با توجه به اینکه دعوایی که مستقیماً با موضوع مورد بحث ارتباط پیدا کند ، نیافتم، و از آنجا که این موضوع حتی بین نویسندگان و حقوقدانان اختلافی میباشد ، نظر قضات دادگاه خانواده را در این خصوص جویا شدم.
برخی قضات معتقدند موضوع تعیین مصداق موردی نفقه به هیچ عنوان با ریاست خانواده ارتباط پیدا نمیکند و این که ماده ۱۱۱۴ حق تعیین مسکن ، را برای مرد به رسمیت می شناسد را ، نمیتوان به سایر مصادیق نفقه تعمیم داد، ثانیاً آنچه در ماده ۱۱۱۴ بیانشده، موقعیت جغرافیایی مسکن است ولی انتخاب مسکن معین که در آن موقعیت جغرافیایی قرار خواهد گرفت با توجه به اینکه باید لزوماً متناسب با شئون و شخصیت زوجه باشد، با شخص زوجه خواهد بود و به همین ترتیب در سایر مصادیق نفقه مانند پوشاک مناسب و لوازم بهداشتی و درمانی و غیره .
البته میتوان و در اکثر قریب به اتفاق موارد لازم است ، موضوع را به کارشناس ارجاع داد ، زیرا باید توان مالی مرد هم سنجیده شود.
چه بسا در برخی موارد، اصرار زوجه به انتخاب چیزی معین همراه با سوءنیت و لجبازی است و چه بسا برخی افراد با این قبیل بهانهجوییها غرضورزی کنند.
برخی دیگر معتقدند که به محض حدوث اختلافات در این خصوص باید موضوع را به کارشناس ارجاع داد و کارشناس در این خصوص با توجه به اوضاع و احوال یعنی شأن زن و توان مالی مرد تعیین تکلیف خواهد کرد.
گفتنی است ، رشد تجملگرایی در دهه های اخیر موجب صرف هزینههای گزاف برای ازدواج شده است که گاهاً مبتنی بر این طرز تفکر است که ارزش زن از این طریق بهتر تأمین میگردد و باعث میشود موقعیت او در زندگی اجتماعی مستحکمتر شود.
این طرز تفکر و ترویج این قبیل آداب و رسوم سبب شده ازدواج از کارکرد اصلی خود ، که رشد و شکوفایی فرهنگی و عاطفی و اخلاقی است دور شود و نهاد مقدس خانواده به میدان کارزار تبدیل شود.
رویه قضایی حاکم تمایل بر این دارد که ، در این خصوص باید به موقعیت زوجه توجه شود. زیرا برای این که زن بتواند به شایستگی از عهده ی انجام تکالیف قانونی و شرعی خود در قبال خانواده برآید ، مسلماً حق دارد که خود نیز به دور از دغدغه ها و با آسودگی خاطر و اعتماد به نفس از احساس خود ارزشمندی و نشاط و آرامش برخوردار باشد و این وظیفه شرعی همسر اوست که چنین فضایی را فراهم کند.
اکثر قضات عقیده دارند حتی وقتی موضوع به کارشناس ارجاع داده میشود ، باید ملاک اصلی ، انتخاب زوجه با توجه به شأن وی باشد . که البته در کنار این ملاک مهم و اصلی عوامل دیگری چون توان مالی و عوامل اقتصادی و فرهنگی وجود خواهد داشت.
به گفته برخی روانشناسان : «چون زنان معمولاً نقطه ی ثقل خانه بوده و مسئولیت روانی را به منظور تأمین و حفظ سلامت سایر افراد خانواده ، برعهده میگیرند ، به همین دلیل است که وقتی زنی تغییری در جهت بهبود برمیدارد ، تمام افراد خانواده (چه او بچه داشته باشد یا نداشته باشد) از این بهبود بهره میبرند . به جرأت میتوان گفت سلامت خانواده و جامعه به تنهایی بستگی به سالم شدن و سالم ماندن زن دارد . حالا تصور کنید زنان زخمی ، زنان افسرده و رنجور بدون این که بدانند یا بخواهند چقدر میتوانند برای خود و عزیزانشان منشأ درد باشند! به جرات می توان گفت ، در جامعهای که زنان خوشحال و سلامت نیستند ، دیگر نمیتوان تمایزی ما بین مظلوم و ظالم قائل شد چرا که در چنین جامعهای همه بازنده هستند.[۲۴۲]
اینجاست که باید از خود سؤال کنیم وضعیت سلامت روان زنان در جامعه ما به چه سمت و سویی میرود؟ چقدر برای خوشحالی و سلامت جسم و جان زنان اهمیت قائل میشویم؟ تصور کنید که در جامعه پدرسالار با حجم بالای بیاعتنایی و کم لطفی که در حق زنان شده است چقدر خود مردان آسیب دیدهاند؟
زنان در جستوجوی تضمین زندگی بدون دغدغه با ایجاد توازن قدرت با مردان هستند که عمده ابزارهای قانونی را در اختیار دارند.
با وجود اهمیتی که اسلام برای زنان قائل شده است ، ساختار خانواده درمیان برخی اقشار جامعه ، هنوز با برخی سنتهای غلط آمیخته است و اغلب زنان هنوز از جایگاه ارزشی و حقوق خود برخوردار نیستند و حتی از بسیاری از حقوق خود آگاهی ندارند . چنانکه با مطرح کردن سؤال پژوهش جواب برخی از قضات دادگاه های خانواده این بود که اصلاً اغلب زنان از چنین حقوقی آگاهی ندارند تا هنگام طرح چنین اختلافاتی در خصوص مصادیق موردی نفقه جهت حل اختلاف به دادگاه مراجعه کنند.
پیشنهادات
راه حل معضلات موجود تنها از طریق قانونگذاری بر مبنای اعتدال و فراهم نمودن زمینههای نظری و عملی بر پایه هویت ملی و دینی میسر است و با توجه به اهمیتی که خانواده در فرهنگ ما دارد بایستی از هر گونه تمسک به نمونههای غیرخودی پرهیز کنیم و سنتهای غلط و افراطی را از نهادهای خانواده اسلامی دور کنیم و از اینکه با نگرشهای مردسالارانه و یا زن سالارانه زنان و مردان را در یک دفاع حضمانه رویارویی یکدیگر قرار دهیم بپرهیزیم.
قوانین راستین شریعت اسلامی بر مبنای حق سالاری استوار شده است و نه مردسالاری مطلق و نه زن مداری متعصبانه ، بلکه باید اخلاق شایسته و روابط خانوادگی حاکم باشد.
ما به دنبال راهحلی هستیم تا از حجم اختلافات خانوادگی بکاهیم . بنابراین پیشنهاد میشود قانونگذار با توجه به سایر مواد قانونی مربوط به نفقه در خصوص تعیین مصادیق نیز تعیین تکلیف کند و نزدیکتر به صواب این است که با توجه به صراحت مواد قانونی که دلالت بر تناسب نفقه با شأن زوجه دارند حق انتخاب موارد معین نفقه را به زوجه واگذار کند و در واقع این حق را برای وی مورد شناسایی قرار دهد و به دنبال وضع این اصل به توان مالی مرد و سایر ملاکهای موجود نیز توجه کند و استثنائاتی برای آن وضع کند.
مانند ماده ۱۱۱۴ که حق انتخاب مسکن را به زوج واگذار میکند ولی مواردی که برای زوجه عسروحرج بوجود آید ، زن میتواند از زندگی در محلی که مرد انتخاب میکند اجتناب کند و مسکن دیگری داشته باشد .
البته در پایان باید اضافه کرد که نقش اخلاق در تحکیم روابط زوجین بیشتر از حقوق است ، بلکه باید معتقد بود که اخلاق تنها وسیله ی استحکام روابط زوجین است و ابزارهای حقوقی کمتر کارساز است.
قرآن کریم نیز در ۱۹ مورد مردان را مکلف به حسن معاشرت نیکو در برابر زنان کرده است. مخاطب این کلام الهی مردان هستند ، اما به سبب ساختار واژگانی معاشرت که از باب مفاعله می باشد و از مفاهیم اجتماعی دوسویه است که چنانچه موضوع آن ، با پسوند خانواده محل گفتوگو باشد ، تنها ملاک رفتاری برای مردان نیست و هر دو طرف مکلف به رعایت آن میباشند.
نتیجه گیری
بر پایه ی آنچه در این پژوهش گذشت، در جمع بندی و نتیجه گیری از مباحث ارائه شده به این نتایج دست یافتیم که :
نفقه به معنای تامین معیشت زن ، به تصریح قرآن یک مفهوم عرفی است و عنصر زمان و مکان در آن نقش تعیین کننده ای دارند. برای اثبات وجوب انفاق بر مرد ، آیات و روایات و دلایل مکلفی وجود دارد.
در مجموع سه مبنا برا ی وجوب نفقه در آرای فقها و حقوقدانان شکل گرفته است: تمیکن، ریاست مرد و زوجیت ؛ که در قانون مدنی ، مبنای زوجیت تلویحا وجود دارد.
تعهد شخصی به عنوان متغیر کلیدی است که باعث ایجاد معیاری در تعهد زناشویی میباشد. مک دونالد[۴۸] (۱۹۸۵) تعهد زناشویی را به تعهدی جهت ازدواج وتعهدی به همسر مجزا کرد.
۲-۱-۲-۲- تعهد اخلاقی
دومین بعد زناشویی، تعهد اخلاقی [۴۹]است که تحت عناوین مختلف از جمله: تعهد نسبت به ازدواج (مک دونالد، ۱۹۸۲)، لتزام اخلاقی (آدامز و جونز، ۱۹۹۹، ۱۹۹۷) و تعهد اخلاقی (لیدون و کولینجو، ۱۹۹۷؛ آرتیگا[۵۰]، ۱۹۹۱، جانسون، ۱۹۹۹)، توسط محققان مختلف ارائه و تبیین شده است. بسیاری از مدلهای نظری تعهد بر این عقیدهاند که تعهد زناشویی مبتنی بر یک احساس وفاداری اخلاقی به ازدواج و رابطه زناشویی است و این عقیده که ازدواج یک نهاد مقدس است (شیلدز[۵۱]، ۲۰۰۱). یک نهاد اجتماعی مهم که تضمین کننده مراقبت و حمایت بوده و وفاداری و پایبندی به آن ارزش شناخته میشود (هارمون، ۲۰۰۵).
