باشد و دانش منبع اصلی رقابت برای افراد و به طور کلی برای سازمان می باشد ( دانش فرد و بهرام زاده، ۱۳۸۵).
اما باید توجه کرد که دستیابی به دانش و اندوخته های دانش سازمان بدون یادگیری ممکن نیست. یادگیری کلید دستیابی به دارایی های دانش و افزایش سرمایه نامشهود و مهمترین راه برای بهبود عملکرد بلند مدت است و تنها سازمانی می تواند ادعای برتری کند که قادر به بهره برداری از قابلیت های تعهد و ظرفیت یادگیری افراد در تمامی سطوح سازمان به نحو احسن باشد ( حسنی، ۱۳۸۸).
شکل گیری نظریه سازمان یادگیرنده مربوط به یادگیری و یادگیری سازمانی است . نظریه پرداز اصلی سازمان یادگیرنده پیتر سنگه [۲]از دانشگاه ام. آی . تی است که با انتشار مقاله ای تحت عنوان « کار جدید رهبر: ساختن سازمان یادگیرنده » و کتاب « پنجمین فرمان: هنر و مهارت سازمان یادگیرنده » در سال ۱۹۹۰ نظریه خود را درباره سازمان یادگیرنده به طور مفصل شرح داده است ( پورحسینی، ۱۳۸۶).
سنگه (۱۹۹۰) سازمان یادگیرنده را سازمانی تعریف م یکند که در آن افراد به طور مستمر توانایی های خود را گسترش می دهند تا به نتایج مطلوب خود دست یابند، جایی که الگوهای جدید تفکر رشد داده می شود، فعالیت های جمعی آزاده بوده و افراد به طور مداوم یاد می گیرند که چگونه با یکدیگر یاد بگیرند (سونگ، جو، و چمارک[۳]، ۲۰۰۹).
لویس[۴] (۲۰۰۲) سازمان یادگیرنده را سازمانی می داند که در آن کارمندان به طور مستمر دانش جدید را کسب می کنند و به اشتراک می گذارند و مایل به استفاده از آن دانش در تصمیم گیری ها و انجام فعالیت های خود هستند.
طبق نظر ساترلند[۵] (۲۰۰۳) سازمان یادگیرنده سازمانی است که در آن افراد در همه سطوح، به صورت فردی و جمعی، به طور مستمر توانایی خود را به منظور رسیدن به نتیجه دلخواه خود تغییر می دهند.
ویژگی های سازمان یادگیرنده را می توان در قالب پنج دسته کلی تقسیم بندی و بیان کرد:
ویژگی های رهبری سازمان یادگیرنده؛ ویژگی های نیروی انسانی سازمان یادگیرنده؛ ویژگی های طرح سازمانی سازمان یادگیرنده؛ ویژگی های فرهنگ سازمان یادگیرنده؛ ویژگیهای مأموریت/ استراتژی سازمان یادگیرنده ( قربانی زاده،۱۳۸۸).
امروزه، یادگیری در همه سطوح برای سازگاری سازمان ها با تغییرات و چالش های داخلی و خارجی ضروری است. این تغییرات مکرر، متنوع، برخی اوقات غیرقابل پیش بینی، و دربرخی مواقع برنامه ریزی شده هستند . تغییرات راهبردی سازمانی در پاسخ به تغییرات بازار، نیاز به کارمندانی دارد که یاد بگیرند و تغییرات به وجود آمده در ماموریت ها، اهداف، خط مشی ها و محصولات را تفسیر کنند (کیسی[۶]، ۲۰۰۵).
با توجه به نقش مهم نیروی انسانی در تولید و بهره وری سازمان، در کنار توجه به یادگیری آنان، توجه به وضعیت روحی و جسمی کارکنان نیز اهمیت بسزایی دارد . تغییرات به وجود آمده در عرصه های گوناگون شغلی و عدم توانایی سازگاری و انطباق با این تغییرات فشارهای روانی زیادی را به فرد وارد می کند. عده ای از کارمندان که روش های کنار آمدن با فشارهای روانی را می دانند، قادر به حفظ خود از آسیب های آن هستند. اما برای برخی دیگر از کارمندان ممکن است تحمل شرایط فشارزا سخت باشد و توانایی مقابله با آن شرایط را نداشته باشند، تحت این شرایط است که فرد همیشه در حیطه شغلی خود احساس استرس می کند (رحیمی، ۱۳۸۸).
یکی از عمده ترین پیامدهای استرس شغلی، فرسودگی شغلی است . فرسودگی شغلی نوعی اختلال است که در نتیجه قرار گرفتن فرد در معرض فشار روانی برای طولانی مدت به وجود می آید و دارای
نشانه های فرسودگی هیجانی، جسمی و ذهنی است ( انیسی و همکاران، ۱۳۸۸).
مسلش و جکسون[۷] از پیشگامان تحقیق و مطالعه در زمینه فرسودگی شغلی هستند . به گونه ای که می توان ظهور و رشد این مفهوم را مدیون زحمات فرویدنبرگر[۸] ، مسلش و پانیز[۹] دانست.
به طور کلی فرویدنبرگر واژه فرسودگی شغلی را به عنوان ناتوانی برای عمل مؤثر در شغل و حاصل از
استرس های شغلی توصیف می کند (عارفی، قهرمانی، و طاهری،۱۳۸۹).
مسلش و جکسون فرسودگی شغلی را نشانگانی متشکل از سه بعد خستگی عاطفی ، مسخ شخصیت و کاهش عملکرد فردی می دانند که در نتیجه عوامل فشارزای محیطی به وجود می آید (مسلش و جکسون، ۱۹۸۱).
فرسودگی شغلی تاثیر نامطلوبی در سازمان، خانواده و زندگی اجتماعی و فردی برجای می گذارد. از جمله مهم ترین آن ها می توان به غیبت از کار، تاخیر متوالی، شکایت های مختلف روان تنی، کشمکش و تضاد در محیط کار، و ترک خدمت اشاره کرد . فرسودگی شغلی پیامدهایی مانند فقدان واقع بینی، کاهش انرژی برای انجام فعالیت ها، از دست دادن فلسفه نهایی زندگی، فقدان همدردی و اختلالات روحی و جسمی درپی دارد. برای فائق آمدن بر این مشکلات باید با عوامل ایجادکننده استرس های روانی و فرسودگی مقابله کرد (محمدی، ۱۳۸۶).
با توجه به موارد بیان شده محقق درصدد آن است تا به بررسی رابطه ابعاد سازمان یادگیرنده با فرسودگی شغلی در کارکنان بپردازد.
- سوابق مربوط (بیان مختصر سابقه تحقیقات انجام شده درباره موضوع و نتایج به دست آمده در داخل و خارج از کشور نظرهای علمی موجود درباره موضوع تحقیق)
۱- قدمگاهی و آهنچیان (۱۳۸۴) در تحقیق خود تحت عنوان « بررسی وضعیت مدارس شهر مشهد بر اساس ویژگی های سازمان یادگیرنده )دیدگاه پیتر سنگه (» به این نتیجه رسیدند که میان وضعیت موجود مدارس از نظر یادگیرنده بودن با وضعیت آرمانی در پنج اصل تئوری سنگه فاصله وجود دارد. همچنین بر اساس متغیر اصلی پژوهش، تفاوت مقاطع تحصیلی معنادار است، در حالی که تفاوت نواحی آموزشی معنادار نیست.
۲- حسن زاده (۱۳۸۷) در تحقیق خود تحت عنوان « بررسی فرسودگی شغلی در کتابداران کتابخانه های عمومی (مطالعه موردی: کتابداران استان مازندران ) » به بررسی وضعیت فرسودگی شغلی کتابداران پرداخته است. بر اساس یافته ها، جامعه مورد مطالعه دارای خستگی عاطفی پایین (میانگین ۸۲/۶ ) و مسخ شخصیت پایین (میانگین ۵/۱ )، نزدیک به دو سوم جامعه دارای عملکرد فردی بالا (میانگین ۱۹/۴۵ ) و عملکرد فردی کل جامعه در حد متوسط و نزدیک به بالا (میانگین ۸۷/۳۹ ) وده است. علاوه براین، بین فرسودگی شغلی با سن، جنسیت، سطح تحصیلات، سابقه اشتغال به کار در کتابخانه و سابقه کار در محل فعلی دارای تفاوت معنی داری است، اما بین فرسودگی شغلی و وضعیت تاهل و درآمد تفاوت معنی داری وجود ندارد.