به طور کلی تعهد اخلاقی تحت تاثیر سه مولفه قرار دارد: ۱-تقدس بنیان و نهاد خانواده، ۲-وفاداری به نوع رابطه زناشویی که به ارزشها واصول اخلاقی فرد اشاره دارد و فرد میتواند مطابق با اعتقاداتش به ازدواج خاتمه دهد یا همچنان به آن متعهد باشد و ۳-احساس دین و مرهونیت نسبت به یک همسر (هین اوم[۵۲]، ۲۰۰۳، نقل ازعباسی موالید، ۱۳۸۸). جانسون و همکاران (۱۹۹۱) در پژوهش خود دریافتند که دینداری و اعتقادات مذهبی عمدتا با تعهد اخلاقی زوجین همبستگی بالایی دارد. به نظر میرسد که اعتقادات مذهبی و گرایش به معنویت از طریق ارزشگذاری روی حفظ و بقای نهاد ازدواج و همچنین از طریق فراهمسازی حمایتهای معنوی باعث تقویت و تحکیم تعهد اخلاقی زوجین در ازدواج میگردد (رابینسون[۵۳]، ۱۹۹۳؛ نقل از جانسون و همکاران، ۱۹۹۹).
۲-۱-۲-۳- تعهد ساختاری
تعهد ساختاری[۵۴] به عنوان سومین بعد تعهد زناشویی در بسیاری از مدلهای نظری با عنوان جنبه اجبارآور تعهد زناشویی با اسامی گوناگون مطرح شده است که عبارتند از: تعهد اجباری (استنلی، ۱۹۸۶)، نیروهای مانع شونده (لوینگر، ۱۹۷۶)، فشار بیرونی (گرین، ۱۹۷۳)، احساس به دام افتادگی (آدامز و جونز، ۱۹۹۹، ۱۹۹۷) و تعهد ساختاری (جانسون، ۱۹۹۹، ۱۹۹۶، ۱۹۹۱). تعهد ساختاری در ازدواج به موانع و محدودیتهای موجود در ترک رابطه زناشویی و احساس اجبار به تداوم آن رابطه اشاره دارد (هارمون، ۲۰۰۵).
در هسته مرکزی این بعد این عقیده وجود دارد که فاکتورهای بیرونی ازدواج اعم از فاکتورهای خیالی یا واقعی ممکن است از فسخ رابطه زناشویی و اختتام ازدواج جلوگیری کنند حتی اگر انگیزه فرد برای اقدام به طلاق و جدایی قوی باشد (شیلدز، ۲۰۰۱). برعکس تعهد شخصی، تعهد ساختاری به عنوان جنبه اجبارآور تعهد زناشویی زمانی آشکار میشود که رضایتمندی وجود ندارد یا کاهش یافته است در این رابطه، فرد علارغم فقدان رضایت زناشویی همچنان تمایل دارد تا به همسر و ازدواجش متعهد بماند به دلیل اجتناب از پیامدهای طلاق و از بین رفتن سرمایههای که در ازدواج صرف شده است. علاوه بر این موارد، زوجین ممکن است در یک ازدواج نارضایت بخش بعد از طلاق نتوانند یک همسر مناسب پیدا نمایند و حتی از نظر اقتصادی نیازمند دیگران باشند (شیلدز، ۲۰۰۱، نقل از عباسی، ۱۳۸۸).
۲-۱-۳- تاثیرات نظری ساختار اجتماعی تعهد زناشویی
معیارهای تعهد در روانشناسی اجتماعی[۵۵] به ما در زمینهی فهم عوامل موثر بر متعهد شدن افراد کمک میکند اما به ندرت بین تعهد بین فردی و تعهد زناشویی تمایز قائل میشود و این فرایند و مفاهیم مربوط به ازدواج و خانواده را به طور مستقیم ارزیابی میکند. تغییرات در نقشهای خانوادگی زنان و مردان، افزایش و توسعهی فرصتهای آموزشی و تغییرات شگرف در بازار کار جوانان امروز را دچار چالش کرده و فرصتهای زیادی را پیش روی آنان قرار داده است. ابعاد زندگی مسائلی همچون فعالیت افراد، زمان، بافت و شرایط و فرایند ازدواج را برجسته میسازد. این ابعاد توجه آدمی را به نقش رویدادهای گذشته در زندگی، الزامات وضعی و ارتباط با دیگران در شکلگیری روابط فردی مرتبط با تعهد زناشویی یا مجزا از آن معطوف میکند (گایل والدر[۵۶]، ۱۹۹۸).
در الگوهای ارتباطی، تعهد زناشویی تابعی از جذابیت و مقایسه با عوامل جایگزین و موانع پیش روی طلاق است (کناستر و بوث[۵۷]، ۲۰۰۰؛ لوینگر[۵۸]، ۱۹۷۶). جذابیت شامل ارزیابی فردی پاداشها و هزینههای مرتبط با یک ارتباط خاص میشود و بنابراین خاص ارتباط نیست. عوامل جایگزین شامل تمایل در جهت تجارب و قرارهای دیگر همچون همخانگی و زندگی مجردی میشود و خاص ارتباط نیست. مرجع و منبع مقایسه امکان دارد یک شخص خاص، ارتباط یا قرار سازمانی باشد. تجربه محدودیتها و موانع پیش روی قطع ارتباط باعث ایجاد تعهد میشود (کناستر و بوث، ۲۰۰۰؛ نقل از لوینگر، ۱۹۷۶). نیازهای مادی (نبود حامی اقتصادی)، عوامل نمادین (اعتقاد هنجاری یا اخلاقی نسبت به دوام ازدواج) یا نیازهای عاطفی (پیوند عاطفی با فرزندان) از جمله موانع قطع ارتباط است. مفهوم موانع بطور خاص با تعهد ساختاری ارتباط دارد (جانسون، ۱۹۹۳).
نظریههای پیرامون هویت[۵۹] مشخص میسازد که تعهد منعکس کنندهی یک تمایل است (برک وریتزس[۶۰]، ۱۹۹۱؛ استرایکر و سرپ[۶۱]، ۱۹۹۴). شامیر[۶۲] (۱۹۸۸) بین تعهدات بیرونی و درونی تمایز قائل میشود. تعهد بیرونی در بردارندهی نیروهای اجتماعی، هنجاری، روانی و مادی است که شخص را به ادامهی یک فعالیت وامیدارد. تعهد درونی یک گرایش یا حالت انگیزشی است. مورد دوم یعنی تعهد درونی تنها تا حدی استوار و موجود میماند که فعالیت، نقش یا ارتباط برای فرد مهم باشد و این اهمیت جزئی از شخصیت و هویت او باشد و بطور مثبت موارد مذکور ارزشمند باقی بماند. این امر باعث متمایز شدن تعهدات پایدار و بادوام به خاطر اهمیت و ارزش داشتن آنها (تعهدات اخلاقی و فردی) از تعهداتی میشود که به خاطر محدودیت به وجود میآیند و پایدار میمانند (تعهد ساختاری).
عنصر عقلانی- ارزشی تعهد زناشویی (وبر[۶۳]، ۱۹۷۸) به عنوان وضعیتی اجتماعی و منبع هویت یافتن نسبت به عوامل جایگزین مطلوبیت نسبی یافته است. واکنش پاسخگران از انکار ازدواج به عنوان مرحلهای مهم در زندگی یا نمادی از تعهد نسبت به مفهوم تعهد زناشویی به عنوان هدفی شاخص در زندگی و مجزا از عوامل جایگزین و برتر از آنها متغیر است.
مذهب برای معنا بخشیدن به زندگی فرد جهانبینی منسجمی را ارائه میدهد (بلا وهمکاران، ۱۹۸۵؛ رضایی، ۱۳۸۹). مکاتب مذهبی آدمی را به انجام فعالیتهای سنتی تشویق میکند، بنابراین افراد بسیار مذهبی باید در زمینهی تعهد زناشویی اطمینان و یقین زیادی داشته باشند. موقعی که شما از منظر مذهب به وقایع مینگرید به معیارهای سنتی جامعهی امروز و معیارهای سنتی حامی تعهد در مقابل یک فرد و ازدواج برمی گردید.
۲-۱-۴- نظریهها و مدلهای مرتبط با تعهد زناشویی
دو دسته نظریه و مدل در رابطه با تعهد زناشویی وجود دارد (عام و خاص). در این پژوهش فقط به نظریههای خاص اشاره میشود.
۲-۱-۴-۱- نظریهها و مدلهای خاص در ارتباط باتعهد زناشویی
۲-۱-۴-۱-۱- مدل سرمایهگذاری رسبالت[۶۴]
مدل سرمایهگذاری برای اولین بار توسط رسبالت در سال ۱۹۸۰مطرح شد. این مدل بر فرایند تعهد زناشویی به اندازه شرایط زوال رابطه تمرکز دارد. طرفداران این الگو اعتقاد دارند که تعهد عامل پیشبینی کننده مهمی در عهد شکنی است. تعهد میزان وسوسه شدن برای عهدشکنی را کاهش میدهد و منابعی برای قادر ساختن افراد برای تغییر تمرکزشان از پیامدهای لذتخواهی بلند مدت را فراهم میکند. بنابراین افراد دارای تعهد بالا، احتمالا بیشتر از عهدشکنی زناشویی اجتناب میکنند، در حالی که افراد باسطوح تعهد پایینتر ممکن است بیشتر درگیر رروابط خارج از حیطه زناشویی شوند. مطابق با مدل سرمایهگذاری رسبالت، تعهد در زندگی زناشویی از رضایتمندی زناشویی، کیفیت جایگزینها و سرمایهگذاریها متاثر میشود (هارمون، ۲۰۰۵).
الف: رضایتمندی زناشویی
رضایتمندی نوعی ارزشیابی ذهنی از پاداشها و تنبیههای نسبی است که فرد در یک رابطه تجربه میکند. آنها تصریح میکنند که تعهد بوسیله میزان رضایتمندی ایجاد شده در رابطه تقویت میشود. برای اینکه افراد سطح رضایتمندی خود را تعیین کنند هزینهها و پاداشهای روابطشان را برآورد مینمایند. مزایا و پاداشهای بالقوه با انتظارات فرد در مورد رابطه مقایسه میشود. این استاندارهای شخصی به عنوان معیار سنجش شناخته میشود. این سطح رضایتمندی عملکردی از سنجش سطح و نتایج رابطه کنونی است: زمانی که نتیجه به دست آمده بیشتر از سطح معیار باشد، فرد از رابطه اش خشنود است، اما زمانی که نتایج به دست آمده پایینتر از استانداردهای درونی باشند، عدم رضایتمندی اتفاق میافتد (هارمون، ۲۰۰۵).