۳- بنی سی و ملک شاهی (۱۳۸۸) در تحقیق خود تحت عنوان « بررسی نقش سازمان یادگیرنده بر مدیریت دانش مدیران مدارس متوسطه پسرانه شهرستان آمل در سال تحصیلی ۸۹-۱۳۸۸ » در بین معلمان حق التدریس و رسمی در شهر مراغه سال تحصیلی ۸۹-۱۳۸۸» به این نتیجه رسیدند که میان سازمان یادگیرنده و مدیریت دانش مدیران مدارس متوسطه از نظر یادگیرنده بودن با توجه به مولفه های مهارت شخصی، الگوهای ذهنی، چشم انداز مشترک، یادگیری تیمی و تفکر سیستمی با وضعیت آرمانی در هر پنج اصل تئوری سنگه رابطه معنی داری وجود دارد.
۴- پاترسون[۱۰] (۱۹۹۹) پژوهشی تحت عنوان « دانشگاه یادگیرنده » انجام داده است و به این نتیجه رسید که دانشگاه های جامعی که فراتر از پیمان های استراتژی توسعه یافته اند، دانشگاه هایی هستند که هم یاد می گیرند و هم به توسعه یادگیری می پردازند.
جذب سرمایههای خارجی و تجهیز سرمایههای داخلی به منظور جذب و تولید دانش و فناوریهای نوین
۲-۳-۴- مدل “شه”[۸]:
توجهات اخیر به اجرای بودجهریزی عملیاتی، عقایدی را در مورد عوامل تأثیرگذار بر اجرای موفق این نظام ایجاد کرده است. یک چنین مجموعهای از عقاید در مدل نهادی بخش دولتی “شه” ارائه گردیده است. این مدل بر سه عامل اثرگذار بر اتخاذ اصلاحات تأکید میکند: اختیار، پذیریش و توانایی.
مطالعات نشان میدهد که تعامل این سه عامل، فضای اصلاحات که در آن بودجهریزی عملیاتی اجرا میشود را تعیین میکند. (Andrews. 2004, 334)
الف) توانایی برای اجرای بودجهریزی عملیاتی:
یکی از حدسیات رایج در مورد اجرای ناموفق بودجهریزی عملیاتی، ظرفیت پایین یا عدم توانایی سازمانی است. مورد کاویها و گزارشات در مورد اتخاذ بودجهریزی عملیاتی نشان میدهد که سه بعد از توانایی سازمانی برای اتخاذ کامل بودجهریزی عملیاتی،کلیدی میباشند:
توانایی ارزیابی عملکرد، توانایی نیروی انسانی و توانایی فنی.
توانایی ارزیابی عملکرد: توانایی سنجش عملکرد بر همه مراحل اجرای بودجهریزی عملیاتی تأثیر میگذارد. (Foltin, 1999, 40) اگر دولتها توانایی سنجش عملکرد بهطور مفید را نداشته باشند، بودجهریزی عملیاتی شکست خواهد خورد. از طرفی بسیاری از دولتها متوجه شدهاند که سنجش نتیجه و خروجی، مشکل و بسیار وقتگیر میباشد و هنوز بسیاری از دولتها مشغول تعریف نتایج و خروجی میباشند. در برخی موارد این احتمال وجود دارد که مشکلات موجود در ارزیابی عملکرد و شکلگیری توانایی های لازم در دولتها، این مشکلات کمتر خواهد بود. برای اجرای معنیدار بودجه عملیاتی، اطلاعات حاصل از ارزیابی عملکرد باید در مدیریت و تصمیمگیری، تخصیص منابع و طرحهای طراحی تشویقی مورد استفاده قرار گیرد. نکته مهم دیگر این است که اطلاعات حاصل از ارزیابی عملکرد باید صحیح و قابل اطمینان باشد.
پاسخگویی نیازمند سه عامل میباشد:
استاندارد عملکرد برای هر برنامه تدوین گردد.
عملکرد برنامه براساس استاندارد مورد بررسی قرار گیرد.
با انجام مقایسه بین عملکرد و استاندارد، تشویق و تنبیهاتی در نظر گرفته شود.
چنانچه قانون پاسخگویی و عملکرد دولت ایالات متحده در سال ۱۹۹۸ اصلاح گردید و مقرر داشت:
هر سازمان دولتی باید استانداردهای عملکرد هر برنامه را بهعنوان بخشی از درخواست بودجه قانونی بپذیرد.
اداره سیاستگذار و نظارت کننده باید میزان پیشرفت در نیل به استانداردهای عملکرد در هر برنامه را بررسی کند.
ممکن است مشوقهایی (بودجه اضافه، انعطاف مدیریت و انعطاف کارکنان، ابقاء بالای ۵۰ درصد از بودجههای تخصیص نیافته، بودجه اضافی به اقتضاء نیل به نتایج خاص) در هنگام برآورده ساختن استانداردهای عملکرد در نظر گرفته شود و یا تنبیهاتی (الزام به گزارشات اضافی قبل از اینکه دولت یا قانونگذار برنامه را حذف یا اصلاح کند، تنزل درجه، کاهش حقوقهای مدیریتی و محدود کردن اختیار خرج) عدم نیل به استانداردهای عملکرد در نظر گرفته شود. (Gloria and Carole, 2002, 54)
توانایی نیروی انسانی : مطالعات همچنین براهمیت اطمینان از وجود توانمندیهای نیروی انسانی برای اجرای بودجهریزی عملیاتی، تأکید میکند. توانمندیهای مورد نیاز متفاوت میباشد و به تمام مراحل اجرای بودجهریزی مرتبط میباشد.
نیروی انسانی مورد نیاز باید دارای مهارتهای خاص در سنجش عملکرد، حفظ و مدیریت بانکهای اطلاعاتی باشند در واحدهای سازمانی اجرایی و تقنینی باید کارشناسی در زمینه تدوین اهداف و عملکرد و برقراری ارتباط بین استفاده کنندگان از اطلاعات عملکرد وجود داشته باشند. سازمانها در راستای اجرای بودجه عملیاتی نیازمند توسعه توانمندیهایی در رابطه با شناسایی و سنجش عملکرد و استفاده از اطلاعات عملکرد در یک مسیر سازنده میباشند.
توانایی فنی : تجربه دولتها در رابطه با بودجهریزی عملیاتی همچنین اهمیت، توانایی های فنی را نشان میدهد. ملزومات فنی خاصی باید در راستای جمع آوری اطلاعات عملکرد و ایجاد بانک اطلاعاتی تدارک گردد که بهوسیله آن اطلاعات عملکردی فوری، به شکلهای مناسب و برای طیف متنوعی از کاربران تهیه گردد. بانک اطلاعاتی باید با طیف وسیعی از سایر سیستمها هماهنگ باشد که تأمین کننده مبنایی برای حسابداری، نظارت و گزارشدهی در دولت باشند.
اگر اطلاعات عملکرد بهطور فنی از سایر عملیات حسابداری و بودجهریزی جدا باشند، به احتمال فراوان بودجهریزی عملیاتی، فرآیندهای تصمیمگیری مرتبط با سایر عملیات را درک نخواهد کرد و اگر نظام حسابداری مبتنی بر دادههای ورودی باشد به راحتی اصلاحات مبتنی بر عملکرد را تسهیل نخواهد کرد. (Willoughby and Melkers, 2000, 108)
در راستای اجرای بودجه عملیاتی، سیستم حسابداری صحیح و قابل اطمینان برای تولید صورتهای مالی قابل حسابرسی و استفاده حیاتی است. برخی منتقدین اعتقاد دارند که سازمانها و واحدها ممکن است تلاش کافی برای بهبود سیستم حسابداری به منظور تولید اطلاعات صحیح و قابل استفاده را انجام ندهند. برای بهبود سیستم حسابداری تأمین بودجه، پرسنل و تکنولوژی مورد نیاز مؤثر میباشد.