ب: کیفیت جایگزینها
دومین عامل موثر بر تعهد، خصوصیات جایگزینها است که به ارزیابی ذهنی فرد از پاداشها و هزینههایی اشاره دارد که فرد جدا از رابطه کنونی بدست میآورد، مانند گذراندن وقت با دوستان و خانواده یا گذراندن وقت در خلوت و تنهایی. اساسا، خصوصیت جایگزینها با احساس شادمانی بالقوه خارج از رابطه زناشویی رابطه دارد. متعاقبا، داشتن جایگزینهای جذاب نیروی بالقوه برای کاهش تعهد زناشویی است (لی و آگنینز[۶۵]، ۲۰۰۳).
ج: سرمایهگذاریها
شکل سوم تعهد، دربردارنده سرمایهگذاری ارتباطی است. سرمایهگذاریها منابع بدست آمده ملموس یا واقعی هستند که احتمال زوال رابطه را به شدت کاهش میدهد. نمونههایی از سرمایهگذاریهای ارتباطی شامل وقت گذاشته شده، دلبستگی عاطفی، دوستان دو طرفه و مالکیتهای مادی است. بر طبق مدل سرمایهگذاری همه این سرمایههای با ارزش در نیرومند کردن تعهد سهیم هستند (لی و آگنینز، ۲۰۰۳).
۲-۱-۴-۱-۲- نظریه سه وجهی عشق [۶۶] استرنبرگ
استرنبرگ[۶۷] (۱۹۸۷) در نظریهی مثلثی عشق خود، عشق را به سه بخش قسمت میکند الف-اشتیاق[۶۸] ب-صمیمیت[۶۹] و ج-تعهد. [۷۰]
صمیمیت شامل خودابرازی (بیپرده گویی از خود) و احساسات مرتبط و هیجانات مربوط به همدیگر است، اما شور و شهوت شامل علاقه عاشقانه به یکدیگر است. انرژی منتهی به عشق رمانتیک، جاذبه بدنی و احساسات جنسی میتواند بعنوان شور و شهوت توصیف شود. میل جنسی ممکن است برای بعضی از زوجین سریعا بوجود آید، اما میتواند در یک رابطه طولانی مدت کاهش یابد. صمیمیت در طول رابطه گسترش مییابد و اغلب شامل وفاداری به رابطه است. بعد تصمیم- تعهد اشاره به تصمیم برای بودن با یک شریک و پرهیز از رابطه با هر فرد دیگر و حفظ رابطه قوی در مقابل سایر روابط است (یانگ و لانگ، ۱۹۸۸؛ رضایی، ۱۳۸۹).
صمیمیت به رفتارهایی اطلاق میشود، که نزدیکی عاطفی را افزایش میدهد. نزدیک بودن عاطفی را افزایش میدهد. نزدیک بودن عاطفی شامل حمایت و درک متقابل، ارتباط برقرار کردن و سهیم کردن خود، فعالیتها و داراییهایمان با دیگری است.
اشتیاق به انگیزههایی اشاره دارد که به عشق رهنمون میشوند (مانند جذابیت و تمایلات جنسی). و به نیازهایی شامل عزت نفس، نزدیک بودن و خودشکوفایی هم اشاره دارد. اشتیاق هیجانهایی از قبیل (آرزو، شرم، تحسین واشتیاق) را نیز در برمیگیرد.
مطابق با این تئوری، مولفههای مذکور در گونههای مختلف عشق با هم ترکیب میشوند و به هم میآمیزند. ویژگی عشق رمانتیک، صمیمیت همراه با شور و شهوت است. ویژگی عشق ابلهانه یا ملاحت آمیز، تعهد است که تنها شور و شهوت به آن دامن میزند و عشق کامل یا تمام عیار آمیزهای از همه این مولفههای سه گانه است.
استرنبرگ بر اساس سه مولفهی تشکیل دهندهی عشق، هشت نوع عشق را تعریف کرده است که عبارتند از:
فقدان عشق
در این رابطه هیچ یک از عناصر عشق حضور ندارد.
عشق دوستانه[۷۱]
در این ارتباط اشتیاق و تعهد کمتر است اما صمیمیت در حد بالایی حضور دارد.
عشق شهوانی[۷۲]
اشتیاق در این عشق بیشتر حضور دارد، اما صمیمیت و تعهد در سطح ضعیفی قرار دارد.
عشق پوچ[۷۳]
در این نوع از عشق تعهد در سطح بالا، اما میل و صمیمیت در سطح پایینی قرار دارد یا اصلا وجود ندارد.
عشق خیال انگیز[۷۴]
عشق و صمیمیت در این نوع از عشق بالا است اما تعهد در حد ضعیف است.
عشق مشفقانه[۷۵]
در این عشق صمیمیت و تعهد شدید است اما اشتیاق ضعیف است.
عشق ابلهانه
در این عشق اشتیاق و تعهد بالاست اما صمیمیت ضعیف است.
عشق کامل
این عشق سه عنصر را به طور سخاوتمند در خود جای داده است.
۲-۱-۵- نقش کاربردی تعهد زناشویی
تعهد زناشویی نه فقط به عنوان وضعیتی ارزشمند بلکه به عنوان وضعیتی در نظر گرفته میشود که باید عملی شود اگرچه به ندرت به عنوان عملی ساده در نظر گرفته میشود. انجامپذیری به میزان قابلیت دستیابی به تعهد زناشویی اشاره دارد. تعهد حاصل دو فرایند ذهنی اساسی است: موانع دستیابی به تعهد زناشویی و احتمالات غلبه بر این موانع. این مفاهیم با ایدههای مربوط به تعهد بازدارنده و تعهد ساختاری ارتباط دارد و توجه شخص را به نقش موانع معطوف میکند اما یک تفاوت مهم هم دارد. همانگونه که لوینگر[۷۶] (۱۹۷۶) توضیح میدهد"نیروهای باز دارندهی حاصل از موانع موجود بین افراد آنها را از هم جدا میکند و موانع پیرامون ارتباط افراد را به هم نزدیک میسازد.
تبیره به غــــــــرّیدن افتاد باز سر نیزه بــــا آســمان گفت راز
به هر قلعه کــــو داد پیغام خویش کلید در قلعه بــــــــردند پیش
دوالی سپهدار ابخاز بــــــــــــوم چــو دانست کآمد شهنشاه روم
دوال کمر بــــــر وفا کــرد چست دل روشن از کیـنه ی شاه شست
روان کرد مرکب چــــو کار آگهان به بـــــوسیدن دست شاه جهان
بســی گنج هـــــای گرانمایه برد بـــه گنجینه داران خسرو سپرد
درآمد ز درگاه و بـــــوسید خاک دل از دعوی دشمنی کرد پـــاک
سکندر جهان دار گیتـــــی نـورد چو دید آن چنان مردی آزاد مرد
نـوازشگری را بـــــــــدو راه داد به نزدیـک تختش وطـــنگاه داد
بپرسیدش اوّل به آواز نـــــــــرم به شیرین زبانی دلش کرد گـرم
بفرمود تا خــــــــــازن زود خیز کند پیل بــــــالا بر او گنج ریز
(نظامی گنجوی ، ۱۳۸۸: ۱۶۳)
وقایعی که در آیین اسکندری پس از فتح سرزمین اعراب آمده است با گزارش نظامی از نظر تسلسل رخدادها با هم متفاوت است . نظامی فتح ارمنستان و ابخاز و تسلیم «دوالی » را بعد از فتح سرزمین عربستان و مراجعت اسکندر به روم ذکر می کند در حالی که عبدی بیگ این وقایع را پس از فتح چین و هند آورده است :
که اسکندر آن شاه جمشید جــام چو بر چین وخاقان چین یافت کـام
فـتادش بـه دل رغبت روم و روس به آهــنگ رفتن فرو کوفت کــوس
نخستین ســوی روم لشکر کشید درآن راه ســـــدّ سکنـدر کشـــید
سر سرکشان را زگــردن فــشاند جـهان را زبـــیداد ایشان رهــــاند
دوالی ملک را علم داد و کـــوس به گردن فرازی نشاندش بـــه روس
وزآن جــــایگه بر دهل زد دوال روان کـــــرد لشکر به صوب شمال
چــو باد شمال اندرآن دشت دور عدالت کنان کــرد هر جــــا عبور
نــــم ابر فـــیضش زبـــهر نوال چـــــو شد شامل حال اهل شمال
همه خلــقش از شهری و لشکری نــهادند گــــردن به فرمـــانبری
به صـــد جان به درگاه عالم پناه زمــین بـــوسه دادند در پیش شاه
(عبدی بیگ شیرازی ، ۱۹۷۷م: ۹۱)
۵-۲۰. داستان نوشابه پادشاه بردع و اسکندر
اسکندر پس از فتح ارمن و ابخاز و سامان بخشیدن به اداره و عمارت آن دیار به شهر بردع یا به گفتهی نظامی «هروم» کهن می رسد. خوش آب وهوایی سرزمین زیبای بردع باعث می گردد که اسکندر چند زمانی را در این سرزمین به خوشی بگذراند:
خوشا ملـک بردع که اقصای وی نه اردیبهشت است بی گل نه دی
تموزش گـــــل کوهساری دهد زمستان نسیم بهــــــاری دهــد
بهــشتی شده بیشه پیرامـــنش ز گـــل کوثری بــسته بر دامنش
سوادش ز بس سبزه و مشگ بید چــــــــو باغ ارم خاصّه باغ سپید
ز تیــهو و درّاج و کبک و تــذرو نیابی تهی سایـــــــه ی بید و سرو
(نظامی گنجوی، ۱۳۸۸: ۱۷۳)
چون از احوال این سرزمین جویا می گردد برایش می گویند که فرمانروای این شهر زنی بسیار زیبا و دلیر از نسل کیان به نام نوشابه است که در دلاوری ، دادورزی ، مهربانی و ملک داری بی همتا است و درگاه او از مردان خالی است و اداره ی ملک او همه توسّط زنان انجام می گیرد.
هرومش لقب بـــود از آغاز کار کنون بـردعش خواند آموزگــار
در آن بــــوم آبـاد و جای مهان زمـــــــانه بسی گنج دارد نهان
بدین خرّمی گلستانی کجاست ؟ بدین فرّخی گنجدانی کجاست؟
چـــنین گفت گنجینهدار سخن کــــــه سالار آن گنجدان کهن
زنی حـــــاکمه بود نوشابه نام همه ساله با عشرت و نوش جـام
(همان: ۱۸۴)
« اسکندر از آنچه درباره ی اوصاف نوشابه و دربار او شنید چنان شیفته ی دیدار او شد که بر خلاف آنچه حزم و احتیاط ملکانه آن را اقتضا داشت خود را به صورت فرستاده ای به دربار او رساند.»