به نظر میرسد که بسیاری از دولتها در مرحله ارزیابی فناوریهای مورد نیاز برای اجرای بودجه عملیاتی میباشند و بسیاری در نظامهای مدیریت مالی با مشکل مواجه میباشند که در تصمیمگیری بسیار مهم میباشد. برخی نیز معتقدند که کمبود منابع مالی مورد نیاز برای توسعه نظامهی جدید مالی و اطلاعاتی یکی از مهمترین مشکلات در راستای اجرای بودجه عملیاتی میباشد.
ب) اختیار برای اجرای بودجهریزی عملیاتی:
عامل دوم که برای اجرای بودجهریزی عملیاتی تأثیر میگذارد به مکانیزمهای اختیار در دولتها ارتباط دارد. اگر بودجهریزان در اجرای بودجهریزی عملیاتی و یا در مراحل بودجهریزی عملیاتی و یا در مراحل آن اختیار لازم را نداشته باشند اجرا با مشکل روبرو خواهد شد. سه بعد مهم از اختیار وجود دارد: اختیار قانونی، اختیار رویهای و اختیار سازمانی
اختیار قانونی : فرآیندهای رسمی بودجهریزی اغلب به صورت فشردهای قانونمند میشود، اصلاحات جدید در صورت تعارض با این قوانین، نمیتواند اجرا شود. در برخی دولتها استفاده بالقوه از ارزیابی عملکرد در بودجه توسط قوانین و مقررات منابع انسانی محدود میشود. در برخی کشورها قوانینی در رابطه با تشویق و تنبیه مالی سازمان ها واحدها و اشخاص تدوین شده است که اغلب این قوانین با تسهیم سود و پرداختهای تشویقی، در رابطه با عملکرد به سازمان ها و کارکنان در تعارض میباشد.
در برخی دولتها به دلیل اینکه بودجه برمبنای ورودیها تنظیم و سازماندهی میشود در مورد قوانین استفاده از اطلاعات عملکرد در بودجه دارای مشکل میباشند بهطوری که استفاده حداقل از اطلاعات عملکرد در بودجه برمبنای این واقعیت توجیه میشود که بودجه بدون اطلاعات عملکرد تصویب میشود (Andrews, 2004, 336)
اختیار رویه ای: سنجش عملکرد و استفاده بالقوه از اطلاعات عملکرد اغلب در فرآیندهای بودجه موجود، مورد غفلت واقع میشود. مشخصه فرآیندهای موجود، رویههای رسمی است که بهعنوان یک قاعده، رفتار بودجهریزی را ملزم میکند. اجرای موفقیتآمیز اصلاحات نیازمند سازگاری مدل اصلاحات با این قوانین و رویه میباشد.
در برخی دولتها، قوانین و رویههای بودجه بر ورودیها و تشریح دقیق فصول و مواد هزینه تأکید میکند که این موضوع نقش بالقوه اطلاعات حاصل از ارزیابی عملکرد را تضعیف میکند. مدیران و قانونگذاران ملزم هستند بر ورودیها تأکید کنند و اختیار رویهای لازم برای اقدام بهصورت دیگری را ندارند. بهطور مثال در کالیفرنیا، استفاده محدود از اطلاعات عملکرد توسط قانونگذاران، ناشی از رویههای موجود نظام بودجهریزی سابق میباشند.
بسیاری از بقایان و رویههای بودجهریزی سنتی علیرغم تلاشهایی برای الزام تصمیمگیرندگان برای استفاده از اطلاعات حاصله از بودجهریزی بر مبنای عملکرد، هنوز وجود دارند. وقتی که رویهها و فرآیندهای بودجه نقش اطلاعات حاصل از ارزیابی عملکرد را در تصمیمگیری تضعیف و محدود میکند، ایجاد یک نظام بودجه عملیاتی بهشدت مشکل میشود.
انعطاف در جابهجایی بودجهها یکی از رویههایی است که میتواند بر اجرای بودجهریزی عملیاتی تأثیرگذار باشد. یکی از ابعاد مهم بودجهریزی عملیاتی، فراهم ساختن شرایطی برای سازمانها برای تخصیص بودجه براساس صلاحدید خود میباشد. (Young, 2003, 20)
اختیار سازمانی : خطوط اختیار سازمانی، بر اجرای بودجهریزی عملیاتی اثرگذار میباشد، مخصوصاً هنگامی که قصد استفاده از اطلاعات عملکرد وجود دارد. بودجهریزی عملیاتی بهصورت اثربخشتر اجرا خواهد شد اگر اختیار لازم واگذار شود و به مدیران اجازه داده شود تصمیمات راجع کارمندیابی، بودجهریزی، گزارش دهی و غیره داشته باشند، اختیارات موجود باید چنین قدرت تصمیمگیری را فراهم کند.
اختیارات سازمانی در رابطه با بهره گرفتن از اطلاعات عملکرد متأثر از مقامات سیاسی میباشد و تصمیمات در رابطه با تخصیص منابع اغلب در چارچوب اختیارات سیاسی اخذ میشود که علاقه چندانی به استفاده از اطلاعات حاصل از ارزیابی عملکرد ندارند که این امر منجر به شکست اصلاحات خواهد شد. در ایالات متحده بسیاری از مقامات دولتی به این فکر میکنند که چگونه میتوانند اختیارات لازم را به مدیران واگذار کنند تا بتوانند از اطلاعات عملکرد در تصمیمگیریهای خود بهنحو مؤثر استفاده کنندف در حالی که محدودیتهای سیاسی همچنان باقی میباشد و گاهی اوقات به آن توجه نمیشود. واقعیت آن است که مقامات سیاسی و مدیران در رابطه با بهره گرفتن از اطلاعات مبتنی بر نتایج همواره آزاد نمیباشند که این امر استفاده از این اطلاعات را محدود میکند.
ج) پذیریش برای اجرای بودجهریزی عملیاتی :
مقاومت در برابر اصلاحات از جانب برخی مقامات دولتی، رؤسای بخشها و کارکنان مممکن است بزرگترین مانع برای اجرا و استفاده از سنجش عملکرد باشد. (Kline, 1997, 47) اگر بودجهریزی عملیاتی توسط این گروه ها پذیرفته شود به احتمال فراوان اجرا خواهد شد. چنانچه بیان میشود برای اجرای موفق بودجهریزی عملیاتی، مقامات دولتی، مدیران اداری و کارکنان باید متقاعد گردند که بودجهریزی عملیاتی درخور تلاش بهمنظور کاهش هزینهها و نیل به منافع کوتاه مدت و بلند مدت و اجتماع میباشد. سه جنبه از پذیرش مورد نیاز میباشد:
پذیریش سیاسی، پذیرش مدیریتی و پذیریش انگیزشی
پذیرش سیاسی : پذیرش مقامات سیاسی در حمایت و تأمین منابع مالی برای اجرای بودجه عملیاتی بسیار حیاتی میباشد در حالیکه سنجش و استفاده از اطلاعات عملکرد پیامدهایی برای مقامات انتخابی و انتصابی دارد. تعدادی از صاحبنظران تأکید میکنند که سیاستمداران اغلب در مقابل استفاده از اطلاعات عملکرد در تصمیمات تخصیصی مقاومت میکنند چون یک چنین اطلاعاتی، آسیبپذیری آنها در برابر مردم را افزایش میدهد به خصوص در رابطه با برنامههای بلند مدت که ممکن است در کوتاه مدت به خوبی اجرا نشود. اطلاعات عملکرد برای مقامات سیاسی در تصمیمگیریهای بودجهای بهعنوان یک تهدید مطرح میباشد زیرا این سؤال مطرح میشود که مقامات سیاسی در استفاده از اطلاعات حاصل از ارزیابی عملکرد چه اختیاری دارند؟ از طرفی در تصمیمگیریهای سیاسی اغلب اهداف کوتاهمدت به جای اهداف بلند مدت مورد توجه قرار میگیرد.