(زرّین کوب ، ۱۳۸۶ : ۱۸۲)
اسکندر حیرت می کند و برای راستی کار ، خود به عنوان فرستادهی اسکندر به بارگاه نوشابه می رود. نوشابه او را در لباس رسول می شناسد ولی به او آسیبی نمی رساند. اسکندر او را به میهمانی دعوت می کند و ضمن این که به افتخار او جشن بزرگی برگزار می کند ، هدایای فراوانی نیز به او و همراهانش می بخشد . گویا اسکندر برای اوّلین بار است که در طول لشکرکشی های خود تنها در بارگاه این زن دلاور دچار رعب و وحشت می گردد:
بترسید و شد رنگ رویش چـــو کاه بـــه دارای خود برد خود را پـناه
چــــو دانست نوشابه کآن تند شیر هراسان شد از تندی آمد به زیــر
بــدو گفت کــــی خسرو کـــامگار بســی بــازی آرد چنـین روزگار
مـــیندیش و مهر مــــرا بیش دان همان خانه را خانه ی خویش دان
(نظامی گنجوی ، ۱۳۸۸ : ۱۸۴)
در آیین اسکندری عبدی بیگ شیرازی توالی این داستان تا حدودی به هم ریخته و حوادث و اتّفاقات آن طور که تا این جا به دنبال هم رخ می داد گسسته می گردد. نویدی شیرازی در دفتر نخست آیین اسکندری هیج گونه اشارهای به ملاقات اسکندر و نوشابه ، فرمانروای بردع نمی کند . در پایان دفتر نخست او این ملاقات را پس از فتح چین ذکر کرده که اسکندر در هنگام بازگشت به روم انجام داده است :
سکندر جـهانگیر اقلیم بخش سوی کشور خود روان کرد رخش
زشـروان سوی بردع آمد فراز به نوشابه چنگ طـــرب کرد ساز
زبردع سوی روم رایت فـراخت دل مـــــــــردم کشور خود نواخت
(عبدی بیگ شیرازی ، ۱۹۷۷م: ۹۴)
۵-۲۱. سیمای انسانی و عدالت جوی اسکندر در اسکندر نامه ی نظامی
اسکندر برخلاف چهرهی غارتگر و انتقام جوی تاریخی خود و آنچه که مورّخان در بارهی کشتارهای بی رحمانه ی اوثبت و ضبظ کردهاند ،در اسکندرنامه ی نظامی چهرهای انسانی ، مهربان و مهرورز دارد که با آن یکی چهرهی او قابل تطابق و جمع نیست.
ز خلق ار چــــه آزار بینم بسی نخواهم که آزارد از مـن کــسی
ده و دوده را بــرگرفتم خــراج نــه ساو از ولایت ستانم نه بـاج
اگر گنجی آرم ز دنــیا به دست مهیّا کنم قسمت هــر که هست
دهم هر کسی را ز دولــت کلید کنم پایه ی کار هـــر کس پدید
۱۸-برقراری رابطه با دانشگاه های کشور با هدف نهادینه سازی فرهنگ تعاونی در جامعه و استفاده از نیروهای تحصیلکرده و متخصص
۱۹-کمک به فعالیت های تبلیغاتی برای بخش تعاون با بهره گرفتن از وسایل ارتباط جمعی، مراکز فرهنگی و نیز با همکاری اتاقهای تعاون و اتحادیههای تعاونی و ایجاد تعامل مطلوب با مراکز ارتباط جمعی، بویژه صدا و سیما به منظور تهیه برنامهها، فیلمهای آموزشی و ترویجی تعاون
۲۰-توسعه منابع ترویجی در زمینه فعالیت های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و انتشار آنها در جوامع شهری و روستایی
۲۱-بکارگیری شیوههای جدید ترویجی برای جلب مشارکت های مردمی در بخش تعاونی
۲۲-افزایش باور عمومی نسبت به شیوه تعاونی
۲۳-تبلیغ و ترویج تعاونی های الگو و موفق در حوزه تعاون (وزارت تعاون،۱۳۸۷)
تعدادی از روش های تعیین نیازهای آموزشی در شرکت های تعاونی شامل موارد زیر است:
-آموزش با اولویت تعاونی های تولیدی
-نظرخواهی از مدیران تعاونی ها
-مصاحبه با اعضای تعاونی ها
الف-ایجاد آگاهی ب- سواد ج- تبلیغ د- استفاده از قشر جوان ه- بازدید و نظارت
-نظرخواهی از متخصصان و کارشناسان و متولیان امور تعاونی
-تشکیل جلسات تبادل نظر در تعاونی ها
الف- تشکیل جلسات صرفاً آموزشی
ب-حضور مسئولین آموزشی در مجامع عمومی تعاونیها
-تشکیل شورای آموزشی
-سنجش نیازهای آموزشی از طریق رسانه های گروهی
-تشخیص مسئولین آموزش در ادارات تعاون
(سلیمانی سوچلمایی،۱۳۷۶).
اعضا و کارکنان تعاونی برای کسب موفقیت و دستیابی به بهره وری سازمانی در درجه اول باید خود را به درجه ای از آگاهی و شناخت برسانند به همین منظور طرح ارزیابی از سطح آگاهی اعضا و ارکان تعاونی باید مبتنی بر عوامل زیر باشد:
۱-آگاهی از اصول (تعاون) ۲-آگاهی از ارزش ها۳-آگاهی از اهداف تعاونی ها۴-تمایز آشکار بین اصول و ارزش ها۵-آگاهی از نحوه مالکیت (تعاون) ۶-آگاهی از میزان دخالت دولت۷-(میزان) آشنایی فردی برای عضو شدن۸-مطالعه اساسنامه ها۹-مطالعه مجلات تعاونی۱۰-مطالعه کتاب، بروشور و جزوات تعاون۱۱-انتشار مطالب آموزشی۱۲-تعاون به عنوان نهضتی فراگیر۱۳-نقش و اهمیتی که به وسایل ارتباط جمعی داده می شود.
۲-۲۴روش آموزش (شیوه آموزش تعاون)
شیوه ها و راه های مختلف آموزشی و چگونگی برنامه ریزی برای آموزش اعضا تعاونی به شرح ذیل می باشد (ماشیما،۱۳۷۹). روش های برگزیده آموزشی:
اطلاعات تعاونی برای خودآموزی - فعالیت های تبلیغاتی- سخنرانی و گفتگو - پرسش و پاسخ - برگزاری نشست ها - بحث های گروهی - دوره های مطالعاتی- برگزاری نمایشگاه - برنامه های نمایشی- بازدیدهای مطالعاتی- انجام امور تجاری - برگزاری سمینار و کارگاه های آموزشی (همان منبع)
۲-۲۵راهکارها و رویکردهای ویژه در توسعه و تقویت ترویج تعاون
همانطور که بیان گردید ترویج به عنوان یک شیوه آموزشی غیررسمی در تمامی علوم انسانی و علومی که به نوعی با انسان سروکار دارند جایگاه خود را یافته است. در تمامی مؤسسات دولتی که به نوعی با آموزش سروکار دارند معضل نیروی انسانی ماهر و بودجه از مسایل عمده در فعالیت های ترویجی محسوب می شود. در هر حال تعدادی از کارشناسان علوم تربیتی و آموزشی، آموزش را یک فرایند هزینه بر و دیر بازده می دانند. امروزه در کلیه فعالیت ها با بکارگیری شیوه ها و روش های جدید در جهت کاهش هزینه ها و تأمین سود سریعتر گام بر می دارند. از جمله این رویکردها در ترویج تعاون عبارتند از:
-
- بکارگیری ترویج خصوصی
-
- بهره گیری از طرح هایی مانند سرباز مروج تعاون
-
- فعال سازی اتحادیه های تعاونی و اتاق های تعاون در بخش آموزش و ترویج
-
- فعال سازی تعاونی ها در امر آموزش و ترویج
-
- تشکیل و توسعه تعاونی های آموزشی و ترویجی
-
- توسعه همکاری با دستگاه های اجرایی و بهره گیری از مشارکت ایشان
-
- توسعه نمایشگاه های ترویجی تعاون
-
- فعال سازی کلیه کارشناسان بخش تعاون در امر ترویج
-
- مشارکت فعال با صدا و سیما
-
- بهره گیری مؤثر و مناسب از فناوری های جدید مانند اینترنت و لوح فشرده
-
- استفاده از شیوه های تشویقی در تعاونی ها
-
- معرفی تعاونی های الگو و موفق با روش ها و شیوهای مناسب ترویجی
(پاتیش کومار، ۱۳۸۰) از نظریه پردازان تعاون، انجام برنامه های ترویجی در شرکت های تعاونی را متناسب با شرایط و ملزوماتی می داند و در همین ارتباط موارد زیر را به عنوان راهبردهای آموزشی و ترویجی شرکت های تعاونی مطرح می کند:
۱-رویکرد آموزشی باید کاملاً در ارتباط با منابع قابل دسترسی باشد. گردانندگان سیستم آموزش تعاون باید بدانند هزینه آموزش های نوین بسیار بالاست.
۲-باید بر آموزش کارکنان در زمینه موقعیت تاریخی تعاون تأکید شود تا توسعه سازمان های تعاونی، اصول و مفاهیم آن، امکانات بالقوه تعاونی ها به عنوان ابزاری برای تأمین عدالت اقتصادی_ اجتماعی، اهمیت تعاونی ها و … تلقی گردد.
۳-اصول تعاون و ارزش های تعاونی نباید در سطح بحث های نظری باقی بمانند و مؤسسات آموزشی باید آنها را در جلسات آموزشی خود بگنجانند یا جلسات ویژه ای برای آموزش اصول و ارزش های تعاونی برگزار نمایند.
۴-ماهیت و میزان دخالت دولت، عاملی تعیین کننده و تأثیرگذار بر فعالیت های تعاونی هاست. پیشنهاد می شود نقش دولت ها محدود به ارائه حمایت های مالی و آگاه نمودن مردم شود. بهتر است تعاونی ها بر اساس دموکراسی و مقتضیات منابع انسانی اداره شوند.
میکروسیستیک که تقریبا از این ضایعه را در بر میگیرد. در شکل میکروسکوپی آن، چندین فضای سیستی کوچک ایجاد شده است که ممکن است دارای مواد ائوزینوفیلی یا موسینی باشد.
شکل پاپیلری سیستی کمتر دیده شده که در این نوع مناطق سیستی بزرگتری تشکیل شده که توسط اپی تلیوم مفروش کننده دارای چین خوردگیهای پاپیلاری میباشد که به طرف فضاهای کیستیک برآمده شده اند.
شکل فولیکولر آن دارای ظاهری مشابه بافت تیروئید است [۱،۲،۳۸].
درمان و پیش آگهی
در آدنوکارسینوم سلول آسینی که به قسمت سطحی غده پاروتید محدود میباشد لوبکتومی بهترین روش درمان است ولی آنهایی که در لوب عمقی قرار دارند معمولاً پاروتیدکتومی کامل ضروری است و در موارد اندکی رادیوتراپی هم پیشنهاد شده است. [۶].
پلئومورفیک آدنومای بدخیم (Malignant Mixed Tumor)
پلئومورفیک آدنومای بدخیم کمتر از ۲ درصد تومورهای غدد بزاقی را تشکیل میدهند و به سه گروه تقسیم میشوند:
کارسینوم اکس پلئومورفیک آدنوما (Carcinoma Ex Pleomorphic Adenoma)
کارسینوسارکوما (Carcinosarcoma)
تومور مختلط متاستاز دهنده (Metastasizing Mixed Tumor) [39].
نمای بالینی
۱) کارسینوم اکس پلئومورفیک آدنوما
شایعترین نوع تومور پلئومورفیک آدنومای بدخیم است. این ضایعه اغلب از پلئومورفیک آدنومای خوش خیم قبلی که درمان نشده یا چندین بار عود مجدد داشته،بوجود آمده است. بالاترین میزان شیوع سنی در دهه ششم زندگی می باشد و در مردان نسبت به زنان بیشتر دیده شده و شایعترین مکان های بروز این ضایعه را غده پاروتید، غده تحت فکی و غده زیرزبانی تشکیل می دهد. عموماً این تومور به صورت یک توده سفت بدون درد و با رشد آهسته ظاهر می شود و گاهی ممکن است بیماران اظهار کنند این توده سال هاست که وجود دارد و اخیراً دچار رشد سریعی شده که با درد و فلج عصب فاسیال همراه میباشد. همچنین ممکن است رشد رسیع این تومور بدون درد و هیچ علائمی ظاهر گردد [۴۰].
۲) کارسینوسارکوما
کارسینوسارکوما، یک تومور نادری است که فقط ۰۴/۰ تا ۱۶/۰ درصد از کل تومورهای غدد بزاقی را تشکیل میدهد. شیوع سنی آن بین ۱۴ تا ۸۷ سالگی (میانگین سنی ۵۸ سالگی) می باشد و در زنان و مردان به طور یکسان رخ می دهد. این ضایعه ممکن است از تغییرات بدخیمی اپی تلیوم یا عناصر مزانشیمال ایجاد گردد [۳۹].
۳) تومور مختلط متاستاز دهنده
این تومور نیز کاملاً نادراست. در اکثر موارد در غده پاروتید ایجاد میشود اما تومور اولیه ممکن است در غده تحت فکی یا غده بزاقی فرعی نیز به وجود آید. متاستاز بیشتر به استخوانها، سر و گردن و ششها صورت میگیرد. اما میتواند در سایر نواحی هم مانند کبد، پوست و گرههای لنفی ایجاد شود. اکثر بیماران سابقه یک تومور مختلط خوش خیم را دارند که ممکن است سالها پیش برداشته شده باشد. در بسیاری از موارد قبل از متاستاز تومور اولیه عودهای مکرر از خود نشان میدهد [۱].
خصوصیات هیستوپاتولوژیک
۱- کارسینوم اکس پلئومورفیک آدنوما
این تومور ظاهر میکروسکوپی متغیری دارد. معمولاً نواحی از آدنومای پلئومورفیک خوش خیم تیپیک، در آن یافت میشود که بیشتر یا تنها بخش کوچکی از ضایعه را تشکیل میدهد. در درون تومور، نواحی دژنراسیون بدخیم اجزای اپیتلیالی وجود دارد که با پلئومورفیسم سلولی و فعالیت میتوتیک غیرطبیعی مشخص میشود. جزء بدخیمی آن اغلب دارای الگوی رشد تهاجمی میباشد که با تهاجم کپسول و ارتشاح به داخل بافتهای اطراف همراه است. هرچند در موارد نادر به شکل یک کانون کوچک در مرکز یک تومور مختلط کپسول دار دیده میشود [۱].
۲) کارسینوسارکوما
این تومور دو فازی است که در آن مناطق سارکوماتوز و کارسینوماتوز مشاهده میشوند. معمولاً جزء
اپی تلیالی آن دچار تغییرات بدخیمی شده و به صورت اشکال متنوعی که با فعالیت میتوتیک بالایی همراه است، دیده می شود. بخش سارکوماتوز سلول های استوانهای بزرگ با هسته هایپرکروماتیک قابل مشاهده می باشد و در تشخیص این ضایعه رنگ آمیزی PAS مثبت است [۳۹].
۳) تومور مختلط متاستاز دهنده
این تومور هم در شکل اولیه و هم در نواحی متاستیک خود ویژگیهای آدنومای پلئومورفیک خوشخیم را دارد. تغییرات هیستوپاتولوژیک بدخیم مشاهده نمیشود [۱].
درمان و پیش آگهی
۱) کارسینوم اکس پلئومورفیک آدنوما
معمولاً بهترین درمان این تومور تهاجمی، جراحی وسیع است که امکان دارد با اشعه درمانی و برداشتن گرههای لنفی موضعی همراه شود. پیش آگهی ضعیف است؛ میزان بقای ۵ ساله از ۲۵ تا ۶۵ درصد متغیر است اما این میزان در ۱۵ سال به ۱۰ تا ۳۵ درصد کاهش مییابد. کارسینومهای خوب تمایز یافته یا کمتر از ۸ میلیمتر میزان بقای ۵ ساله ۱۰۰ درصد است. برخلاف آن بیماران مبتلا به تومورهایی با تمایز ضعیف با تومورهایی که بیش از ۸۰ میلیمتر ورای کپسول باقیمانده یا تومور خوش خیم باقیمانده گسترش یافته اند میزان بقای ۵ ساله ۵۰ درصد کاهش مییابد [۱,۴۰].
۲) کارسینوسارکوما
این تومور با عمل جراحی رادیکال درمان میشود که با یا بدون رادیوتراپی و شیمی درمانی همراه میگردد. پیش آگهی آن ضعیف است؛ حدود ۶۰ درصد از بیماران هم از این بیماری میمیرند یا از عود موضعی تومور یا متاستاز رنج میبرند [۱,۳۹].
۳) تومور مختلط متاستاز دهنده
درمان این تومور شامل عمل جراحی اکسیژنال هم در مورد تومور اولیه و هم در مناطق متاستاتیک است. میزان مرگ و میر ۲۲ درصد گزارش شده است [۱].
۲- مروری بر مقالات
□ Waldron و همکاران (۱۹۸۸)؛ خصوصیات دموگرافیک و هیستولوژی تومورهای غدد بزاقی در ۴۲۶ فرد مبتلا را بررسی کردند [۴۱]. در این تحقیق که در دانشکده دندانپزشکی واشنگتن انجام شد، ۵/۵۷ درصد کل تومورها از نوع خوشخیم و ۵/۴۲ درصد آنها از نوع بدخیم یا احتمالاً بدخیم بودهاند. شیوع بیشتری از تومورها در زنان دیده شده (با نسبت ابتلای ۵۹/۱ به ۱) و میانگین سنی زنان مبتلا برابر ۱/۵۳ سال و میانگین سنی مردان مبتلا هم معادل ۶/۵۰ سال بوده است. میانگین سنی مبتلایان به تومورهای بدخیم ۴/۵ سال بیشتر از بیماران دارای تومورهای خوشخیم برآورد شد (با تفاوتهای معنیدار). کام به عنوان موقعیت معمول و شایع از نظر ابتلاء به تومورهای غدد بزاقی دهانی minor تعیین شده و بعد از آن، لب بالا و مخاط باکال در رتبههای بعدی قرار داشتند. این سه موقعیت، در مجموع ۱/۷۶ درصد موارد ابتلاء را تشکیل میداد. پلئومورفیک آدنوما، شایعترین تومور خوشخیم (۴۱ درصد بیماران و ۷۱ درصد تومورهای خوشخیم) بوده و بعد از آن؛ مونومورفیک آدنومای کانالیکولار و زیرگروههای basal cell (10 درصد کل تومورها و ۹/۱۸ درصد ضایعات خوشخیم) قرار داشتند. موکواپیدرموئید کارسینوما شایعترین تومور بدخیم بوده که ۲/۱۵ درصد کل تومورها و ۹/۳۵ درصد تومورهای بدخیم را تشکیل میداد. آدنوکارسینوما (پلیمورفوس، لوبولار، ترمینال داکت) نیز در رتبه بعدی از نظر شیوع ضایعات بدخیم قرار داشت که ۱۱ درصد تمامی تومورها و ۴/۲۶ درصد کل تومورهای بدخیم را تشکیل میداد. در مجموع؛ نتایج به دست آمده در تحقیق قابل مقایسه با سایر تحقیقات بوده است.
□ Neely و همکاران (۱۹۹۶)؛ خصوصیات تومورهای بزاقی minor در میان ۱۰۶ فرد مبتلا در بخش پاتولوژی دانشکده دندانپزشکی اوکلاهاما را بررسی کردند [۴۲]. تحقیق در فاصله زمانی سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۹۵ انجام شده و براساس نتایج آن، ۵۵ درصد تومورها از نوع خوشخیم و ۴۵ درصد آنها هم از نوع بدخیم بودهاند. تومورهای خوشخیم شامل پلئومورفیک آدنوما (۶۸ درصد)، مونومورفیک آدنوما
(۱۰ درصد)، آنکوسایتوما/آنکوسایتوزیس (۷ درصد)، پاپیلاری سیست آدنوما (۱۴ درصد) و میواپیتلیوما (۲ درصد) بوده و در میان تومورهای بدخیم، ۳۴ درصد از نوع موکواپیدرموئید کارسینوما، ۱۷ درصد از نوع آدنوئید سیستیک کارسینوما، ۲۱ درصد از نوع آدنوکارسینوما، ۲۱ درصد از نوع پلیمورفوس low-grade آدنوکارسینوما و ۶ درصد نیز از نوع تومورهای بدخیم mixed بودهاند. تفاوتی از نظر میزان بروز نسبی تومورهای خوشخیم و بدخیم در میان مردان و زنان دیده نشده و دهه سنی هفتم، شایعترین گروه سنی ابتلاء در تومورهای خوشخیم و بدخیم بوده است. علاوه بر این، بیشتر تومورها در کام مشاهده شدند.
□ Masanja و همکاران (۲۰۰۳)؛ الگوی بروز تومورهای غدد بزاقی در کشور تانزانیا را در فاصله زمانی ۲۰ سال بررسی کردند [۱۳]. تحقیق به صورت گذشتهنگر مقطعی انجام شده و طی آن، بیماران مراجعه کننده به دو مرکز مرجع بیمارستانی در این کشور ارزیابی شدند. برای این منظور، پروندههای بیمارستانی مبتلایان به تومورهای غدد بزاقی در این دو مرکز در فاصله سالهای ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۱ بازخوانی شده و دادههای مرتبط با یافتههای دموگرافیک، بالینی و هیستولوژیک تعیین گردید. طبق نتایج مشاهده شده، تومورهای غدد بزاقی شامل ۳/۶ درصد تومورهای ناحیه دهان، فک و صورت بوده و در میان آنها، ۵۴ درصد خوشخیم و ۴۶ درصد هم بدخیم بودهاند که در ۸۰ مرد و ۵۳ زن دیده شدند. شایعترین سنین ابتلا از ۲۰ سال تا ۴۹ سال متفاوت بوده و نسبت ابتلای مرد به زن هم برابر ۵/۱ به ۱ به دست آمد. پلئومورفیک آدنوما، بیشترین فراوانی را از نظر موارد بروز (۴/۴۴ درصد) به خود اختصاص داده و بعد از آن، آدنوئید سیستیک کارسینوما (۸/۲۴ درصد)، موکواپیدرموئید کارسینوما (۸/۹ درصد) و آدنوکارسینوما (۵/۶ درصد) در رتبههای بعدی قرار داشتند. در میان تومورهای خوشخیم نیز، پلئومورفیک آدنوما (۹/۸۳ درصد) و آدنوما (۹/۹ درصد)؛ شیوع بیشتری نشان دادند. در میان تومورهای بدخیم، آدنوئید سیستیک کارسینوما در ۳/۵۴ درصد بیماران، موکواپیدرموئید کارسینوما در ۹/۲۲ درصد و آدنوکارسینوما هم در ۴/۱۱ درصد آنها دیده شد. غده پاروتید شایعترین موقعیت بروز تومور بوده و بعد از آن، کام در رتبه بعدی قرار داشته است. در مراحل اولیه، تنها شکایت بیماران تورم بدون درد بوده است. تکنیک درمان تومورها هم اغلب از نوع جراحی بود که برای تومورهای بدخیم و خوشخیم انجام شد. البته، درباره تومورهای بدخیم، رادیوتراپی هم به تنهایی یا به همراه جراحی انجام شده بود. در مجموع؛ تومورهای غدد بزاقی در سنین نسبتاً جوانتر در مقایسه با جمعیت ساکن در کشورهای غربی دیده شده و برعکس گزارشات موجود در کشورهای اروپایی و آمریکایی؛ آدنوئید سیستیک کارسینوما شایعترین تومور غدد بزاقی بدخیم در میان جامعه تانزانیایی بوده است. تأخیر برای دریافت درمان؛ مشکل اساسی در نمونهها بود که باید تمهیدات لازم برای مراجعه زودهنگام بیماران و افزایش کارآیی درمانها مورد توجه قرار بگیرد.
□ Li و همکاران (۲۰۰۴)؛ خصوصیات بالینی و پاتولوژی تومورهای غدد بزاقی minor را در یک جمعیت چینی بررسی کردند [۱۲]. تحقیق به صورت گذشتهنگر روی ۶۱۵ فرد مبتلا به تومورهای غدد بزاقی minor داخل دهانی در فاصله زمانی ۲۰۰۲-۱۹۹۰ انجام شد. ابتلاء به تومور براساس یافتههای پاتولوژی به تأیید رسیده بود. در ۶۱۵ مورد تومور غدد بزاقی minor؛ ۲۶۵ نفر به تومورهای خوشخیم و ۳۵۰ نفر هم به تومورهای بدخیم مبتلا شده بودند. پلئومورفیک آدنوما شایعترین یافتهای بود که ۱/۸۱ درصد موارد ابتلاء به تومورهای خوشخیم را تشکیل میداد. آدنوئید سیستیک کارسینوما هم ۹/۳۲ درصد نمونههای بدخیم را شامل شده و شایعترین تومور بدخیم بوده است. موقعیت اصلی تومورها کام بوده و زنان؛ شیوع نسبتاً بیشتری از ابتلاء به تومورهای خوشخیم و مردان هم بیشتر از زنان به تومورهای بدخیم مبتلا شدند. میانگین سن بیماران مبتلا به تومورهای خوشخیم و بدخیم به ترتیب برابر ۹/۴۰ و ۱/۴۹ سال بود که تفاوت معنیداری با یکدیگر نشان دادند.
□ Jaber و همکاران (۲۰۰۵)؛ خصوصیات تومورهای غدد بزاقی minor داخل دهانی در میان ۷۵ نفر از جمعیت لیبی را بررسی کردند [۱۶]. در فاصله زمانی سالهای۲۰۰۰-۱۹۷۷؛ ۷۷ بیمار مبتلا (۳۱ مرد، ۴۴ زن با میانه سنی ۲/۴۴ سال و محدوده سنی ۸۶-۱۵ سال) شناسایی و طبق معیارهای WHO در سال ۱۹۹۱ تقسیمبندی شدند. بیشترین شیوع تومورها در دهه پنجم زندگی در مردان و دهه ششم زندگی در زنان مشاهده شده و فراوانی تومورهای خوشخیم برابر ۶/۳۸ درصد (۲۹ مورد) تعیین گردید. تومورهای بدخیم در ۳/۶۱ درصد (۴۶ نفر) دیده شده و پلئومورفیک آدنوما، شایعترین نوع هیستولوژیک تومور خوشخیم و موکواپیدرموئید کارسینوما و آدنوئید سیستیک کارسینوما هم شایعترین تومورهای بدخیم بودهاند. شایعترین مکان بروز اولیه تومورها، کام بوده است. تومورهای خوشخیم اغلب به صورت تورم بدون علامت و زخم بروز پیدا کرده و درد نیز در بیشتر موارد در تومورهای بدخیم مشاهده گردید. در این تحقیق مشخص گردید تومورهای داخل دهانی غدد بزاقی minor از نظر علائم و نشانهها بسیار متفاوت بوده و باید این خصوصیات آنها توسط دندانپزشکان و پزشکان مورد توجه قرار بگیرد. همچنین، هرگونه ضایعه ایجاد شده در کام سخت باید با احتمال زیاد تومور غدد بزاقی minor لحاظ شده و ارجاع به مراکز درمانی بعد از تشخیصهای اولیه باجدیت توصیه گردید.
□ Ito و همکاران (۲۰۰۵)؛ خصوصیات اپیدمیولوژیکی و هیستوپاتولوژیکی تومورهای غدد بزاقی را در ۴۹۶ نفر از جمعیت برزیلی بررسی کردند [۱۵]. تحقیق در فاصله زمانی سالهای ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۱ انجام شده و در میان تمامی بیماران، ۳۳۵ نفر (۵/۶۷ درصد) دارای تومورهای خوشخیم و ۱۶۱ نفر (۵/۳۲ درصد) نیز مبتلا به تومورهای بدخیم بودهاند. بسیاری از تومورها در غدد پاروتید (۷/۶۷ درصد) دیده شده و غدد بزاقی minor (8/22 درصد) و نیز غدد تحت فکی (۵/۹ درصد) در مراحل بعدی از این نظر قرار داشتند. در میان تومورهای غدد بزاقی minor، کام به عنوان شایعترین محل بروز ضایعه (۶۷ درصد) شناسایی گردید. تومورها در اغلب موارد بیماران بزرگسال را مبتلا کرده و اکثر مبتلایان هم محدوده سنی برابر ۵۰-۴۰ سال داشتهاند. شیوع ضایعه در زنان بیشتر از مردان بود. علاوه بر این، پلئومورفیک آدنوما، شایعترین تومور در میان بیماران بوده (۲/۵۴ درصد) و بعد از آن، موکواپیدرموئید کارسینوما (۵/۱۳ درصد)، تومور وارتین (۵/۸ درصد) و آدنوئید سیستیک کارسینوما (۹/۷ درصد) در رتبههای بعدی قرار داشتند.
□ Buchner و همکاران (۲۰۰۷)؛ فراوانی بروز تومورهای غدد بزاقی minor در ۳۸۰ فرد مبتلا در یک جمعیت کالیفرنیای شمالی را بررسی و نتایج را با دادههای موجود مقایسه کردند [۴۳]. پروندههای بایگانی شده در لابراتوار پاتولوژی در یک مرکز دانشگاهی در سانفرانسیسکوی کالیفرنیا انتخاب شده و به صورت سیستماتیک در یک دوره ۲۰ ساله از نظر تومورهای غدد بزاقی minor ارزیابی شدند. تقسیمبندی تومورها براساس معیارهای WHO درباره تومورهای غدد بزاقی در سال ۲۰۰۵ انجام شد. در مجموع؛ تومورهای غدد بزاقی در ۳۸۰ نفر (۴/۰ درصد) از کل ۹۲۸۶۰ بیمار مشاهده شد. این تعداد بیمار مورد بررسی؛ بیشترین تعداد نمونهها در زمان خود بوده است. از کل ۳۸۰ تومور، ۲۲۴ مورد (۵۹ درصد) خوشخیم و ۱۵۶ مورد (۴۱ درصد) بدخیم بوده و در میان تومورهای خوشخیم، پلئومورفیک آدنوما شایعترین تومور (۲/۳۹ درصد)؛ و تومورهای سیستیک آدنوما (۳/۶ درصد)، کانالیکولار آدنوما (۱/۶ درصد)، داکتال پاپیلوما (۴/۴ درصد)، بازال سل آدنوما (۶/۱ درصد) و میواپیتلیوما (۳/۱ درصد) در رتبههای بعدی قرار داشتند. در میان تومورهای بدخیم؛ موکواپیدرموئید کارسینوما (۸/۲۱ درصد) شایعترین تومور بوده و تومورهای پلیمورفوس آدنوکارسینوما (low-grade) (1/7 درصد)، آدنوئید سیستیک کارسینوما (۳/۶ درصد)، آدنوکارسینوما (۱/۲ درصد)، آسینیک سل کارسینوما (۶/۱ درصد)، clear سل کارسینوما (۰/۱ درصد) و کارسینوما (۵/۰ درصد) هم در رتبههای بعدی قرار داشتند. در مجموع؛ به دلیل فراوانی نسبتاً زیاد تعداد مطالعات انجام شده، تعداد کم نمونههای مورد بررسی، محدود بودن لیست تومورها و عدم بررسی تومورهای جدید، امکان مقایسه یافتهها به سختی مقدور بوده است. برای تعیین دقیق فراوانی تومورهای غدد بزاقی، نیاز به بررسیهای بیشتر توسط پاتولوژیستهای ماهر و باتجربه در زمینه این تومورها همچنان وجود دارد.
□ Ansari (2007)؛ فراوانی تومورهای غدد بزاقی را در یک جمعیت ایرانی بررسی کردند [۹]. تحقیق به صورت گذشتهنگر روی ۱۳۰ فرد مبتلا در شهر همدان و در طول ۲۰ سال انجام شد. برای این منظور، پروندههای پزشکی و گزارشات تمامی بیماران با تشخیص قطعی (به صورت هیستوپاتولوژی) ابتلاء به تومورهای غدد بزاقی در فاصله زمانی ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۳ ارزیابی گردید. در مجموع، ۸۹ بیمار دارای تومور خوشخیم و ۴۱ نفر نیز به تومورهای بدخیم مبتلا شده بودند. متغیرهای جنس، سن، موقعیت و خصوصیات هیستوپاتولوژی تومور در نمونهها تعیین و فرآیندهای تشخیصی، گزارشات درمانی، عوارض درمانی، درمانهای اضافی و نیز معاینات پیگیری در آنها ثبت گردید. در مجموع، ۷۸ زن و ۵۲ مرد با میانگین سنی ۹/۴۴ سال بررسی شدند. بیماران مبتلا به تومورهای خوشخیم و بدخیم دارای میانگین سنی ۳/۴۱ و ۴۷ سال بوده و فراوانی تومورهای خوشخیم و بدخیم به ترتیب برابر ۴/۶۸ درصد (۸۹ مورد) و ۶/۳۱ درصد (۴۱ مورد) برآورد گردید. تومورها در غده پاروتید (۶۳ درصد، ۸۲ مورد)؛ غده تحت فکی (۲۳ درصد، ۳۰ مورد) و در غدد بزاقی minor (14 درصد، ۱۸ مورد) دیده شدند. علاوه بر این، شایعترین تومور خوشخیم پلئومورفیک آدنوما (۴/۶۵ درصد، ۸۵ مورد) بوده و در میان تومورهای بدخیم نیز، موکواپیدرموئید کارسینوما شایعترین تومور (۵/۱۱ درصد، ۱۵ مورد) و آدنوکارسینوما (۱۰ درصد، ۱۳ مورد) نیز در رتبه بعدی قرار داشته است. بیش از ۶۳ درصد تومورهای بدخیم با روش جراحی درمان شده و باقیمانده تومورها نیز با درمانهای ترکیبی درمان شده بودند. تمامی مبتلایان به موکواپیدرموئید کارسینوما با روش جراحی درمان شده و در یک سوم آنها، از برشهای رادیکال استفاده شد. ۷ بیمار در معاینات پیگیری فوت کرده، ۵ مورد در معاینات پیگیری شرکت نکرده و ۲۳ نفر نیز از سرطان رهایی یافتند. در میان تومورهای غدد بزاقی خوشخیم و بدخیم؛ فراوانی پلئومورفیک آدنوما و موکواپیدرموئید کارسینوما در حد مطالعات قبلی بوده ولی درباره سایر تومورها؛ تنوعات و تفاوتهای آشکاری در میان نتایج تحقیق حاضر و تحقیقات قبلی دیده شد.
□ Ladeinde و همکاران (۲۰۰۷)؛ فراوانی تومورهای غدد بزاقی را در طی ۱۵ سال در بیمارستان آموزشی دندانپزشکی لاگوس نیجریه بررسی کردند [۸]. تمامی بیماران از نظر هیستولوژیکی مبتلا به تومورهای غدد بزاقی تشخیص داده شده و پروندههای آنها از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۴ در بخش پاتولوژی بیمارستان بازخوانی شد. متغیرهای سن، جنس، محل بروز و تشخیص هیستولوژیک تومورها براساس معیارهای سازمان WHO (سال ۱۹۹۱) تعیین شده و طبق نتایج به دست آمده، تومورهای غدد بزاقی شامل ۳/۶ درصد تمام تومورهای ناحیه دهان و صورت بودهاند. فراوانی تومورهای غدد بزاقی نیز شامل ۸/۶۰ درصد (۷۳ مورد) ضایعات خوشخیم و ۲/۳۹ درصد (۴۷ مورد) ضایعات بدخیم بودهاند. تومورهای بزاقی minor (3/63 درصد) بیش از سایر موارد گزارش شدند. نسبت ابتلای مرد به زن هم برابر ۱/۱ به ۱ بوده و بیشتر (۵/۷۲ درصد) تومورها در گروه سنی ۶۰-۲۱ سال دیده شدند. پلئومورفیک آدنوما؛ شایعترین تومور (۲/۲۹ درصد) و بعد از آن، آدنوئید سیستیک کارسینوما (۲/۱۹ درصد) قرار داشته است. شایعترین تومورهای خوشخیم و بدخیم هم شامل پلئومورفیک آدنوما و آدنوئید سیستیک کارسینوما بودند. ناحیه کام (۸/۴۵ درصد)؛ بیشترین ناحیه درگیر بوده و همزمان، میانگین سنی مبتلایان به تومورهای خوشخیم به صورت معنیداری بیشتر از تومورهای بدخیم گزارش شد. بروز تومورهای غدد بزاقی در این تحقیق بیش از تحقیقات قبلی برآورد شده و تومورهای بدخیم هم در گروههای سنی بزرگسال با شیوع بیشتری مشاهده شدند.
□ Moatemri و همکاران (۲۰۰۸)؛ خصوصیات اپیدمیولوژیکی تومورهای غدد بزاقی در بیماران مراجعه کننده به یک بیمارستان آموزشی در تونس را بررسی کردند [۷]. تحقیق روی ۷۶ مرد و ۸۰ زن با میانگین سنی ۴۳ سال (۵ ماه تا ۸۵ سال) انجام شده و طبق نتایج به دست آمده، ۶۰ درصد کل تومورها ضایعات پاروتید، ۱۶ درصد آنها تحت فکی و ۲۴ درصد نیز در غدد بزاقی minor قرار گرفته بودند. ۸۴ درصد تومورهای پاروتید از نوع خوشخیم بودند، تومورهای بدخیم پاروتید هم در اغلب موارد مردان بالای ۶۰ سال را تحت تأثیر قرار داده بودند. بیشتر تومورهای غدد بزاقی minor هم در کام دیده شدند. براین اساس، تومورهای غدد بزاقی خوشخیم در بیشتر موارد در پاروتید رخ داده و اغلب زنان را مبتلا کرده بودند. علاوه بر این، برعکس یافتههای موجود در پیشینههای تحقیقاتی، در جمعیت تونسی؛ تومورهای بدخیم اغلب در زنان دیده شدند.
□ Li و همکاران (۲۰۰۸)؛ خصوصیات بالینی مبتلایان به تومورهای غدد بزاقی را در غرب چین و در ۵۰ سال گذشته بررسی کردند [۱۷]. در این دوره زمانی، ۳۴۶۱ فرد مبتلا به تومورهای غدد بزاقی در دوره زمانی ۱۹۵۵ تا ۲۰۰۲ در بیمارستان Sichuan تحت درمان قرار گرفته بودند که ویژگیهای آنها به صورت گذشتهنگر ارزیابی شدند. متغیرهای سن، موقعیت تومور، نوع هیستولوژیک تومور و ماهیت رشد آن (بدخیم، خوشخیم) براساس پروندههای بیماران به دست آمد. براساس نتایج تحقیق؛ میانگین سن مبتلایان به تومورهای غدد بزاقی برابر ۳۸/۴۱ سال در مورد تومورهای خوشخیم و ۲/۴۵ سال درباره تومورهای بدخیم برآورد شد، نسبت ابتلای مرد به زن در نمونهها ۹۹/۰ به ۱ در تومورهای خوشخیم و ۳۴/۱ به ۱ در تومورهای بدخیم بوده است؛ تومورهای اولیه بیشتر در غده پاروتید، کام و غده تحت فکی دیده شدند. پلئومورفیک آدنوما، شایعترین تومور خوشخیم بوده و تومورهای Warthin و basal cell adenoma هم در رتبههای بعدی از نظر شیوع قرار داشتند. همچنین، موکواپیدرموئید کارسینوما، آدنوئید سیستیک کارسینوما و آدنوکارسینوما؛ شایعترین تومورهای بدخیم در نمونهها بودهاند. میزان بروز تومورهای غدد بزاقی با بالا رفتن سن افزایش یافته و نسبت ابتلای مرد: زن در تومورهای بدخیم بیشتر از تومورهای خوشخیم به دست آمد. در مجموع؛ غده پاروتید و کام شایعترین موقعیت برای بروز تومورهای غده بزاقی بوده و پلئومورفیک آدنوما و موکواپیدرموئید کارسینوما هم شایعترین تومورهای خوشخیم و بدخیم بودهاند.
□ Gbotolorun و همکاران (۲۰۰۸)؛ در یک تحقیق گذشتهنگر؛ موقعیت، نوع تشخیص، سن و جنس مبتلایان به تومورهای غدد بزاقی minor را در لاگوس نیجریه بررسی کردند [۱۱]. در این تحقیق، پروندههای بیماران و رادیوگرافیهای آنها در یک دوره زمانی ۲۴ ساله ارزیابی و طبق نتایج به دست آمده؛ اغلب تومورها (۳/۶۲ درصد) از نوع بدخیم بوده و بیشترین تومور بدخیم هم شامل موکواپیدرموئید کارسینوم (۲/۱۹ درصد) بوده است. البته، تومور پلئومورفیک آدنوما (۲/۳۴ درصد) بیشترین فراوانی را در کل تومورها به خود اختصاص داده بود. هر دو گروه از تومورهای خوشخیم (۲/۶۷ درصد) و بدخیم (۹/۲۳ درصد) بیشتر در ناحیه کام دیده شدند. همچنین، مردان و زنان هر دو با یک نسبت مبتلا شده ولی نسبت بیشتری از تومورهای خوشخیم در کام مبتلایان زن نسبت به مردان (۷۵ درصد در برابر ۶۴ درصد) مشاهده گردید. بیماران مبتلا به آدنوئید کیستیک کارسینوما سن بیشتری در مقایسه با افراد مبتلا به پلئومورفیک آدنوما و آدنوکارسینوما داشتهاند. در مجموع؛ بیشتر تومورهای مورد بررسی از نوع بدخیم (۳/۶۲ درصد) بوده و پلئومورفیک آدنوما هم شایعترین تومور خوش خیم بوده است. از طرف دیگر، پلئومورفیک آدنوما (۸/۶۱ درصد) با فراوانی بیشتری در ناحیه کام در بیماران با نژاد سیاه آفریقایی مشاهده گردید.
□ Subhashraj و همکاران (۲۰۰۸)؛ فراوانی تومورهای غدد بزاقی را در یک مرکز رفرنس در هند بررسی کردند [۱۴]. در فاصله زمانی سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۶؛ ۶۸۴ فرد مبتلا به صورت گذشتهنگر در این مرکز ارزیابی شدند که از میان آنها، ۴۲۲ نفر (۶۲ درصد) دارای تومورهای خوشخیم و ۲۶۲ نفر (۳۸ درصد) نیز به تومورهای بدخیم مبتلا شده بودند. ۶۱ درصد تومورها در ناحیه غدد پاروتید قرار داشته، ۲۲ درصد در غدد بزاقی minor و ۱۷ درصد هم در غدد تحت فکی دیده شدند. شایعترین تومور خوشخیم از نوع پلئومورفیک آدنوما (۸۶ درصد) بوده و شایعترین تومورهای بدخیم نیز شامل آدنوئید سیستیک کارسینوما (۲۵ درصد) و موکواپیدرموئید کارسینوما (۱۸ درصد) بودند. در میان تومورهای غدد بزاقی minor؛ بیشتر موارد در کام دیده شدند (۶۸ درصد). با بهره گرفتن از یافتههای به دست آمده از تحقیق، امکان مقایسه تومورهای غدد بزاقی از نظر موارد بروز و نوع آنها با تحقیقات موجود در پیشینههای مطالعاتی فراهم گردید.
□ de Oliveira و همکاران (۲۰۰۹)؛ ویژگیهای تومورهای غدد بزاقی در میان ۵۹۹ فرد مبتلا در یک جمعیت برزیلی را بررسی کردند [۴۴]. تحقیق در یک دوره زمانی ۱۰ ساله و در مرکز برزیل (به عنوان یکی از مراکز رفرنس سرطان در این کشور) انجام شده و برای طبقهبندی تومورها هم از معیارهای سازمان WHO براساس گزارش سال ۱۹۹۱ آن استفاده شد. براساس نتایج تحقیق، تومورهای خوشخیم ۳/۷۸ درصد بیماران را تشکیل میدادند. زنان، بیشتر از مردان (۶۱ درصد) مبتلا شده و نسبت ابتلای زن به مرد نیز برابر ۶/۱: ۱ بوده است. تومورهای غدد پاروتید، شایعترین فراوانی (۵/۶۸ درصد) را داشته و سن بیماران نیز از ۱ تا ۸۸ سال متفاوت برآورد گردید (میانه سنی ۴۵ سال). شایعترین تومور شامل پلئومورفیک آدنوما (۴/۶۸ درصد) بوده و تومورهای خوشخیم به صورت معنیداری در پاروتید شایعتر بودهاند (۹/۷۵ درصد)؛ در حالی که تومورهای بدخیم در غدد بزاقی minor (40 درصد) شیوع بیشتری داشتهاند. شایعترین سن ابتلای غدد بزاقی minor در بیماران ۴۸ سال بوده و محدوده آن از ۱۵ تا ۸۷ سال متفاوت بوده است. تعداد بیشتری از تومورهای بدخیم در غدد بزاقی minor دیده شده و بروز موکواپیدرموئید کارسینوما و آدنوئید سیستیک کارسینوما در زنان به صورت معنیداری بیشتر برآورد شد. در مجموع؛ زنان و غدد پاروتید، شایعترین گروه و موقعیت ابتلاء به این تومورها بوده و پلئومورفیک آدنوما هم شایعترین ضایعه بوده و بعد از آن، تومورهای آدنوئید سیستیک کارسینوما و تومور وارتین قرار داشتند. در این تحقیق، یافتههای اپیدمیولوژیک به دست آمده از جامعه برزیلی با نتایج تحقیقات دیگر در جمعیتها و کشورهای دیگر مقایسه و موارد مشابه و مغایر تعیین و گزارش شدند.
□ Tian و همکاران (۲۰۱۰)؛ فراوانی نئوپلاسمهای غدد بزاقی در نواحی دهان، فک و صورت در ۶۹۸۲ فرد مبتلا در شرق چین را در یک فاصله زمانی ۲۳ ساله بررسی کردند [۴۵]. برای این منظور، تحقیق به صورت گذشتهنگر و با هدف بررسی خصوصیات کلینیکی و پاتولوژی (موقعیت تومور، جنس و سن) بیماران انجام شده و طبق نتایج به دست آمده، ۳۵۹۳ تومور در مردان و ۳۳۸۹ مورد نیز در زنان به ثبت رسید. پلئومورفیک آدنوما (۶۹ درصد) شایعترین تومور و ۲۰ درصد تومورها هم در غدد minor دیده شدند. همچنین، ۹۲ درصد تومورهای وارتین در مردان گزارش گردید. تومورهای بدخیم اغلب شامل سیستیک کارسینوما (۳۰ درصد) و موکواپیدرموئید کارسینوما (۳۰ درصد) بوده و بروز کارسینومای لیمفواپیتلیال در ۵ درصد موارد و پلیمورفوس low-grade آدنوکارسینوما هم در ۱ درصد تومورهای بدخیم مشاهده شد. ۲۸ درصد تومورها از غدد بزاقی منشاء گرفته و بیشتر یافتههای به دست آمده با نتایج گزارش شده در پیشینههای تحقیقاتی همخوانی داشتند. تومورهای غدد بزاقی تا حدودی در مردان بیشتر دیده شده و بروز بیشتری از تومورهای غدد بزاقی minor و مخصوصاً پلئومورفیک آدنوما در غدد minor به ثبت رسید. آدنوئید سیستیک کارسینوما و موکواپیدرموئید کارسینوما نیز شایعترین بدخیمیها بوده و شیوع بیشتری از لیمفواپیتلیال کارسینوما و نیز شیوع کمتری از پلیمورفوس low-grade آدنوکارسینوما در نمونهها دیده شد. همچنین، شیوع بیشتری از تومور وارتین گزارش شد.
□ Kara و همکاران (۲۰۱۰)؛ فراوانی نئوپلاسمهای غدد بزاقی در یک جمعیت بزرگسال ترک را بررسی کردند [۴۶]. بیماران با تشخیص هیستولوژیکی تومورهای غدد بزاقی در بخش پاتولوژی دانشگاه Cumhuriyet ترکیه به تعداد ۱۲۵ نفر که تحت درمان تومورهای غدد بزاقی قرار گرفته بودند، در فاصله زمانی ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۸ انتخاب و ارزیابی شدند. نئوپلاسمها برحسب تشخیص هیستولوژیک، سن، جنس و موقعیت تومور آنالیز شده و تشخیصهای هیستولوژیکی هم براساس معیارهای WHO در سال ۲۰۰۵ ارائه شد. طبق نتایج تحقیق، نئوپلاسمهای غدد بزاقی اولیه در ۱۲۵ نفر شامل ۹۵ (۷۶ درصد) تومور خوشخیم و ۳۰ (۲۴ درصد) تومور بدخیم بوده است. نواحی معمول بروز تومورهای بزاقی اصلی و فرعی هم شامل پاروتید (۶/۶۱ درصد) و غدد پالاتال (۶/۹ درصد) بودند. پلئومورفیک آدنوما شایعترین تومور خوشخیم بوده و بعد از آن، تومور وارتین قرار داشته است. در میان گروههای بدخیم نیز، آدنوئید سیستیک کارسینوما؛ شیوع بیشتری نشان داد. سن مبتلایان در محدوده ۸۰-۱۶ سال بوده و میانگین سنی آنها هم ۹۷/۴۱ سال برآورد گردید. همچنین، نسبت بروز زن به مرد معادل ۱ به ۱۵/۱ به دست آمد. در مجموع و علیرغم مشاهده برخی نتایج متفاوت، خصوصیات تومورهای غدد بزاقی (از نظر نوع تومور، توزیع ناحیه تومور، سن و جنس مبتلایان) در بیماران ترک مشابه مبتلایان در سایر مناطق و کشورها بوده است.
□ ثروتیاری و همکاران (۱۳۷۷)؛ شیوع تومورهای غدد بزاقی در انستیتو کانسر ایران را طی سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۶ بررسی کردند [۴۷]. بررسی بر روی ۵۲ فرد مبتلا به تومورهای غدد بزاقی تحت درمان در انستیتو کانسر ایران انجام شد. سن بیماران از ۹ تا ۸۸ سال متغیر بوده و میانگین سنی آنها نیز ۹/۴۶ سال بوده است. همچنین، گروه سنی ۵۹-۵۰ سال بالاترین میزان شیوع تومورهای غدد بزاقی را به خود اختصاص داده بود. مردان، ۷/۵۷ درصد (۳۰ نفر) و زنان، ۳/۴۲ درصد (۲۲ نفر) مبتلایان را تشکیل داده و میانگین سنی مردان مبتلا بیشتر از متوسط سنی زنان به دست آمد. بیشتر بیماران (۷/۳۲ درصد) مربوط به غرب کشور بوده و مرکز کشور (۸/۳۰ درصد) و شمال غرب (۱/۲۱ درصد) نیز در رتبههای بعدی از نظر ابتلا به تومورهای غدد بزاقی قرار داشتند. آدنوئید سیستیک کارسینوما (۵۰ درصد)، شایعترین تومور بوده و بعد از آن، پلئومورفیک آدنوما با ۹/۲۶ درصد در رتبه بعدی قرار داشته است. ۵۰ درصد مردان و ۵۰ درصد زنان دارای تومور آدنوئید سیستیک کارسینوما بودهاند. شیوع تومورهای SCC با منشاء بزاقی و کارسینومای تمایز نیافته به ترتیب برابر ۸/۵ درصد و ۸/۳ درصد گزارش شده و بیشترین محلهای ایجاد تومور هم به ترتیب در غدد پاروتید (۵/۶۳ درصد)؛ تحت فکی (۴/۱۵ درصد) و کام (۵/۱۱ درصد) بوده و کف دهان (۹/۳ درصد)، کام نرم، مخاط باکال و غده زیرزبانی هر یک با ۹/۱ درصد در رتبههای بعدی قرار داشتهاند. از کل بیماران؛ ۱۳ نفر (۲۵ درصد) بعد از درمان دچار عود شده بودند. بیشترین مدت وجود ضایعه طبق شکایت بیماران ۹۶ ماه و کمترین آن ۱ ماه بود. همچنین بیشتر بیماران (۵/۳۲ درصد)؛ ۲۴ ماه بعد از کشف اولیه تومور مراجعه کرده بودند.