پذیرش مدیریتی: بررسیها نشان میدهد که پذیریش بودجهریزی عملیاتی از جانب مدیران به خصوص در ارتباط با بهره گرفتن از عملکرد در تصمیمگیری مدیریتی و ایجاد طرحهای انگیزشی، اساسی است. یک چالش اساسی در بودجهریزی عملیاتی متقاعد کردن مدیران برنامه در مورد ارزش طرحهای استراتژیک و سنجش عملکرد میباشد (Carter,1999, 23)
مسئله پذیریش مدیریتی شامل دو موضوع است:
اگر سازمانها احساس میکنند که قانونگذاران از اطلاعات عملکرد بیشتر برای مواخذه آنها استفاده خواهند کرد، آنها به احتمال فراوان از طرح حمایت نخواهند کرد.
اگر سازمانها اطلاعات عملکرد را در تصمیمات مؤثر مفید ندانند، آنها از بودجهریزی حمایت نخواهند کرد.
بهطور کلی استفاده کم از اطلاعات عملکرد تا اندازهای توجیه کننده این حقیقت است که برخی سازمانها فکر میکنند که این طرح، اجرایی نخواهد شد (Harris, 2001)
پذیریش انگیزشی : فرایند بودجهریزی سرشار از مشوقها میباشد، سیاستمداران و مدیران مشابه یکدیگر، انگیزههایی برای استفاده از انواع خاصی از اطلاعات و رفتارهای معین دارند اگر این انگیزهها ناسازگار با بودجهریزی عملیاتی باشند اجرای آن با مشکل مواجه خواهد شد. صاحبنظران در زمینه بودجهریزی عملیاتی اغلب معتقد به خواهان استراتژی انگیزشی برای استفاده از اطلاعات مبتنی بر عملکرد میباشند و معتقدند انگیزهها و مشوقها باید جزئی از بودجهریزی عملیاتی باشد، به نحوی که پاداشها و تنبیهاتی برای عملکرد مناسب و نامناسب در اجرای برنامههای مصوب و برای موفقیت یا عدم موفقیت در اجرای بودجه عملیاتی درنظر گرفته شود. همچنین این اعتقاد وجود دارد که نظامهای بودجهریزی ورودی فرایند محور مشوقهایی ایجاد میکند که اغلب در مقابل رویکرد نتیجه محور قرار دارد.
به اعقتاد “بروم” کسب اطمینان از اینکه کارکنان و مجریان این طرح درک صحیحی از نیاز به اصلاحات دارند برای اجرای موفق بودجه عملیاتی حیاتی است. این امر در برگیرنده تعیین تولید کنندهها و مصرف کنندههای اطلاعات و تدارک یک استراتژی مناسب برای استفاده از اطلاعات عملکرد میباشد. وی همچنین پیشنهاد میکند که تصمیمگیران باید درک کنند که اطلاعات حاصل از ارزیابی عملکرد بیشتر برای بهبود مدیریت مفید است تا بهبود فرایند بودجهریزی (Broom and Lyne, 1995, 5)
در برخی دولتها، جزئیات مربوط به اجرای بودجه عملیاتی برای عموم مردم به خصوص از طریق اینترنت قابل دسترسی میباشد که شهروندان این امکان را پیدا میکنند نسبت به تعهدات و عملکرد دولت به صورت روز آمد آگاهی پیدا کنند و بهطور همزمان میزان اعتبارات سازمانها با توجه به عملکرد آنها ارائه میشود که هدف از این طرح ایجاد پاسخگویی بیشتر بودجهریزان در مقابل شهروندان میباشد که آنها به طور معمول علاقه بیشتری به کنترل نتیجه محور دارند.
فضای اصلاح
ظرفیت بیشتر
اختیارات مناسب بیشتر
پذیرش بهتر
استفاده از اطلاعات عملکرد ایجاد اطلاعات عملکرد
۲-۵) پیشینه ی تحقیق: